خاطره رهبر انقلاب از روزی که فرزندشان، ایشان را نشناخت
در دویستوپانزدهمین شماره هفتهنامه خط حزبالله با عنوان «دستهایی در کار است»، خاطرهای به نقل از رهبر انقلاب منتشر شده است.
در این خاطره که از کتاب «خون دلی که لعل شد» روایت شده، آمده است؛
یک روز پســرم مصطفی را که دوســاله بود، به زندان آوردند. یکی از ســربازان دواندوان آمد و گفت: پسر شما را آوردهاند. به در زندان نگاه انداختم، دیدم یکی از افســران مصطفی را بغل گرفته و به سوی من می آید. مصطفی را گرفتم و بوســیدم. کودک، بــه علت اینکه مدتی طولانی از او دور بودم، مرا نشناخت؛ لذا با چهره ای گرفتــه و اخم کرده و حیرت زده به من مینگریست!
سپس زد زیر گریه. بشدت می گریست. نتوانســتم او را آرام کنم. لذا او را دوباره به افســر دادم تا به همسرم و بقیه - که اجازه دیدار با من را نداشــتند - بازگرداند. این امر به قدری مرا متأثر ســاخت که تا چند روز بعد نیز همچنان دل آزرده بودم.
منبع: خبرآنلاین
24
راستش را بخواهی بعض از مردها شبها دير ميروند به خانه تا بچه هايشان که آنها را ميشناسند را نبينند و ده ها سال است که از اين موضوع متأثر هستند،
اگر پیرامون حیات رهبری را مطالعه کرد رنج کشیدن رهبری خواهند دید که همه آن در خدمت دین و انقلاب گذاشتند.
اقا جان وضعیت الان ما که در پنجاه سالگی مستاجرم و بیکارهم هستم روزی صد بار بغض میگیردو متاثر از روزگار میشم که خدایا چه کنم تا که شرمنده خانواده باشم کی میتوانم من هم یه خانه حداقل هفتاد متری داشته باشم اما اقاجان میدانم ارزوی بزرگی هست و دست نیافتنی
این هفته نامه خط حزب الله حتما بودجه و کاغذ مجانی هم میگیرد
لبیک یا خامنه ای
باید نظر قبلی بنده را منتشر میکردید شاید و به احتمال یک میلیونم درصد به دست رهبری می رسید. وقتی شما سانسور می کنید دیگه چه انتظاری از رسانه ملی دارید