وقتی پیش بینیهای نظامیان بازنشسته فرانسوی درباره فرانسه در حال تعبیر است
ممکن است برای دور بعدی شورش ها یا یک ضربه به همان اندازه خشونت آمیز از طرف راست افراطی که تصمیم می گیرد امور را در دست گیرد کار زیادی لازم نباشد، جنگ داخلی که ژنرال ها دو سال پیش آن را پیشگویی کرده بودند ممکن است نزدیک باشد.
دو سال پیش پس از دو شب شورش بیست تن از ژنرال های بازنشسته فرانسوی در نامه ای سرگشاده خطاب به "امانوئل مکرون" رئیس جمهور فرانسه هشدار دادند که اختلافات بین جوامع درون فرانسه می تواند باعث دامن زدن به خشونت و "نیهیلیسم" در آن کشور شود.
آنان در نامه سرگشاده شان هشدار دادند که این وضعیت در فرانسه در نهایت منجر به فروپاشی اجتماعی شده که با خطر بروز "آشوب" منجر به "جنگ داخلی می شود و سپس نیاز به مداخله نظامی و انجام "یک ماموریت خطرناک برای حفاظت از ارزش های تمدنی" و "حفاظت از هموطنان مان" به وجود خواهد آمد.
این جملات شدید و قوی که توسط حدود 100 افسر ارشد و حدود هزار نفر دیگر از اعضای ارتش امضا شد در کشوری که در آن ارتش به عنوان "لال بزرگ" شناخته می شود یعنی هرگز در مورد سیاست ملی اظهارنظر نمی کند، اقدامی چشمگیر محسوب می شد.
در یک مورد، در طول جنگ استقلال الجزایر زمانی که چهار ژنرال در تاریخ 21 آوریل 1961 در اعتراض به خروج فرانسه از مستعمره شورشی خود تلاش کردند علیه "شارل دوگل" رئیس جمهور وقت کودتا کنند تعداد رقت انگیزی از نظامیان با آنان همراه شدند و کودتا ظرف مدت سه روز خنثی شد. شش دهه پس از آن نامه سرگشاده ژنرال های بازنشسته با تحقیر مورد استقبال قرار گرفت و اکثر مفسران آن را "بی ربط" خواندند و پیشگویی های آخرالزمانی آن را تهدیدی علیه جمهوری فرانسه قلمداد نمودند.
با این وجود، اظهارنظر او مصداق "خیلی کم، خیلی دیر" بود. سخنان همراه با حسن نیت او با استقبال بدی مواجه شد. یکی از اهالی آن منطقه خطاب به سخنگوی دولت فریاد زد: "تو بیش از آن که برای مردم سخت کوش روستا کاری انجام دهی برای آنان کار انجام داده ای". "آنان" به معنای گروه های مشکل دار بود که بسیاری از آنان فرزندان یا نوه های مهاجران مسلمان هستند مانند مهاجران چاقو به دست در کرپول که رقص جمعیت را برهم زدند و ظاهرا فریاد زده بودند که "ما آمده ایم تا سفید پوستان را بگیریم".
دستگاه قضایی فرانسه برخلاف عرف عمومی از ذکر نام مظنونینی که بازداشت کرده خودداری ورزیده است. کل کشور مشکوک است که چرا این نام ها ذکر نشده است. عده ای بر این باور هستند که انگیزه دستگاه قضایی از عدم اعلام نام مظنونان مثبت بوده و از انگ زدن به جوامع جلوگیری می کنند. با این وجود، چندین روزنامه تصمیم گرفتند که این تصمیم را زیر سوال ببرند. برای مثال، روزنامه "پاریزین" با خط مشی چپ میانه که متعلق به "برنارد آرنو" سرمایه دار و صاحب برندهای لوکس است نام کوچک عربی فرد مظنون به ارتکاب قتل را منتشر کرد.
برای وضعیت امروز فرانسه می تواند از اصطلاحی استفاده کرد که توسط "میشل هوئلبک" رمان نویس مطرح شده است این که فرانسه به طور فزاینده ای "اتمیزه" می شود. "ژروم فورکه" مدیر بخش افکار عمومی موسسه نظرسنجی ایفوپ برای بیان وضعیت اجتماعی فعلی فرانسه از اصطلاح "مجمع الجزایر فرانسه" یاد می کند بدان معنا که از نظرش آن کشور متشکل از جزایر مجزایی از افراد شده که هر یک نظر متفاوتی دارند.
برای تقریبا سه دهه دولت های فرانسه یکی پس از دیگری تصمیم گرفتند تا وضعیت درحال بدتر شدن آن کشور را از نزدیک بررسی نکنند. فرانسه برای قرن ها سرزمین موفقیت آمیز همگون سازی فرهنگی (آسیمیلاسیون*) قلمداد می شد. ایتالیایی ها، اسپانیایی ها، یهودیان روس و لهستانی ها به فرانسه آمدند و فرانسوی شدند. با این وجود، در سالیان اخیر تغییر از الزام به همگون سازی فرهنگی به مفهوم ساده تر "ادغام" (انتگراسیون) به معنای در هم شکسته شدن مدل فرانسوی بوده است. هر شکست جداگانه با شکست کلی میثاق ملی مطابقت دارد.
نظام آموزشی فرانسه که مدت ها مورد تحسین قرار می گرفت دیگر برای هدفی که در نظر گرفته شده مناسب به نظر نمی رسد. مدراس فرانسه در چند سال گذشته در فهرست رتبه بندی PISA موسسه فرانسوی که آزمونی بین المللی در میان کشورهای جهان برگزار می کند سقوط کرده اند و به طور خاص این وضعیت در مناطقی دیده می شود که کودکان غیر فرانسوی زبان اکثریت دانش آموزان را تشکیل می دهند.
در اکثر کلاس های درسی معلمان مدارس هم توسط هیئت حاکمه سیاسی که اجازه می دهد دستمزدشان به طور واقعی به میزان نصف کاهش یابد و هم توسط دانش آموزان شان که اخلالگر و اغلب خشن قلمداد می شوند کم تر مورد احترام قرار می گیرند. در برخی مناطق آموزش تاریخ قرن بیستم به ویژه مورد هولوکاست برای سالیان متمادی تقریبا ناممکن بود. هم چنین، هجوم بنیادگرایی مذهبی در کلاس های درس که سالیان متمادی انکار می شود به قتل دو معلم ظرف مدت سه سال انجامید.
هم چنین، دستمزد نیروهای پلیس خوب نیست و پلیس بودن خوب قلمداد نمی شود و اغلب افسران پلیس برای حفظ جان شان در مناطقی که باید نظم را برقرار کنند ترسیده و دسته دسته استعفا می دهند. لازم به ذکر است خودکشی در میان نیروهای پلیس در فرانسه در زمره بالاترین میزان خودکشی در میان صاحبان مشاغل مختلف محسوب می شود. در نتیجه این وضعیت زمان آموزش افسران پلیس از یک سال به هشت ماه تقلیل یافته که همین موضوع از کیفیت عملکرد آنان کاسته است.
در نتیجه، اعتماد بین طبقات حاکم و مردم همگام با زوال اقتصادی و فرهنگی فرانسه کاهش یافته است. اگر در مرکز پاریس یا لیون حتی مارسی زندگی می کنید می توانید فرزندان خود را به مدارس خصوصی خوب و مدارس عالی (Grandes Ecoles) بفرستید تقریبا تضمینی برای مشاغل خوب که آنان را قادر می سازد در جایی که بحران احساس نمی شود به زندگی ادامه دهند.
امانوئل مکرون همانند اسلاف خود در ابتدا نسبت به نظام بی نظم مهاجرتی فرانسه از خود بی تفاوتی نشان داد. لایحه جدید مهاجرت که در آستانه بررسی در مجلس ملی فرانسه است تلاش می کند رویه های سست سالیان گذشته را اصلاح کند اما آن لایحه به مشکل فرانسوی الاصل ها نمی پردازد یعنی شهروندانی که نه از افزایش ورودی های از مناطق آشفته بلکه نسبت به کشور خود اظهار نفرت می کنند. ممکن است برای دور بعدی شورش ها یا یک ضربه به همان اندازه خشونت آمیز از طرف راست افراطی که تصمیم می گیرد امور را در دست بگیرد کار زیادی لازم نباشد. جنگ داخلی که ژنرال ها دو سال پیش آن را پیشگویی کرده بودند ممکن است نزدیک باشد.
فرایندی است که در آن یک گروه یا فرهنگ اقلیت همانند یک گروه یا فرهنگ غالب می شود یا ارزشها و رفتارها و عقاید گروه دیگر را می پذیرد.
خودکرده را تدبیر نیست
اروپاییها دارن تاوان کار خودشان را پس میدن
اینهمه کشور فقیر مسیحینشین در افریقا و امریکای لاتین بوده و هستند که مردمشون برای ورود به اروپا لهله میزدند و دینشون هم با دین اروپاییها یکی بود
ولی اروپاییها در عوض ترجیح دادند چلغوزها و گریگوریهای خاورمیانه و بیابانهای شمال افریقا را به کار بگیرند چون براشون سود بیشتری داشت
و خودشان را به نفهمی زدند و وانمود کردند که مثلا نمیدانند که در دین و آیین این جماعت، قتل و تجاوز و به بردگی گرفتن سایر انسانها (طبق احکام دین خودشان: کافران) یک فریضه الهی است و اجر و پاداش اخروی هم دارد
اروپاییها از فرط حرص و طمع، چشم بر حقایق بستند
حالا بچشند آنچه بدست خود پختند
چشمشان کور