اقدامات ترکیه برای ایران خطرناک است؟
دستهگل پهلوی اول در «قره سو» و عواقب ژئوپلیتیکی کنونی آن در مناقشه قرهباغ
کارشناس روابط بین الملل نوشت: ترکیه بهدنبال احیای امپراتوری عثمانی است، امپراتوری ای که همیشه به منطقه قفقاز و شمال غرب ایران چشم داشته و بارها طی تهاجمات نظامی علیه ایران، بخشی از خاک کشورمان را نیز اشغال کرده است.
محمود اکبری طی یادداشتی در خبرآنلاین نوشت:
در بحبوحه درگیریهای نظامی میان نیروهای نظامی جمهوری آذربایجان با اشغالگران ارمنی و رفع اشغال از مناطق پیرامونی قره باغ که با ایران هم مرز است، ابراهیم کاراگول سردبیر روزنامه ینیشفق ارگان غیررسمی «آک پارتی» حزب حاکم ترکیه، در این روزنامه نوشت: «ایران دیگر هیچ مرزی با قره باغ ندارد و نباید اجازه داد با ارمنستان نیز، مرزی داشته باشد؛ باید نخجوان به آذربایجان متصل گردد و راه آسیای میانه باز شود. باید به دکترین تغییرناپذیر ایران و روسیه مبنی بر، جلوگیری از یکپارچگی دنیای ترک، پایان داد.»
دخالت پررنگ ترکیه در درگیریهای نظامی اخیر از شاخصهای مهمی است که نشان از توطئه در منطقه دارد و به حق موجب نگرانی جمهوری اسلامی ایران است، توطئه ای که به بهانه اختلافات سرزمینی و یا حتی قومی با بوق و کرنا نمایش داده میشود. رجب طیب اردوغان رئیس جمهوری، چاووش اوغلو وزیرامور خارجه و حلوصی آکار رئیس ستاد کل ارتش ترکیه بعضا از مقامات رسمی جمهوری آذربایجان در تاکید به ادامه جنگ و خروج نیروهای ارمنی از مناطق اشغالی و قره باغ، سبقت می گیرند. این اظهارات رسمی در کنار حضور نظامیان مستشاری یا عملیاتی ترکیه در ستاد عملیات جنگ باکو و مشارکت افسران پهپادی ترکیه در عملیات نظامی علیه نیروهای ارمنی، ترکیه را بعنوان طرف اصلی این دعوا و آتش افروزی، معرفی می کند. انتقال مزدوران تکفیری از سوریه و لیبی به مناطق درگیری و تلاش برای پیشبرد سیاست فریبکارانه به منظور تحریک احساسات قومی در منطقه، از خطرناکترین اقدامات ترکیه است. انتقال بحران از شمال سوریه به مرزهای شمال غربی ایران و ایجاد کانون دائمی جنگ، پروژه بسیار خطرناک و شیطانی است که ایران باید آن را بسیار جدی گرفته و برای مقابله با ابعاد گوناگون آن آمادگی کامل و برنامه های پیش دستانه ای داشته باشد. باید گفت مقطع کنونی، دوره بازگشت ژئوپلتیک است و ترکیه همچون برخی از کشورهای جاه طلب دیگر، بدنبال گسترش نفوذ خود در مناطق پیرامونی بوده و نگاههای تاریخی را دنبال می کند.
بی دلیل نیست که کاراگول لبه تیز مقاله خود را متوجه ایران کرده و کینهجویانه روی مسائل داخلی ایران دست گذاشته و بدنبال ایجاد اختلاف و شرارت در منطقه در راستای سیاست توسعه طلبانه ترکیه در منطقه است. ترکیه بدنبال عملی کردن دکترین «حرکت به سوی شرق» است. اردوغان سالها پیش همزمان بر آتش افروزی در جنگ سوریه در مذاکرات با الهام علی اف عنوان کرده بود که پس از سوریه نوبت قره باغ است و به او قول داده بود که پس از فراغت از سوریه متوجه جبهه قفقاز جنوبی خواهد شد. نقشههایی که گاه و بیگاه ترکیه منتشر میکند و در مطبوعات رسمی مطرح میشود و سیاست ادعای ارضی بر پایه میثاق ملی مصوب ژانویه ۱۹۲۰ حاکی از خوابی است که آنکارا برای منطقه دیده است. بر این اساس است که کاراگول نوشت: «جنگ قره باغ تازه شروع شده و گام اول به حساب می آید.»
ترکیه بدنبال احیای امپراتوری عثمانی است، امپراتوری ای که همیشه به منطقه قفقاز و شمال غرب ایران چشم داشته و بارها طی تهاجمات نظامی علیه ایران و با کشتار شهروندان مناطق شمال غربی کشورمان، در دوره هایی هر چند موقت علاوه بر قره باغ و سرزمینهای شمال رود ارس، بخشی از خاک کشورمان را نیز اشغال کرده است. آنچه امروز موجب رویا پردازی و خوابهای شوم سردمداران ترکیه در منطقه شده و در مقاله کارگول تجلی یافته است، نتیجه ی بی کفایتی سران ایران در دوره های قاجار و حتی پهلویها بوده است. در دوره قاجار ایران پس از دو دوره جنگ با روسیه تزاری و انعقاد قراردادهای گلستان و ترکمنچای، سرزمینهای شمال ارس را از دست داد و در دوره ی پهلوی اول، خیانتی شد که زمینه ساز تهدیدات امروز علیه کشورمان است. اگر امروز ترکیه با نخجوان هم مرز است و خواب اتصال ترکیه از طریق نخجوان و ... به آسیای میانه را می بیند، بخاطر همین خیانتی است که در دوره ی پهلوی اول، شکل گرفت. البته برای اتصال به آسیای میانه همانطوریکه کاراگول توضیح داده، نیاز به اشغال بخشی از خاک ارمنستان است که ارتباط زمینی آن کشور را با ایران قطع کرده و پس از اتصال به باکو، «راه آسیای میانه باز می شود».
البته هر دو دولت ایران و ترکیه تلاش کردند موضوع تجزیه خاک ایران را نادیده گرفته و وانمودکنند که مبادله ارضی با «قطور» صورت گرفته است، اما مبادله ارضی در کار نبود
چگونگی خیانت در دوره پهلوی اول:
براساس عهدنامه ترکمنچای، رودخانه ارس بهعنوان مبنا و ملاک اصلی برای تشخیص مرز ایران و روسیه تزاری تعیین شده بود. اما از آنجا که در هنگام انعقاد عهدنامه ترکمنچای، روسیه تزاری بر کوه آرارات بزرگ و منطقه موسوم به ایگدیر (در غرب قلمرو ایران در منطقه آرارات کوچک) نیز حاکمیت داشت و در این منطقه هم رود ارس جاری نبود، نهر قرهسو از سرچشمه تا اتصال به رود ارس بهعنوان ابتدای خط مرزی ایران و روس تعیین شد. پس از التقای قرهسو به ارس، در مابقی مرز، رود ارس بهعنوان خط مرزی تعیین شد. یک سال پس از انعقاد عهدنامه ترکمنچای، پروتکل مرزی این عهدنامه نیز تنظیم شد و براساس این پروتکل، علائم مرزی نصب شد. در هنگام نصب علائم مرزی، ماموران ایرانی از پست مرزی (پاسگاه) بورآلان بالاتر نمیروند و در اثر این کوتاهی، ماموران روسیه سوءاستفاده کرده و بخش مهمی از منطقه قرهسو در حد فاصل میان آرالیق تا محل اتصال قرهسو به ارس در محل «شرور» را به تصرف درمیآورند. به هر روی، تصرفات روسهای تزاری در منطقه قرهسو از هنگام انعقاد عهدنامه ترکمنچای در تاریخ ۱۸۲۸ تا فروپاشی امپراتوری روسیه تزاری در ۱۹۱۷ ادامه یافت.
در ۲۲ شهریور ۱۳۰۰ دولتهای شوروی و ترکیه، عهدنامه ی قارص را امضا کردند که بر اساس آن در کنار برخی از مناطق دیگر منطقه قره سو نیز به ترکیه واگذار شد. این واگذاری در حالی صورت گرفت که منطقه مورد نظر بلحاظ قانونی و مطابق با توافق با روسیه تزاری، متعلق به ایران بود. اقبالالسلطنه، فرماندار ماکو که بعد از سقوط تزارها مناطق اشغالی قره سو را تصرف کرده بود در تاریخ ۴ اردیبهشت ۱۳۰۲، گزارش مفصلی درباره دلایل مالکیت ایران بر قرهسو، به معتمدالوزاره ارائه کرد و به سابقه اشغال آن توسط روسها، حضور عشایر ایرانی در قرهسو، مساله مالکیت منطقه و مالکان آن، اشاره کرد. هر چند رضاخان هم میخواست قرهسو را نگه دارد، اما بخاطر رقابت با اقبالالسلطنه، او را عزل کرد و از ادعای ایران عقب نشست.
در زمان نخست وزیری رضاخان (پهلوی اول)، موضوع تثبیت مالکیت قرهسو پیگیری شد و او به امیر لشکر عبداا...خان امیرطهماسبی تاکید کرد که: «قرهسو را از دست ندهید»، ولی در پایان سال ۱۳۰۲، نظر او تغییر کرد. وی در نامهای، در تاریخ هفتم اسفند ۱۳۰۲ به امیر طهماسبی، دستور مختومه شدن پیگیری موضوع مالکیت ایران بر قرهسو را صادر کرد. رضاخان در این نامه نوشت که روستاهای قرهسو از هنگام عهدنامه ترکمنچای، متعلق به روسیه بوده است. با این دستور موضوع مالکیت ایران بر منطقه شمالی قرهسو پیگیری نشد و به دنبال آن ترکیه این منطقه را اشغال کرد و در قرارداد مرزی سال۱۳۱۰ ایران و ترکیه، مالکیت ترکیه بر منطقه یاد شده بهطور رسمی مورد تایید دولت ایران قرار گرفت. با هر دلیل و توجیهی که بود، آرارات کوچک از خاک ایران جدا شد و خط مرزی جدید ایران و ترکیه ترسیم شد. در این زمینه خاطرات سرلشکر ارفع که در سفر رضاشاه به ترکیه عضو هیأت همراه وی بود، خواندنی است. او می نویسد: «من عضو هیأت تحدید حدود و حل اختلافات بودم. یک روز که من و یک سرهنگ ترک بر سر موضوعی مورد اختلاف با حرارت بسیار بحث می کردیم رشدی آراس گفت که ما ترکها به نظر اعلیحضرت شاهنشاه اطمینان و اعتقاد کامل داریم، سرهنگ ارفع پروندهها و نقشهها را به حضور ایشان ببرد هرچه فرمودند ما قبول داریم! من نقشهها و کاغذها را جمع کرده به پیش شاه رفتم ... همین که نقشهها را دیدند فرمودند: موضوع چیست؟ من شروع کردم به توضیح دادن که فلان تپه چنین است فلان منطقه چنان است، آنجا سخت مورد نیاز ماست، و از این حرفها ... پس از مدتی که با حرارت عرایضی کردم با کمال تعجب دیدم اعلیحضرت چیزی نمی فرمایند. وقتی سرم را بلند کردم دیدم شاه با حالت مخصوصی به من نگاه میکند گویی به حرفهایم چندان توجهی ندارد و تنها چشم به چشم من دوخته است تا ببیند من چه می گویم. لذا من سکوت کردم. فرمودند: معلوم است منظور مرا نفهمیدی… بگو ببینم این تپه این جا از آن تپه که میگویی بلندتر نیست؟ عرض کردم: بله قربان، فرمودند: آن را چرا نمیخواهی؟ این یکی چطور؟ عرض کردم بلی.
فرمودند: منظور این تپه و آن تپه نیست. منظور من این است که دو دستگی و جدایی که بین ایران و ترکیه از چندین صد سال وجود دارد و همیشه به زیان هر دو کشور و به سود دشمنان مشترک ما بوده است از میان برود. مهم نیست که این تپه از آن که باشد. آنچه مهم است این است که ما با هم دوست باشیم!»
به این ترتیب زمینه برای تجزیه نزدیک به 800 کیلومترمربع از خاک ایران فراهم شد. بخشی از خاک ایران که دارای ارزش استراتژیک بالایی بوده و اهمیت تاریخی زیادی هم داشت، شامل قله آرارات کوچک به ارتفاع 4000 متر و دامنههای آن، از دست رفت. شاید این واگذاری از مسخره ترین واگذاریهای خاک ایران به اجانب است که صورت گرفت. نواری استراتژیک به ترکیه واگذار شد و به تغییر ژئوپلتیک منطقه منجر گردید. خطکشیهای مرزی با دهانه ی 3 و نیم کیلومتری و زائدهی عجیب و غریب در امتداد ارس ترسیم شد تا ترکیه به نخجوان راه پیدا کند و برای نفوذ در قفقاز با مانع زمینی روبرو نباشد. از کوههای آرارات به این طرف انگار خطکش گذاشتند و مرز تعیین کردهاند اما خط را ادامه ندادهاند تا راه خیالبافی و شرارت بسته نشود.
البته هر دو دولت ایران و ترکیه تلاش کردند موضوع تجزیه خاک ایران را نادیده گرفته و وانمودکنند که مبادله ارضی با «قطور» صورت گرفته است، اما مبادله ارضی در کار نبود. قطور یا سرو و ساردیک جزئی از خاک ایران بودند، بخشی تثبیت شده و بلامنازع از خاک ایران که صرفا ترکیه، ادعاهایی غیرمستند و مردود نسبت به آن داشت و حالا ترکیه میخواست چشم پوشی اش از ادعاهای مطرود خـــود بر قطور و سرو و ساردیک یا واگذاری مناطقی کمارزش از دره بارژگه را معادل جدایی 800 کیلومتر مربع از خاک ایران قرار داده و مساله را نه الحاق خاک، بلکه یک مبادله ارضی عنوان کند. دولت ایران نیز که میخواست از ننگ تجزیه خاک کشور رهایی یابد، تلاش کرد در تبلیغات خود، موضوع را مبادله ارضی قلمداد کند، اما این گونه تبلیغات، اصل موضوع را تغییر نمیدهد و افرادی مانند معتمدی یا مهندس مخبر که از دستاندرکاران تحدید حدود ایران و ترکیه بودند، با اشاره به از دست رفتن آرارات کوچک، موضوع تجزیه خاک ایران را مطرح کرده و جای هیچگونه شک و شبهه ای نگذاشتند.
حتی اگر هم بپذیریم که مبادله ای صورت گرفته، باز با توجه به اینکه چنین مبادلهای به هیچروی دارای ارزش برابر نبوده و دره بارژگه به هیچروی تناسبی با آرارات کوچک و سایر مناطق استراتژیک جدا شده از خاک ایران نداشت، چنین استدلالی از اساس نادرست است. از سوی دیگر هر چند حل اختلافات ارضی ایران و ترکیه ضروری بود، ولی تمامی هزینه های این حل اختلاف متوجه ایران شد که به هیچ وجه توجیه پذیر نیست.
البته واگذاریهای پهلوی اول تنها به این منطقه محدود نبوده و بخشهایی از خاک کشورمان به افغانستان، ترکمنستان (در زمان شوروی) و عراق هم واگذار شده است. پهلوی دوم نیز در مسیر پدرش حرکت کرده و با واگذاری بحرین اقدامات پدرش را تکمیل کرد. امروز با این خیانتهای پدر و پسر، مشکلات و نگرانیهای زیادی بوجود آمده است. واگذاریهای پدر موجب خوابهای شوم ترکیه، آمریکا و رژیم صهیونیستی در مرزهای شمال غرب ایران علیه مردم کشورمان شده و واگذاریهای پسر، بحرین را به مثابه ی استخوانی در گلو تبدیل کرده که هم داستانی آن با آمریکا، رژیم صهیونیستی، ریاض و ابوظبی، علیه کشورمان بر کسی پوشیده نیست.
66
بر هرچی خائنه ، لعنت