این عکسها ماجراهای زیبا و شاید غم انگیزی دارند
همه ما لحظاتی را تجربه کرده ایم که نمیدانستیم بخندیم یا گریه کنیم. این ماجراهای زیبا برای همیشه به دلمان مینشینند. این مطلب پر از ماجراهای زیبا و احساسی است، بیایید با هم نگاهی به آنها بیندازیم.
همه ما لحظاتی را تجربه کرده ایم که نمیدانستیم بخندیم یا گریه کنیم. این ماجراهای زیبا برای همیشه به دلمان مینشینند. این مطلب پر از ماجراهای زیبا و احساسی است، بیایید با هم نگاهی به آنها بیندازیم.
«مادربزرگ ۹۳ ساله من در خانه سالمندان واقعا تنهاست و همیشه چشم انتظار سگ من است.»
«این مرد الکس است. او نمیتواند از دستهایش استفاده کند، بنابراین با دهانش نقاشی میکشد.»
«یک قرن فاصله: تولد ۱۰۳ سالگی پدربزرگ با نوه ۳ ساله اش»
این نوزاد فقط ۳۰۰ گرم وزن دارد! اما حالش خوب است و صدا میکند.
گربه نابینا به موسیقی نوازنده پیانوی مورد علاقه اش گوش میدهد.
«دیروز سگم برای اولین بار از یک سال پیش که نجاتش دادم، پارس کرد.»
پسر ۱۵ سالهام با بهترین دوستش منتظر اتوبوس مدرسه هستند.
بعد از اجرای اسکیت باز ژاپنی «یوزورو هانیو» زمین پر از عروسکهای پو شد. والدینش هنگام زلزله این عروسک را به او دادند تا بتواند بر ترسش غلبه کند. او همه خرسهای عروسکی را به یتیمخانهها اهدا کرد.
این کشیش شبها کلیسا را به جایی تبدیل میکند که فقرا و پناهندگان میتوانند رایگان غذا بخورند.
مردی که سگش را بعد از آتش سوزی کالیفرنیا پیدا کرد.
مردم هند ۵ تن زباله را از ساحل جمع کردند.
یکی از طرفداران با حال بیمار خود به مسابقه هاکی آمد و به آرزویش رسید.
منبع: برترینها
1980
استدعا دارد ترتیبی اتخاذ فرمایند تا بتوان نزدیکان را در دیدن پستها شریک بگردانیم.