پیدا و پنهان نهضت ملیشدن صنعت نفت
درباره نقش دکتر مصدق و آیتالله کاشانی در شکلگیری و تداوم نهضت ملی شدن صنعت نفت، هیچ تردیدی نداریم. اما همیشه در نگاه به وقایع تاریخی، نقشهایی وجود دارند که به چشم نمیآیند.
وقتی سخن از ملی شدن صنعت نفت به میان میآید، نگاه عمومی به سوی افراد یا جریانهایی خاص متمرکز میشود؛ افرادی مانند دکتر محمد مصدق و آیتا... سیدابوالقاسم کاشانی و جریانهایی مانند جبههملی. این تمرکز نگاه، به هیچ وجه رویکرد اشتباهی نیست؛ دکتر مصدق نقشی اساسی در تصویب قانون ملی شدن صنعت نفت داشت و حتی، ورود وی به عرصه اجرایی و پذیرش مقام نخستوزیری، محملی برای اجرای این قانون مهم بود.
نقش آیتا... کاشانی در عرصه حمایت همه جانبه و خیزش ملت برای قطع دست اجانب، انکار ناشدنی است. بدون حضور او، اصولاً نهضت شکل نمیگرفت و اساساً عنوان نهضت نهادن بر وقایع مربوط به ملی شدن صنعت نفت، ناشی از حضور پررنگ و محوری آیتا... کاشانی در صحنه بود. بدون جانفشانی وی، مصدق در تیرماه سال 1331، قافیه را میباخت و نهضت به بنبست میرسید و حتی سقوط میکرد. شجاعت و صراحت آیتا... کاشانی در حمایت از نهضت، مردم را به خیابانها کشاند و استعمارزدایی را به یک مطالبه عمومی و ملی تبدیل کرد. بنابراین، درباره نقش این دو رهبر ملی در شکلگیری و تداوم نهضت، هیچ تردیدی نداریم.
اما همیشه در نگاه به وقایع تاریخی، نقشهایی وجود دارند که به چشم نمیآیند؛ در واقع، در کنار پیداهای یک واقعه، پنهانهایی هم هست که باید به آنها توجه داشت و نقششان را دید. برخی جانفشانیهایی که به نظر کوچک میرسند، ممکن است روند یک واقعه را تحت تأثیر قرار دهند یا حتی آن را به سمت دیگری ببرند. در این نوشتار مختصر، میخواهم بیشتر از پنهانها سخن بگویم؛ پنهان نه در معنای ناشناخته، بلکه در کسوت کمتر دیده شده.
مذهبیهایی که میداندار بودند
مورخانی که درباره نهضت ملی شدن صنعت نفت تحقیق میکنند، عموماً به فعالیت مذهبیها، نگاهی منفعلانه یا خارج از انصاف دارند؛ دلیل این مسئله، موضوع این نوشته نیست اما توجه نکردن به مقوله فعالیت نیروهای مذهبی، باعث میشود نتوانیم به دلایل انحراف و سپس سقوط آن پی ببریم. برجستهترین گروه مذهبی فعال در جریان ملی شدن صنعت نفت، «فدائیان اسلام» بود. شهید نواب صفوی به عنوان رهبر این گروه، مجموعهای از افراد مؤمن و باانگیزه را گرد خود جمع کرد؛ افرادی که خود را فدایی اسلام میدانستند و در این مقوله، از مرحله حرف عبور کردهبودند. به رغم انتقاداتی که برخی مورخان به نحوه عمل گروه فدائیان اسلام وارد میکنند، هیچ کس نمیتواند از نقش تعیین کننده آن ها در جریان تصویب قانون ملی شدن صنعت نفت، بگذرد. اعدام انقلابی رزمآرا توسط استاد خلیل طهماسبی، از نیروهای شناخته شده فدائیان اسلام، عملاً سدی اساسی را از مقابل تصویب قانون برداشت؛ حذف مخالف جدی ملی شدن صنعت نفت که به عنوان نخستوزیر، از هیچ تلاش و توهینی برای جلوگیری از تصویب قانون خودداری نمیکرد، در حد و اندازه هیچکدام از جریانهای ظاهراً ملیگرا و اتوکشیدهای که مدعی جانفشانی در این مسیر میشدند، نبود؛ تنها ایمانی راسخ و از جانگذشتگی مبتنی بر این ایمان میتوانست گره از مشکلات بگشاید و فدائیان اسلام، با ایمان مثالزدنی خود، این کار مهم را به انجام رساندند. هرچند در نحوه اعدام رزمآرا و دخالت عواملی بیرون از دایره فعالیت فدائیان اسلام برای انجام این اقدام، بحثهایی وجود دارد اما هیچکدام بر ارزشهای این اقدام جسورانه و تأثیرگذار، خللی وارد نمیکند.
ملیهایی که دیده نشدند
چهره دکتر مصدق به عنوان اصلیترین صحنهگردان جناح ملی در نهضت ملی شدن صنعت نفت، چنان جا افتاده است که فرد دیگری را نمیتوان به عنوان صحنهگردان اصلی این رویداد مهم، در جناح ملی، عَلَم کرد. اما نگاهی به تاریخ نشان میدهد که مرحوم مصدق، تنها زمانی وارد معرکه شد که تعدادی از نمایندگان ملیگرای مجلس شورای ملی، با حمایت مذهبیها، نهضت را آغاز کردهبودند؛ زمانی که این افراد، به منزل دکتر مصدق رفتند و از او خواستند وارد معرکه شود، هستههای اولیه مقاومت در برابر استعمار شکل گرفته بود. احمد رضوی، نخستین نمایندهای بود که درباره قطع دست انگلیس از منابع نفتی ایران، در آذرماه سال 1327، بیش از دو سال قبل از تصویب قانون، سخن گفت و حرفهایش با استقبال عمومی روبهرو شد. رضوی پس از آخرین نطقش در این باره، هنگام خروج از مجلس گرفتار ضرب و جرح شدید شد. درست در همین زمان بود که غلامحسین رحیمیان، نماینده قوچان، دولت ساعد را استیضاح کرد و از ملی کردن صنعت نفت سخن گفت. استیضاحی که به خواست دکتر مصدق که در این زمان خانهنشین بود، کنار گذاشته شد. مدتی بعد از آن، حسین مکی با ارائه طرح لغو امتیاز نفتی سال 1933، عملاً به فاز ملی کردن صنعت نفت ورود کرد. اما نفوذ هژیر، وزیردربار انگلوفیل، مانع از تصویب این قانون شد.
یک اقدام بیسابقه
با نزدیک شدن روزهای پایانی مجلس پانزدهم، دولت ساعد تصمیم به تصویب هرچه سریع تر قرارداد الحاقی گرفت. حرکت نمایندگان اقلیت با حمایت مردم، از روز اول مرداد سال 1328 آغاز شد. بقایی، نماینده کرمان، خواستار رد فوریت ماده واحده شد اما کاری از پیش نبرد. امیرتیمور کلالی، نماینده مشهد که تازه به اقلیت پیوسته بود، به جعل امضای خود پای قرارداد الحاقی شدیداً اعتراض کرد و کوشید با کمک حائری زاده، قانون انتخابات را وارد دستورکار مجلس کند و عملاً وقت مجلس را بگیرد. با وجود این، بسیاری از نمایندگان، متمایل به تصویب قرارداد بودند.
سیدحسین مکی، به استناد بند «ج» ماده 89 آیین نامه نطق های مجلس، مدت مجاز سخنرانی در رد قرارداد الحاقی را نامحدود اعلام کرد و نطق های طولانی او در مجلس آغاز شد. رئیس مجلس، «سردار فاخر حکمت»، کوشید اقلیت را از ادامه فعالیت بازدارد اما نطق های طولانی مکی، با حمایت اقلیت مجلس، موجب التهاب جو در صحن علنی شد. در پی این اتفاق، سخنرانی دکتر معظمی، جو را بیش از پیش ملتهب کرد. او خطاب به نمایندگان و رئیس مجلس شورای ملی گفت:«بدبخت ترین ملت، ملتی است که اراده خودش را در موقع اظهار نظر از دست بدهد و بزرگان قوم مثل مرده روی صندلی ها بنشینند و در مسائل ابتدایی این طور اظهار نظر کنند. آقای رئیس مجلس شورای ملی! حق ملت ایران در بین است.» مکی می دانست که بیشتر نمایندگان، همسو با دولت، به دنبال تصویب قرارداد الحاقی، پیش از پایان دوره مجلس پانزدهم هستند. با توجه به این شرایط، آخرین نطق مکی، بعدازظهر روز پنجم مرداد 1328 آغاز شد و تا 30دقیقه بامداد روز ششم مرداد ادامه یافت. او در خاطرات خود درباره وقایع آن روز نوشته است:«من و حائری زاده و دکتر بقایی از ترس این که مبادا عده برای رأی کافی شود، برای احتیاط در آخرین وهله، نقشه خطرناکی پیش خود طرح کردیم ... [قرار شد هرگاه] خواستند برای لایحه رأی بگیرند، حائری زاده در اتاقک جنب پارلمان که تمام سیم های برق در آن متمرکز بود، به کمک دستمال و لباس خود سیم ها را از جا بکَنَد و پاره کُند و تمام چراغ های مجلس را خاموش نماید ... دکتر بقایی مأمور بود که در پشت گلشاییان، وزیر دارایی، بنشیند و به محض تاریک شدن پارلمان، پرونده قطوری که در جلوی گلشاییان بود، از جایش ربوده و با همان پرونده بر فرق وزیر دارایی بکوبد. مأموریت من هم این بود که فوری از پشت تریبون پایین آمده، به طرف ساعد بروم و با چند مُشت، مزد خیانت او را در کنارش بگذارم». باترفندهایی از این قبیل، دوره مجلس پانزدهم به پایان رسید و تصویب قرارداد الحاقی به دوره شانزدهم موکول شد؛ دورهای که در آن، با حمایت ملت، سرانجام قانون ملی شدن صنعت نفت ایران در اسفند سال 1329، به تصویب رسید و روند تصویب قرارداد الحاقی، عملاً با شکست مواجه شد.
منبع: خراسان
24
اسما بله ولی واقعیت هیچ ملی که نشده خصوصی ترم شده