جهان در بلوغ خود به ظهور حجت الهی میرسد
بعد از معرفت به جایگاه حضرت حجت(عج) باید با تمام وجود نظرها را به ظهور او انداخت. اگر کسی نفهمد این جهان در بلوغ خود به ظهور حجت الهی میرسد معنی زندگی در زمین را نفهمیده.
متن زیر گزیده ای از کتاب «آخرالزمان؛ شرایط ظهور باطنیترین بُعد هستی» است که در ادامه میخوانید:
السَّلامُ عَلَیکَ یا بَقِیةَ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ: سلام بر تو ای بقیةالله در زمین خدا!
السَّلامُ عَلَیکَ یا مِیثَاقَ اللَّهِ الَّذِی أَخَذَهُ وَ وَکَّدَهُ: سلام بر تو، ای میثاق و پیمان خدا، آن میثاقی که خداوند از جان و فطرت بندگان گرفت و آن را محکم نمود.
السَّلامُ عَلَیکَ یا وَعْدَ اللَّهِ الَّذِی ضَمِنَهُ: سلام بر تو ای وعدهی خدایی که خداوند آن وعده را تضمین کرده!
بهترین نظر، نظری است که بر ذخیره عالم امکان، واسطه فیضِ حضرت حق و حامل ولایت تامّه الهی، بیفتد و بتوان همواره در ذیل سایه مبارک و حریم درگه آن حضرت به سر بُرد، به گفته حافظ:
وگر کمین بگشاید غمی ز گوشه دل |
حریم درگه پیر مغان پناهت بس |
امام صادق(ع) فرمودند: «إِنَّ لِلْقَائِمِ(عج) غَیبَةً قَبْلَ أَنْ یقُومَ» برای قائم قبل از آن که قیام کند غیبتی است. زُراره میپرسد: فدایت شوم اگر به آن دوران رسیدم چه کنم؟ حضرت فرمودند: این دعا را بخوانید: «اَللَّهُمَّ عَرِّفْنی نَفْسَکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَـمْ تُـعَرِّفْنی نَفْسَکَ، لَمْ اَعْرِفْ نَبِـَّیک اَللّهُمَّ عَرِّفنی رَسوُلَکَ فَاِنَّکَ اِنْ لمَ تُعَرِّفْنی رَسوُلَکَ، لَمْ اَعْرِفْ حُجَتَکَ، اَللّهُمَّ عَرِّفنی حُجَّتَک فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَن دینی» خدایا خودت را به من بشناسان که اگر خودت را به من نشناسانی پیامبرت را نخواهم شناخت، خدایا رسول خود را به من بشناسان که اگر او را به من نشناسانی حجتت را نخواهم شناخت و اگر حجت خود را به من نشناسانی در دینم گمراه خواهم شد.
در دعای فوق به خدا عرض میکنی اگر خودت را به من نشناسانی از آن جایی که باید بوی تو را در پیامبرت بیابم، پیامبرت را هم نخواهم شناخت. باز عرضه میداری حجتت را به من بشناسان، چون نور وجود غیبیترین مرتبهی عالم وجود یعنی مقام حضرت حجت(عج) بالاتر از آن است که با عقل و فکر عادی بتوان به آن نزدیک شد و از نور آن حضرت بهرهمند گشت. هر انسانِ بصیری متوجه است که موضوع شناخت حجت الهی بالاتر از آن است که خودش به تنهایی بتواند آن راه را طی کند، لذا از طریق دعا از خدا میخواهد در ظلمات آخرالزمان نظرش را بر نور وجود حضرت حجت بیندازد و در ذیل سایهی مبارک ایشان بهسر برد.
لطف خدا در شناخت حجت الهی
وقتی متوجه شدیم حضرت امام زمان(عج) در مقامی هستند که دلها برای درک انوار آن حضرت باید آماده شوند در آن صورت نهایت تلاش را انجام میدهیم تا خدا لطف کند و آن حضرت را به ما بشناساند تا معلوم شود نورِ وجود آن حضرت بسیار بالاتر از آن چیزی است که خودمان با فکر بتوانیم به آن برسیم. این موضوع نهتنها یک موضوع ضد عقلی نیست بلکه ماوراء آن مفاهیمی است که الفاظ بتوانند آن را توصیف کنند، به همین جهت حضرت صادق(ع) توصیه میفرمایند: از خدا بخواهید تا در راستای شناساندن خودش و پیامبرش، حجت خود را نیز به شما معرفی کند.
باید این آمادگی در ما پیدا شود تا نور حجت الهی بر جان ما تجلی نماید به طوری که حضرت صادق(ع) میفرمایند: «لَا یکُونُ بَینَهُمْ وَ بَینَ الْقَائِمِ بَرِیدٌ یکَلِّمُهُمُ فَیسْمَعُونَ وَ ینْظُرُونَ إِلَیهِ وَ هُوَ فِی مَکَانِه» چون قائم ما قیام کند، میان مردم و او پیکی واسطه نیست، او سخن میگوید و همه میشنوند و او را در همان جایی که هست میبینند. این روایت نشان میدهد همیشه حضرت در چنین شرایطی هستند که با تجلی وجودِ خود، قلب انسانها را با دستور خدا منور میکنند، باید انسانها آمادگی لازم را پیدا کنند تا تحت تأثیر دستورات نورانی حضرت قرار گیرند.
اگر پیامبر(ص) قرآنی با آن همه عظمت به صورت معجزه نیاورده بود ما نمیتوانستیم ایشان را به عنوان کسی که از طرف خدا مبعوث شده بشناسیم. خداوند چنین لطفی به ما دارد که علاوه بر شناساندن خود، پیامبرش را نیز به ما بشناساند. اگر خداوند فقط به رسول اکرم(ص) وَحی میکرد و حضرت میفرمودند: من پیامبر خدا هستم، چگونه ما مطمئن میشدیم او پیامبر خدا است؟ صرف اینکه آن حضرت انسان راستگو و درستکاری بودند برای اثبات نبوتشان کافی نیست.
به فرمایش علامه طباطبایی«رحمةاللهعلیه» برای اثبات نبوت حتماً معجزه نیاز است، حتی اگر عقل هم قانع شود که باید آن شخص پیامبر باشد کافی نیست مگر این که معجزهای به میان آید تا معلوم شود آن پیامبر چیزی با خود آورده که در حدّ توانایی هیچ بشری نیست. لذا ملاحظه میکنید قرآن معجزهی عظیمی است. هندسه کلمات و آهنگ خاص و محتوای عجیب قرآن، همه حکایت از آن دارد که محال است بشریت بتواند چنین کاری را انجام دهد. همچنان که عصای موسی(ع) به این معنی معجزه است.
همان طور که خداوند کمک میکند تا ما پیامبر را بشناسیم، کمک مینماید تا حجت و ولی او را بشناسیم. زیرا اگر حجت خدا را نشناسیم به کلی از مسیر دینداری منحرف میشویم همانگونه که با غفلت از مقام علی(ع) در صدر اسلام عدهای دچار انحراف شدند. باید از خود بپرسید این چه نگاهی است که اگر انسان چنین نگاهی به حجت خدا نداشته باشد، نه قرآن به کارش میآید و نه معرفت خدا و نه معرفت نبی؟ با اینکه معرفت خدا و پیامبر(ص) ضروری است ولی امام میفرمایند: به خدا بگو اگر حجّتت را به من نشناسانی به انحراف میافتم و مقصد اصلی خود را گم میکنم. پس اولاً: باید نسبت به شناخت اماممان جدّی باشیم. ثانیاً: باید آمادگی داشته باشیم تا لطف بزرگی از طرف خدا به ما برسد و بتوانیم امام زمانمان را بشناسیم. این بزرگترین لطف خدا است و موجب میشود تا جهت اصلی شخصیت انسان شکل بگیرد و به زندگی و مرگ جاهلیت گرفتار نگردد.
وقتی روشن شد شناخت حجت خدا چه برکاتی به همراه دارد، باید خود را آماده کنیم تا خداوند خودش آن حضرت را به ما بشناساند. یکی از معانی «انتظار» برای فرج، فرجِ شناختن حجت خدا است و تا چنین فرجِ فردی تحقق نیابد، شرایط تحقق فرج عمومی فراهم نمیشود. حضرت سجاد(ع) میفرمایند: «انْتِظَارُ الْفَرَجِ مِنْ أَعْظَمِ الْفَرَج» انتظار فرج از بزرگترین فرجها است. فرصت زیادی نیاز است تا مبنای معرفتی این روایت مورد بحث قرار گیرد ولی آنچه فعلاً مورد نظر است توجه به این نکته است که نقش انتظارِ فرج چه اندازه است، میفرمایند: بالاترین پیروزی را در نفسِ انتظاری جستجو کن که از خدا میخواهی حجت خود را به تو بشناساند که در نتیجه چنین شناختی مقام حضرت در عالم و نحوه «حضور خاصِ» ایشان روشن میشود، چون حضرت علاوه بر «حضور عام»، دارای حضوری خاص هستند که برای منتظرانشان محقق میگردد.
وارد شدن در عالَم انتظار موجب تجلی حضور خاص بر قلب انسان منتظِر می شود تا حجت خدا را بشناسد و از عالم ماده بالاتر رود. اگر نظر به امام مهدی(عج) را جدی نگیریم وقتی ظهور عام آن حضرت واقع شود معلوم نیست چیزی به ما برسد، همینطور که بعضیها با ظهور آخرین پیامبر چیزی به دست نیاوردند، زیرا همچون سلمان نبودند که منتظر آمدن حضرت باشند و معنی جهان را طوری نفهمیدند که متوجه شوند وجود چنین پیامبری ضروری است.
پس باید بعد از معرفت به جایگاه حضرت حجت(عج) با تمام وجود نظرها را به ظهور او انداخت. اگر کسی نفهمد این جهان در بلوغ خود به ظهور حجت الهی میرسد معنی زندگی در زمین را نفهمیده. چنین شخصی نه میتواند منتظر باشد و نه وقتی حضرت ظهور کنند، میتواند با آن حضرت ارتباط برقرار نماید.
ظهور خاصِ حضرت، نوری است از انوار الهی که به تجلی رحمانی بر قلب سالکانِ مقید به شریعت محمدی(ص) تابانده میشود. گفت:
هرچه روی دلت مصفاتر |
زو تجلی تو را مهیاتر |
با تجلی نور خاص حضرت، جان انسان معنی جایگاه حضرت در عالم را میچشد و مسلم هر کس از آن نور بهتر چشانیده شد بهتر او را میشناسد و در همین رابطه عرفا فرمودهاند: «مَنْ لَمْ یذُقْ لَمْ یعْرِف» آنکس که نچشد نخواهد شناخت. آنکس که نور تجلی خاص حضرت را چشید با تمام اشتیاق طالب ظهور عالَم حضرت خواهد بود تا تمام عالم را منور به نور حضرت بنگرد.
پی نوشت:
- إعلام الوری بأعلام الهدی، ص ۴۳۱.
- غیبت نعمانی، ص ۱۶۶.
- الکافی، ج ۸ ، ص ۲۴۱.
- کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، ص ۳۲۰.
- شرح فصوص خوارزمی، ج ۲، ص ۶۵۳ (فَصّ حکمةٍ قَدَریه فی کلمة عُزیریه)
منبع: مهر
38
آقا!!! در قرآن هیچ نشانه ای که بشر را به باور به وعده هایی که اثبات هیچ اثر و نمونه ای از آنها در دنیا وجود ندارد نمی توان یافت . اکثریت بشر در طول تاریخ به رسالت اثبات پذیر و غیر قابل انکار پیامبران تن ندادند و همیشه پیروان صدوق و وفا دار پیامیران اقلیت ناچیز بودند. کجا خداوند که بهشت و جهنم و حساب پاداش و مجازات را برای بشر آفریده گفته است که منتظر باشید تا قائم آل محمد با ظهور خود دنیا را بهشت برین خواهد کرد. اگر این بهشت تحقق یافت تکلیف غصه و گله ی ملیاردها مسلمان وفات یافته که نتوانستند آن حضرت و بهشت اورا ببیند و از این بهشت بهره مند شوند چه می شود. در کجای قرآن از بشر خواسته شده برای زمان نامعلومی در دنیا بی نتیجه ی قابل اثبات منتظر بماند حضرن حجت می آید و حتما می آید أما برای نجات دین و مذهب از من در آوردیهای بشر که برای پر کردن جیب دین فروشان دین و مذهب را بازیچه ی تخیلات اثبات ناپذیر خود کرده اند.
تا کی ظلم فجیع به اهل بیت پیامبر باید ادامه یابد؟؟؟!!! --- اگر با حد و مرزها و بایدها و نبایدها و هشدارهای شناختهای فرهنگ دین داری قرآنی آشنا شویم در می یابیم با جعل و دروغ و من در آوردی سازی و خرافه گستری پیوسته بنام اهل بیت مظلوم پیامبر و نسبت دادن این ساخته و پرداخته های بشری متضاد با محکمات مفصل قرآن و اثبات ناپذیر با اصول استدلال عقلی به این مظلومان تا چه اندازه به دین خدا و مذهب اهل بیت و صاحبان این مذهب ، که خادمان صدوق و وفا دار دین خدا و قرآن بودند ، تاکنون ظلم کرده ایم و هنوز با روشهای زیان بار جنون آمیز که هیچ گونه بازده مثبت و سازنده ی محسوس با داوم خرد پذیر در آنها برای دین و مذهب نمی توان به اثبات رساند تا چه اندازه بی پروا و بی هیچ بیم و هراس از نتیجه ی این کار به ظلم خود ادامه می دهیم؟؟؟!!!
محدوده ی حقیقی حق بشر در نظریه پردازی دینی و مذهبی چیست؟ --- چون دانش ناچیز بشر ، که توان دست رسی به کمال حقایق کلی و جزئی هیچ شیئی را در جهان هستی ندارد ، و این دانش در هیچ جنبه ای با علم فراگیر و بی کران خداوند قابل مقایسه نیست ، نظریه پردازی بشر در باره ی دین خدا و مسائل هر مذهب منتسب به اسلام می باید در پرتو حاکمیت و نظارت حد و مرزها و بایدها و نبایدهای شناختهای فرهنگ دین داری و مذهب داری قرآنی یعنی عموما در پرتو حاکمیت و نظارت وحی اصیل خداوند که بر پیامبران الهی نازل گردیده انجام گیرد. با این وصف حقیقت گرا تعیین مسایل همه ی احکام و اعتقادات دین خدا و مذهب منتسب به این دین ، سوای کشف مصادیق حقیقی جدید ، منحصر به خداوند است که به تمام کلیات و جزئیات موجودات جهان هستی آگاهی کامل دارد. بشر با دانش ناچیز خود با وصف حقیقت گرایی که در بالا بیان شد خارج از حد و مرزها و بایدها و نبایدهای شناختهای قرآنی یا شناختهای وحی الهی اصیل که بر سایر پیامبران نازل گردیده در باره ی هیچ یک از مسایل وابسته به دین و مذهب ، بجز در زمینه ی کشف مصادیق حقیقی جدید ، در باره ی احکام و اعتقادات دین خدا هیچ حق اظهار نظر یا نظریه پردازی را ندارد.
سر انجام نادیده گرفتن اصول قرآنی و عقلی در دین آموزی و در دین داری چیست؟ --- دین آموزی و دین داری اصول قرآنی و عقلی دارد و بنا به به اهمیت بی مانند دین خدا می باید برای مصون ماندن از خطا در این آموزش و در دین داری از این اصول حتما پیروی شود. نادیده گرفتن اصول قرآنی و عقلی در آموزش دین و در دین داری بشر را بنا بتاکید قرآن کریم به خطا و کج روی هلاکت بار در دین داری دچار می کند. خطا وکج روی در دین داری با وجود قرآن در دست رس همگان بجای جلب رضایت خداوند خشم خانمان بر افکن ذات اقدس احدیت را بر می انگیزد. این خطا بشر را که اصول دین آموزی و دین داری قرآنی و عقلی را با بی توجهی به اهمیت بی مانند دین خدا رعایت نکرده بی تردید بنا به هشدارهای فراوان قرآن به سوی دوزخ سوق می دهد. خداوند دانای مطلق یکتا با ارسال حد و مرزها و بایدها و نبایدهای روش دین داری خدا پسندانه در قرآن موجود در همه جا ، حجت را بر همه ی بشر به اتمام رسانده و با نادیده گرفتن اصول قرآنی و عقلی در دین داری هیچ کوتاهی را از بشر در این زمینه نمی پذیرد. تقیه در جلوگیری از روشنگریهای قرانی وعقلی و نابود کردن چنین روشن گریهایی دشمنی آشکار با دین خدا و مذهب اصیل قرآنی اهل بیت پیامبر است. چنین تقیه ای چون بقای جان بشر را از مصون نگه داشتن دین خدا از تحریفها بر تر می شمارد نزد خداوند یکتای داد و خرد هرگز قابل توجیه نیست و پشیزی ارزش ندارد. سوء استفاده از حدیث شریف ثقلین برای توجیه کج رویها در آموزش دین و در دین داری با بهانه قرار دادن احادیث و روایاتی که بعلت تضاد و تعارض آشکار با آیات محکم و مفصل قرآن و تضاد و تعارض با اصول استدلال عقلی مخدوش به جعل و دروغ اند دشمنی آشکار با خدا و پیامبر و ثقلین و گناه کبیره ی هلاکت بار نابخشودنی است. پیامبر (ص) و اهل بیت مطهر آن حضرت اگر در میان مردم حضور داشتند بی تردید از این گونه سوء استفادها و سوء استفاده گران ، که در ترویج احادیث و روایات جعلی دروغ اصول قرآنی و عقلی را نادیده می گیرند ، اعلام برائت و بیزاری می کردند. متاسفانه از دوران سلطنت آل بویه و سلطنت صفویان با دستور و کمک حاکمان این دورانها و روحانی نماهای درباری ، مسلک اخباری گری قرآن ستیز و خرد گریز سخت بر حوزه های علمیه دینی و مذهبی تشیع چیره گشت و هنوز تا کنون آثار شوم و هلاکت بار این مسلک بر این حوزه ها و بر سایر محافل تشیع حاکم و چیره است. مهم ترین وظیفه ی خدا پسندانه ی دین شناسان در دوران کنونی نظام مبارک اسلامی پاک سازی دین و مذهب از آثار شوم و دین زدای مسلک سر تا پا خطای اخباری گری و مبارزه ی عالمانه قرآنی و عقلی با اندیشه های انحراف آفرین این مسلک که دشمن قرآن و عقل است و پاک سازی ضابطه مند عالمانه ی همه ی محافل و رسانه های تشیع از لوث وجود نحس تفرقه آفرین این مسلک است. تشیع و پیروی از مذهب امامان اهل بیت پیامبر باید به اصالت قرآنی وعقلی خود باز گردد تا جای حقیقی خود را با قرآن و عقل در صدر سایر مذاهب اسلامی و در دلهای پاک مسلمانان مؤمن وفا دار به دین خدا بار دگر باز یابد. اگر در فرصت وجود دوران نظام مبارک اسلامی هم اکنون به اصلاحات قرآنی و عقلی در آموزشهای دینی در حوزه های علمیه دینی مذهبی تشیع اقدام صادقانه و جدی شروع نشود و ادامه نیابد شاید فردا دیگر چنین فرصتی به دست نیاید و آنگاه همه ی ما در محضر خداوند مسئول خواهیم بود و بی تردید با سرنوشتی ناگوار ابدی پایان ناپذیر رو به رو خواهیم شد.
تنها حجت ثابت و انکار ناپذیر خداوند روی زمین قرآن و احکام و اعتقادات آن است --- خداوند در قرآن کلیهای خوب و بد را که بشر بتواند مصادیق آنها را با ابزارهای منطقی عقل خود کشف کند برای بشر فاش کرده است. خداوند برای کشف درونهای نهان افراد بشر به این آفریده هیچ توانی را نداده و بنا به همین دلیل او را از تزکیه خود و تزکیه مطلق و تخطیه بی دلیل هم نوعان خود با حدس و گمان منع کرده است. بشر به حقیقت درون و نهانهای هیچ فردی از هم نوعان خود در هیچ زمینه ای نمی تواند نفوذ کند تا آن فرد را با یقین از این راه حجت بشناسد یا نشناسد. بشر تنها توان تشخیص سره از ناسره ی علمی و منطقی آشکارها را با کنکاش و کاوش و پژوهش علمی در عوارض و ظواهر اشیاء دارد. حجتهای غیبی قابل اثبات و غیر قابل انکار خداوند تنها از راه وحی او توسط پیامبران به بشر می رسند و در این حجتها چیزی از حقیقت درون و پندارهای نهان افراد بشر که با مرور زمان تحول پذیر اند قابل کشف و قابل اطمینان نیست . بنا بر این خداوند که آفریننده ی عقل است بدون ارسال حجت یا حجتهای آشکار معقول قابل اثبات و انکار ناپذیر بعنوان دین به بشر ، هرگز منطقی و معقول نیست که شخصی از بشر را که درون نهان غیر قابل کشف دارد بعنوان حجت به بشر معرفی نماید واز بشر اطاعت از این شخص را بخواهد. خداوند عقل و حکمت مطلق محال است بر خلاف رویه ی فوق زمینه را برای اشخاص دغل باز مدعی برای معرفی خود بعنوان حجت خدا باز بگذارد. تنها حجت همیشگی ثابت و انکار ناپذیر خداوند روی زمین قرآن کریم است ، و خداوند به عقل بشر توان کشف و درک و اثبات همه ی احکام و اعتقادات و مصادیق آن را داده و و با وعده صادق خود این کتاب آسمانی را از تحریف تا ابد مصون نگه داشته است. بنا بر آنچه که در این نوشته بیان گردید دعا و زیارت منسوب به امام ششم ؛ حضرت صادق آل محمد (ع) در باره حجت خداوند که هیچ چیز نهان او توسط بشر قابل کشف و اثبات نیست مخدوش به جعل است و امکان ندارد معصوم آن دعا و زیارت را خود گفته باشد. بشر با دانش ناچیز خود که به کمال هیچ حقیقتی دست رسی ندارد هرگز حق ندارد به خود اجازه دهد در باره ی جهان غیب خداوند و در باره ی نهانهای این جهان به فلسفه بافی بپردازد.
حرمت و قدسیت دین خدا و قرآن را پاس بداریم --- فراگیر تصور کردن وجود توان انجام رفتارها و کردارها و گفتارهای فرا طبیعی یا خارق العاده نزد امامان یا هر بنده ی مقرب دیگر با هیچ دلیل قرآنی وعقلی قابل اثبات نیست زیرا از یکسو خداوند در قرآن کریم وجود بی قید وشرط اذن فراگیر چنین توان موردی را نزد همه ی پیامبران خود تایید نکرده ؛ و از سوی دیگر وجود فراگیر این اذن و بی قید و شرط بودن این توان با هیچ یک از ادله ی بی شائبه ی عقلی - منطقی قابل اثبات نیست. هر انسانی می تواند بدون ارایه ی دلایل حسی تا قیامت وجود چنین اذن و توانی را نزد هر بنده ای ادعا کند ولی چنین ادعایی هیچ دلیلی از دلایل حجت و قطعیت را ندارد. قیاس بر اذن خداوند که به صدور چند معجزه ی موردی توسط پیامبران الهی اولی العزم منحصر است بر فراگیر بودن یا بی قید و شرط بودن این اذن قیاس باطل است زیرا هیچ نشانه ی از نشانه های قطعیت در آن دیده نمی شود. حجت بودن دین خداوند بر قابل اثبات بودن احکام و اعتقادات این دین در جهان محسوس استوار گردیده است و آیات ی قرآنی : « وَمَا مَنَعَنَا أَنْ نُرْسِلَ بِالْآيَاتِ إِلَّا أَنْ كَذَّبَ بِهَا الْأَوَّلُونَ وَآتَيْنَا ثَمُودَ النَّاقَةَ مُبْصِرَةً فَظَلَمُوا بِهَا وَمَا نُرْسِلُ بِالْآيَاتِ إِلَّا تَخْوِيفًا » ﴿ آیه ۵۹ سوره اسراء ﴾ و « أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقَى فِي السَّمَاءِ وَلَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَيْنَا كِتَابًا نَقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحَانَ رَبِّي هَلْ كُنْتُ إِلَّا بَشَرًا رَسُولًا » ﴿ آیه ۹۳ سوره اسراء ﴾ حجت قطعی الصدور و قطعی الدلالة در تایید این حجت اثباتی حسی است و همه ی مثالهای و تشبیهات حسی قرآنی نیز آن را تایید می کنند. چرا حرمت و قدسیت دین خداوند و قرآن کریم با ادعاهایی غیر قابل اثبات که توان ایجاد هیچ اثر مثبت و سازنده ی زمانی و مکانی محسوس با دوام در مخاطبان ندارند باید با بی پروایی و بی پرهیز پیوسته لوث و هتک شوند؟؟؟!!! دین شناس در دین آموزی و در دعوت به پیروی از هر اعتقادی بنام دین و مذهب اگر نتواند گفتارهای خود را روی ادله ی قطعی الصدور وقطعی الدلالة قرآنی و عقلی استوار سازد بحکم قرآن به ارتکاب گناه کبیره نابخشودنی تحمیل سخن با نادانی و جهل به دین خدا و مذهب اهل بیت پیامبر محکوم می شود. تنها تکیه ی دین شناس به احادیث و روایات مخدوش به جعل که فاقد پشتوانه ی صریح و محکم قرآنی و عقلی هستند او را در قیامت از پیامدهای شوم مجازاتهای ابدی این گناه هرگز رهایی نمی بخشد. تبلیغ و ترویج مذهب با مسائل و احادیث و روایات مخدوش به جعل که هرگز قابل اثبات نیستند جفا و توهین در حق مذهب و ظلم بزرگ در حق صاحبان مذهب است.
بی پاسخ گذاشتن نقد منطقی اذعان به درستی این نقد است --- صاحب مقاله : « جهان در بلوغ خود به ظهور حجت الهی میرسد » با این همه نقد منطقی که در بیان کاستیهای مقاله او آمده چرا برای جواب به این نقدها و روشن کردن اذهان مردم به حقیقت ، محض رضای خدا لب به سخن نمی گشاید و چیزی نمی گوید؟؟؟!!! بالاخره اگر این نقدها درست و منطقی نیستند خداییش این است که مردم برای مصون ماندن از گمراهی در دین و مذهب و اطمینان به صحت آنچه از دین شناسان و مذهب شناسان بعنوان دین و مذهب دریافت کرده اند باید جواب موارد خطا و اشتباه در این نقدها را بخوانند و درک کنند و اسیر شبهات نمانند.
پاسخ چراهای دینی و مذهبی سرنوشت ساز زیر بعهده ی کیست؟؟؟!!! --- چرا بسیاری با تعصبهای عامیانه ترویج روشنگریهای قرآنی و عقلی را حرکتی ضد دین و ضد مذهب و ضد اهل بیت پیامبر توصیف می کنند؟؟؟!!! --- چرا و با چه دلیل محکم انکار ناپذیر در جوامع ما شیعیان فرا خوان به ضرورت رویکرد قرآنی و عقلی به دین و مذهب نزد اکثریت ما بویژه توسط اکثریت دین شناسان ما دشمنی علیه اهل بیت پیامبر و تلاش برای در غربت نگه داشتن این ارزشها معرفی می گردد؟؟؟!!! --- چرا در جوامع ما شیعیان حد و مرزها و بایدها و نبایدهای شناختهای فرهنگ دین داری و مذهب داری قرآنی در اذهان عموم پیروان ناشناخته مانده اند؟؟؟!!! --- چرا حقیقت آموزنده ی چگونگی برخورد خداوند در قرآن با شخصیت پیامبران و سایر شخصیتهای دینی ، نزد اکثریت ما شیعیان در پرداختن به این شخصیتها الگو و درس قرار نمی گیرند؟؟؟!!! --- چرا ما اکثریت شیعیان خود که دانش بشری ناچیز داریم بی هیچ پایه علمی مثبت و سازنده ی قرآنی و عقلی طرز پرداختن به این شخصیتها را بدون تفکر و تامل در آثار و پیادهای این پرداختن تعیین می کنیم؟؟؟!!! --- چرا و با چه دلیل و با پیروی از چه مسلکی ما اکثریت پیرو مذهب تشیع بی هیچ پرسشگری علمی هر حدیث و روایتی را بی ارزیابی علمی متعارف لازم که نزد دانشمندان حدیث و روایت مشهور است به معصوم نسبت می دهیم و این نسبت را بی چون و چرا می پذیریم؟؟؟!!! --- چرا و با چه دلیل از آیات محکم و مفصل قرآن و با کدام دلیل قطعی قابل اثبات و دفاع پذیر عقلی برخورد ما با شخصیت پیامبر و سایر شخصیتهای دین و مذهب در زمینه های فرا طبیعی و طبیعی باید بمانند برخورد ما با خداوند و حتی اغراق آمیز تر از برخورد با خداوند باشد؟؟؟!!!
تنادی و لکن لا حیاة لمن تنادی !!! ؛ « وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا صُمٌّ وَبُكْمٌ فِي الظُّلُمَاتِ ... » ﴿ آیه ۳۹ سوره أنعام﴾.