بررسی رویکرد دانشمحور در همگرایی و تنشزدایی میان کشورهای خاورمیانه
راهبرد دیپلماسی دانش برای صلح / برای عبور از تنش های منطقه ای، علم می تواند جایگزین ایدئولوژی شود؟
دولتهای خاورمیانه با رویکرد «دیپلماسی دانش» میتوانند راههایی واقعی برای عملیاتی نمودن برنامههای علمگستری را جُسته و اجرایی نمایند. برنامههایی چندین ساله که قرار است اختلافات موجود را حل و یا دستکم غیر تنشزا کنند.
به گزارش خبر فوری ، بیش از 60 سال از تاسیس جمعیت «دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیه» در مصر میگذرد. موسسهای که به همت آیت الله شیخ محمدتقی قمی و با حمایت شیخ محمود شلتوت، مفتی اعظم دانشگاه الازهر مصر و آیت الله العظمی بروجردی تاسیس شد و مهمترین هدف آن نزدیکی مذاهب اسلامی و زدودن اختلافات و سوءتفاهمهای بین آنها بود. شاید بتوان گفت یکی از معروفترین نتایج این اقدامات، صدور فتوای معروف شیخ شلتوت در جواز پیروی اهل سنت از مذاهب اصلی اسلام از جمله شیعه بود که تاثیر زیادی در کاهش کدورتهای تاریخی داشت.
اما نیم قرن پس از سپری شدن این فعالیتها، متاسفانه هنوز آتش درگیریهای فرقهگرایانه و مذهبی در خاورمیانه فروکش نکرده است و هر از چندی انفجاری از پاکستان گرفته تا مصر، جان انسانهای بیگناه زیادی را میگیرد. در نتیجه به نظر میرسد در کنار تلاشهایی همچون تقویت دارالتقریب، پیافکنی راهی جدید در این عرصه شاید بتواند آتش دشمنیها را کم رمق و یا خاموش کند. این راه جدید میتواند از دل مراودات دانشگاهی بگذرد. خوشبختانه در سالهای اخیر تعداد دانشگاهها، علی رغم کیفیت نه چندان قابل دفاعشان، در کشورهای خاورمیانه رو به گسترش بوده است و از آنجا که شاید بتوان گفت میزان اختلافها در موضوعهای علمی کمترین مقدار در میان سایر جنبههای فرهنگی را دارا میباشد، لذا عطف توجه به این مقوله غیرتنشزا میتواند همآوایی کنشگرانِ مسالمتجوی منطقه را چندین برابر نماید.
از طرف دیگر، از آنجا که مهمترین مقوله در امر دانشگستری مساله آموزش است، توجه به میزان و کیفیت برنامههای آموزشی که بتواند در ابعاد منطقهای تاثیر مثبتی در فرآیند همگرایی داشته باشد، ضروری است. احمد حسن زویل برنده جایزه نوبل شیمی و شریف سدکی، رئیس دانشگاه علوم و تحقیقات زویل در مصر، در مقاله مشترکی که در مجله Nature با عنوان «علم در رنسانس عربی» منتشر کردهاند با بیان این نکته که «بین 25 تا 40 درصد جمعیت 350 میلیونی جهان عرب همچنان بیسواد هستند»*، پیشنهاد برقراری جنبشی فراگیر در بسط و گسترش فرهنگ علمآموزی را میدهند. بنابر این با توجه به حجم عظیم بیسوادی در منطقه که خود عاملیست در جهت رشد تفکرات بنیادگرایانه، تلاش در جهت همهگیرکردن دانشاندوزی میتواند حداقل برخی عوامل فرهنگی موثر در ظهور جریانات افراطی را کم اثر نماید.
در همین راستا و در مرحله بعد، تلاش برای رشد دانشگاههایی با ساختاری چند ملیتی که مهمترین برنامه خود را تدریس و تحقیق در مقولات بین فرهنگی قرار دهند، میتواند فضایی جدید برای تعاملات بین فرهنگی و در نتیجه کاهش تعارضات بگشاید. چرا که امروزه علیرغم تاثیرات شگرفی که رسانهها و سرمایه قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای برای جهتدهی به افکار عمومی مردم این منطقه دارند، اما نمیتوان از تاثیراتی که دانشجویان و اساتید این دانشگاهها در طولانیمدت بر روی مردم و سیاستمداران خواهند گذاشت، غافل بود. مضاف اینکه مرجعیت علمی که دانشگاهیان برای مردم عادی دارند روز به روز در حال افزایش است که این خود بر اهمیت تاثیرگذاری این قشر بر نگرش آحاد جامعه میافزاید.
همچنین، علاوه بر تاثیراتی که پژوهشهای نظری میتوانند داشته باشند توجه به جنبههای عملی و تکنولوژیکی علم هم میتواند راهگشا باشد. زیرا همانگونه که راهاندازی مراکزی همچون آزمایشگاه سرن (سازمان اروپایی پژوهشهای هستهای) که با همیاری چندین کشور بنا نهاده شده است، توانسته محیطی علمی در اروپا فراهم آورد که در آن هزاران دانشمند از سرتاسر جهان بتوانند فارغ از اختلافهای سیاسی به علایق علمی خود بپردازند، در خاورمیانه نیز که تنشهای سیاسی و مذهبی همواره شدید و غلیظ است، برپایی چنین سازمانهایی میتواند محیطی برای تعاملات علمی و در نتیجه سر ریز کردن این همیاریها به درون فرهنگ و جامعه را فراهم آورد.
از سوی دیگر، منافع اقتصادی و اشتراکات امنیتی که شکلگیری این سازمانهای علمیِ چند ملیتی برای کشورهای عضو به بار خواهد آورد نیز از دیگر مزایای بنیانگذاری آنها خواهد بود که همکاریها را در افقی بلندمدت و پایدار، تثبیت خواهد کرد و از افتوخیزهای روزمره سیاسی آنها را در امان نگه خواهد داشت.
با وجود این، از آنجا که دولتها در خاورمیانه نقشی بسیار پررنگتر از مردم و نهادهای غیردولتی دارند بنابر این رسیدن به اهداف ذکر شده میسر نخواهد بود مگر با عزم جدی دولتهای منطقه. بر این اساس است که ابتدا باید دولتهایی که رویکردهای غیرافراطی به حل چالشهای منطقهای دارند به فهم مشترکی از اهمیت علم و دنبال کردن آن به عنوان ابزاری تنشزدا در شرایط پرآشوب کنونی برسند و سپس بر مبنای سیاستی با مضمون «دیپلماسی دانش» بتوانند راههایی واقعی برای عملیاتی نمودن برنامههای علمگستری را جُسته و اجرایی نمایند. واضح است که این برنامهها باید همچون فرآیندهایی چندین ساله نگریسته شود که قرار است اختلافات موجود را حل کند و یا دستکم اینکه غیر تنشزا کند. بنابر این نباید همچون راهحلهای سریع و قاطع سیاسی-نظامی در نظر گرفته شوند. در واقع، دیپلماسی دانش، نظر به نسلهایی میدوزد که از پس جنگها و کشتوکشتارهای امروزه که رنگ روزمرگی گرفته، قرار است در آینده بهصورتی مسالمتآمیز در کنار هم زندگی کنند.
با درنظر گرفتن این زمینه فکری، توجه به خبری که هفته گذشته توسط خبر فوری پوشش داده شد، اهمیت مییابد. خبر این بود که خانه ایرانی فناوری و نوآوری با حضور سورنا ستاری، معاون علمی رئیسجمهور و مسئولان سوری در دمشق افتتاح شد ( اینجا بخوانید) که در نشستهای مربوطه ستاری از «دیپلماسی فناوری» سخن گفته بود ( اینجا بخوانید).
در نتیجه به نظر میرسد اگرچه در مرحله نخست، این فعالیتها بیشتر سمتوسویی اقتصادی و بازارمحور دارند اما امید است آرامآرام سویههایی نظری و دانشگاهی نیز بیابند و همچنین با حضور کشورهایی که اختلافات دیدگاههای بیشتری با آنها داریم نیز، گسترش یابند تا این «دیپلماسی فناوری»، راهی برای یک دیپلماسی فراگیر برای زندگی مسالمتآمیز کشورهای مختلف خاورمیانه درکنار هم بگشاید.
امین پاکزاد
*. "Science in Arab renaissance", Ahmed Zewail & Sherif Sedky, Nature, 9 January 2014.
منبع: خبرفوری
66