بر سر اهل بیت امام حسین(ع) بعد از بازگشت از شام به مدینه چه گذشت؟
روایت است که وقتی حضرت ام کلثوم(س) همراه با کاروان به شهر مدینه نزدیک شده و دیواره شهر را از دور دید، با آهی بلند گریست و شعری پر سوز و گداز خواند
به گزارش خبر فوری ، اهل بیت امام حسین(ع) بعد از مدتی اسارت در کاخ یزیدیان و حضور در شام بر اثر فشار مردم به حکومت بنی امیه آزاد گردید و به مدینه بازگشت. در بدو ورود به مدینه و هنگامی که کاروان هنوز در بیرون شهر به سر میبرد، حضرت سجاد(ع) یک شاعر غیر مدنی را به نام بشیر بن جذام دید. بشر به حضرت سجاد ابراز ارادت کرد و حضرت هم بعد از اینکه او را از دوستداران اهل بیت یافت به او دستور داد که به شهر مدینه رفته و خبر رسیدن کاروان اهل بیت را به مردم بدهد. بشیر وارد شهر شد و ندا سر داد: ای اهل مدینه، دیگر در مدینه نمانید. زیرا حسین شهید شد. به این سبب سیلاب اشک از چشمان من جاری است.... بدن شریفش در کربلا در میان خاک و خون افتاده و سر مقدسش بر سر نیزه ها در شهرها میگردد.
بعد از این بود که اهالی مدینه هق هق کنان به سمت دروازه شهر آمده و با مویه بسیار و اشعار اندوهناک به استقبال کاروان اهل بیت امام حسین(ع) شتافتند.
نوحهی حضرت ام کلثوم(س)
روایت است که وقتی حضرت ام کلثوم(س) همراه با کاروان به شهر مدینه نزدیک شده و دیواره شهر را از دور دید، با آهی بلند گریست و شعری پر سوز و گداز خواند که دل اهل بیت را به درد آورد. شعر آن حضرت بدین مضمون است:
مدینه جدنا لاتقبلینا فبالحسرات و الاحزان جئنا
الا اخبر رسول الله عنّا بانّا قد فجعنا فی اخینا
حضرت ام الکلثوم پس از ورود به شهر بر سر قبر مادرش حضرت زهرا(س) آمد و از بانگ ناله و عویل، شور محشر به پا کرد. مردم گریبانها چاک کردند، صورتها خراشیدند و ناله ی واحسینا به چرخ برین رسانیدند.
وقتی خبر شهادت به حضرت ام البنین(س) رسید
روایت است که وقتی بشیر(و در برخی روایات حضرت زینب) ام البنین(س) را دید، این بانوی بزرگوار از سرنوشت حسین(ع) پرسید. بشیر در پاسخ گفت که فرزندانت همگی در جنگ کشته شدند. ام البنین فرمود: همگی به فدای حسین. به سر حسین چه آمد؟ وقتی خبر شهادت اباعبدالله(ع) به ام البنین رسید، صیحه ای کشید و فرمود: ای بشیر، رگ قلبم را پاره کردی.
روایت است که این بانوی بزرگوار تا مدتها به مدفن النبی میرفت و برای شهدای کربلا نوحه سرایی میکرد. اشعار و نوحه های او بسیار مشهور است. یکی از اشعارش بدین مضمون است:
"ای زنان مدینه، دیگر مرا ام البنین نخوانید و مادر شیران شکاری ندانید. مرا فرزندانی بود که به سبب آنها ام البنینم میخواندند. ولی اکنون دیگر برای من فرزندی نمانده است و همه را از دست داده ام. "
همسر حضرت زینب(س) به دیدن کاروان میرود
عبدالله جعفر همسر حضرت زینب که پسرانش را در کربلا از دست داد، بعد از ورود اسرا به مدینه مجلس عزایی برپا کرد و در خانه خود از عزاداران و تسلیت دهندگان استقبال کرد. نقل است که در همین مراسم غلام او با حالتی عصبانی گفت که این حوادث همه تقصیر حسین(ع) بوده است. روایت است که عبدالله به حدی خشمگین شد که کفش خود را به سمت غلام پرت کرد و گفت: "آیا درباره حسین این سخن را میگویی؟ به خدا اگر در خدمتش بودم دوست داشتم که از او جدا نشوم تا با او کشته شوم. به خدا آرزو داشتم که خود را به جای فرزندانم در راه حسین جانبازی کنم. ..."
سپس عبدالله رو به جمعیت عزاداران کردو بلند گفت: "مصیبت حسین(ع) بر من بسیار سخت است و ناگوار هرچند دو دستم او را یاری نکردند ولی دو فرزندم یاری اش کردند."
ورود حضرت زینب(س) به مدینه النبی
در منتهی الآمال درباره بی تابی حضرت زینب (سلام الله علیها) از شهادت حضرت امام حسین و جوانان بنی هاشم و یاران ایشان (علیهم السّلام) در نزد مضجع جد بزرگوار خود حضرت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) چنین نقل شده است:"حضرت زينب (عليها السّلام) چون به درب مسجد حضرت رسول (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) رسيد، دو لنگه درب را بگرفت و ندا كرد: يا جدّاه، انّى ناعية اليك اخى الحسين (عليه السّلام): اى جدّ بزرگوار، همانا برادرم حسين عليه السّلام را كشتند و من خبر شهادت او را براى تو آورده ام و پيوسته آن مخدّره مشغول گريه بود. اشك چشمش خشك نمى شد و هرگاه نظر مى كرد به سوى على بن الحسين (علیه السّلام) حزن او تازه مى شد و غصّه او زياد مى شد."
38