استاد اقتصاد دانشگاه اصفهان:
یک بیماری مهلک ایرانیان از زمان امیرکبیر تاکنون/ ریشه های دیکتاتوری و دموکراسی در ایران/ چرا توسعه گران همدیگر را تحمل نمی کنند
اختلال ارتباطی یعنی توانایی ارتباط موثر، گفت و گوی عقلانی اخلاقی درباره مسایل مبتلابه مان و داد و ستد اجتماعی برای گذار از بحران ها نداریم. شما توجه کنید آیا مقامات اصلی کشور ما توانایی این را دارند با هم بنشینند، تا 4 ساعت بحث جدی بکنند، به جمع بندی برسند، و بعد مسایل توافق شده را اعلام کنند؟
محسن رنانی استاد اقتصاد دانشگاه اصفهان از مشکلات اساسی کشور را «اختلال ارتباطی» می داند.
رنانی اشارات سنگینی دارد به این که حوزه های علمی اقتصادی، چگونه قادر به برگزاری جلسات علمی مشترک با یکدیگر نیستند و عدم ارتباط و نشست با مسئولان، چگونه منتهی به صرفا نقد مسئولان در نشریات و روزنامه ها شده است. او از این پدیده به عنوان یک بیماری یاد می کند و می گوید: «ما دچار بیماری ای هستیم که ابتدا روانشناسان و بعد جامعه شناسان به نام اختلال ارتباطی کشف کردند که باید به حوزه اقتصادی هم تسری بدهیم.»
این استاد دانشگاه گفت: «در اقتصاد کلاسیک هزینه مبادله صفر است. این نظریه در حوزه تئوری های جامعه شناسی، توسعه و ...مبتنی برجامعه نرمال است. به این معنا که جامعه سالم جامعه ای است که فاقد اختلال ارتباطی باشد. اختلال ارتباطی در سطح اجتماعی مثل هزینه مبادله در اقتصاد است. افزایش هزینه مبادله، مبادله ها را پرهزینه، و تصمیم گیری اقتصادی را مختل می کند. اختلال ارتباطی فرآیندهای اجتماعی سازنده و مولد را مختل می کند.»
او گفت: «کشور ما از زمان امیرکبیر (که احتمال زیاد قبل او هم بوده ) به عنوان یک مصلح اجتماعی، بزرگان مشروطه خواه، مرحوم مدرس و مجالس چهارم و پنجم، و شاه به شدت دچار این بیماری بود، و به بیماری و عوارض آن توجه نداشتند. در نتیجه همه شکست خوردند. اکنون ما نیز بعد از انقلاب همه دچار این بیماری هستیم.»
استاد دانشگاه اصفهان در باره تعریف «اختلال ارتباطی» گفت: «اختلال ارتباطی یعنی توانایی ارتباط موثر، گفت و گوی عقلانی اخلاقی در باره مسایل مبتلابه مان و داد و ستد اجتماعی برای گذار از بحران ها نداریم. شما توجه کنید آیا مقامات اصلی کشور ما توانایی این را دارند با هم بنشینند، تا 4 ساعت بحث جدی بکنند، به جمع بندی برسند، وبعد مسایل توافق شده را اعلام کنند؟»
او افزود: «در میان احزاب ما چه درون حزبی و چه بیرون حزبی گفت و گو وجود ندارد. حل معضلات تاریخی شیعه و کشور از طریق گفت و گو میسر می شود که در تعلیق قرار گرفته است. روشنفکران ما از جمله کانون نویسندگان بین خود به صورت محدود ارتباط دارند و اصلا قدرت ارتباط با دنیای بیرون از خودشان را ندارند. روشنفکران مذهبی و دینی ما توانایی با هم نشستن را ندارند. اقتصاددانان ما همینطور هستند. ما با دکتر طبیبیان و نیلی پدر کشتگی نداریم، ولی ارتباطی وجود ندارد و توانایی با هم نشستن و گفت و گو کردن نداریم. این بیماری به عنوان یک بیماری عام تا خانواده امتداد پیدا می کند. البته ریشه اش هم در خانواده است. زیرا این ناتوانی را ما از خانواده به ارث برده ایم. پدران و مادران ما گفت و گو بلد نیستند. یا مادرسالاری یا پدرسالاری است. فرزندان هم این وسط دیکتاتوری را می آموزند زیرا یا به مادر یا به پدر نگاه می کنند. بنابراین ما از کودکی دیکتاتور هستیم و در بزرگسالی هم دیکتاتور می شویم. دست خودمان نیست. در هر کاری از جمله تاسیس حزب، شرکت در حرکت های جنبش ملی و انقلابی ، و یا اصلاحات، به دلیل آن که این بیماری را تا کنون حل نکرده ایم، شکست می خوریم.»
رنانی در ادامه در ارتباط با ابعاد دیگر بیماری اختلال به شیوه های رفتاری افراد با یکدیگر اشاره کرد و گفت: «زمانی که حرف یکدیگر را قبول نداریم، زمانی که افراد با هم رفیقند، به احترام هم سکوت می کنند، اگر رفیق نباشند با هم قهر کرده و یکدیگر را تخریب می کنند. به همین دلیل از این تربیت برخوردار نیستیم که خدمت من به رفیقم نقد او است.»
سه سال است داریم تلاش می کنیم که یکی از استادن بزرگ حوزه اقتصاد را با علامه ای ها بنشانیم و یک ارتباط ایجاد بکنیم، نمی آیند و نمی شود زیرا هرکدامشان یک بهانه می آورد
این استاد دانشگاه اصفهان در نتیجه گیری این بخش از سخنان خود گفت: «بنابراین نخستین حرکت، برگزاری یک دوره درمان با حضور یک روانشناس حتی برای اقتصاددان ها است. ما که نمی توانیم سیاستمدارها را اصلاح بکنیم، از خودمان شروع بکنیم. بنابراین اگر می خواهیم جمع ما ابتر نباشد باید این رویه را ترک کنیم. ما با هم دو جلسه می گذاریم از جلسه سوم به بعد یکی تهران جلسه دارد، دیگری در سازمان مدیریت و برنامه ریزی و بالاخره هر کسی یک بهانه ای می آورد. و مسئله ابتر می ماند. باور کنیم که ما بیمار هستیم.»
رنانی سپس به تعریف شاخص ناتوانی پرداخت و گفت: «شاخص ناتوانی این است که هر یک از ما در محیط دانشگاهی و آکادمیک مان، جلسات علمی و گفت و گویی باید داشته باشیم که نداریم؟ ما ناتوان از این هستیم مقاله ای بنویسیم و در جمع، مابقی نقدش کنند. بنابراین به نظرم می رسد اگر شما می خواهید محفل اقتصاددانان را راه بیندازید، درست آن است که برای اجتناب از شکست، این کار را نکنیم، بلکه ابتدا مکانیزمی پیدا بکنیم تا مجبور شویم، در دوره ای گفتار درمانی کنیم. اسم آن را بگذاریم کارگاه های آموزشی گفتار درمانی برای اقتصاددانان. این کارگاه موقت است، تعطیل هم شود طبیعت کار است. ولی اگر یک جمع راه بیندازید، بعد متوقف شود می گویند جنبش و نهاد اقتصاددانان شکست خورد.»
او ادامه داد: «بنابراین ایده گفتار درمانی بین اقتصاددانان است. همین و بس. مدرس هم آقای دکتر فلانی که متخصص در گفتار درمانی است تشریف می آورد و آموزش می دهد. بنابراین اگر نتوانیم با هم گفت و گو کنیم، همچنین جامعه ای که نتواند گفت و گو کند، به توسعه نمی تواند دست یابد. حال ما توسعه چی ها باید گفتار درمانی را باید یادبگیریم تا بتوانیم با هم صحبت بکنیم بدون این که عصبانی بشویم.»
رنانی با اشاره به این که «سه سال است داریم تلاش می کنیم که یکی از استادن بزرگ حوزه اقتصاد را با علامه ای ها بنشانیم و یک ارتباط ایجاد بکنیم، نمی آیند و نمی شود زیرا هرکدامشان یک بهانه می آورد. این ها ناتوانی است. حال ما چه چیزی را می خواهیم درست بکنیم؟ بنابراین مسئله ما اختلال ارتباطی است که نمی دانیم چرا یا با هم نمی توانیم بنشینیم یا به محض نشستن باهم با یکدیگر دعوا می کنیم. این در حالی است که یک گفت وگو خوب دارای 10 ویژگی است. تا بتواند گفت وگوی موثر باشد. از جمله ویژگی ها گوش دادن است ما معمولا گوش نمی دهیم بلکه معمولا می شنویم و گوش دادن موثر را هم بلد نیستیم.»
این استاد دانشگاه در جمع بندی به برگزاری جلسات «تحت عنوان نشست های آسیب شناسی گفت وگو میان اقتصاد دانان» تاکید کرد و گفت: «زیرا قبل از این که حکومت را درست کنیم، باید خودمان را درست کنیم. ماها ناتوان بودیم به دفتر احمدی نژاد برویم در بزنیم و بگوییم آمده ایم حرف بزنیم. من هم یکی از این افراد بودم فقط نوشتیم و نقد کردیم. بنابراین ترسیدند. ما باید می رفتیم و اگر راهمان نمی دادند، ما وظیفه خودمان را انجام داده بودیم. ما نشستیم نشستیم نشستیم تا شمس الدین حسینی و ... رفتند و طرح هدفمندی را ریختند و ما هم فقط نقد کردیم. آن ها هم ردمان کردند.»
در حالی که باید جمع می شدیم و دو نفر با زبان لین و نرم را می فرستادیم برود با مسئولان ملاقات کند، یا به طور محرمانه نامه می نوشتیم و خواهش می کردیم جلسه بگذاریم. به خدا قسم اگر ما با زبان لین می رفتیم بالاخره می توانستیم کاری کنیم که این اندازه اوضاع خراب نشود.»
خدا را شكر ديگر درست نميشود..........
اصل مقاله را کجا می توانیم پیدا کنیم
داش محسن چه پیر شدی
از بس فکر الکی می کنی
بیخیال،خانه از پای بست ویران است/ خواجه در بند نقش ایوان است!🙄🤔😞
استاد محترم و دلسوز ،بسیار سخن سنجیده ای را گفته اید هر چند که این حقیر چندین بار به همین شیوه پیشنهادی جلو رفتم ولی باز به در بسته خوردم....اما نهایتا فرمایش شما متین است