روایت فریدون جیرانی خبرنگار روزنامه اطلاعات در روزهای انقلاب/تهران صحنه جنگ خونین مسلحانه
دوستی با بیژن امکانیان که در روزنامه اطلاعات نقد فیلم مینوشت، باعث شد که سال55 به اطلاعات بروم. کارم را هم به عنوان مصاحبهکننده و گزارشگر سرویس هنری شروع کردم.
دبیر سرویس، جواد مجابی بود و محمد ابراهیمیان، بیژن، من و چند نفر دیگر هنرینویسهای اطلاعات آن زمان بودیم. بعدها مجابی از ما جدا شد و ابراهیمیان به عنوان دبیر سرویس جدید، مسئولیت بیشتری به من واگذار کرد. یادم هست که روزانه یک صفحه هنری شامل خبر و گزارش و گفتوگو درباره هنرمندان وقت درمیآوردم. این داستان ادامه داشت تا اینکه به سال57 رسیدیم. التهابات سیاسی اوج گرفت و جامعه به شدت سیاسی شد. حالا صدای پای انقلاب میآمد ولی ما در روزنامه اطلاعات و دوستانمان در کیهان و آیندگان و نشریات دیگر، همچنان دچار مسئله سانسور بودیم.
سانسور البته جز مقاطعی کوتاه مثل دوران دکتر مصدق، همیشه وجود داشت ولی سال57 که جامعه خیز به سوی انقلاب برداشته بود، ممیزی بیشتر به چشم میآمد و بچههای روزنامهنگار را آزار میداد. مملکت دچار بحران شده بود، اعتصابها به راه افتاده بود و تظاهرات و درگیری در نقاط مختلف رخ میداد. نتیجه، تصمیم جمعی برای اعتصاب بود. مطبوعات در حساسترین مقطع تاریخ ایران اعتصابی را رقم زدند که 64 روز طول کشید.
اعتصاب در اعتراض به سانسور که آن موقع همه در موردش اتفاق نظر داشتند ولی امروز میشود گفت این یکی از بزرگترین اشتباههای تاریخ روزنامهنگاری ما بود. سال57 تصور ما این بود که اعتصاب مطبوعات، هم اعتراض به سانسور و هم همراهی با موج اعتصابهای گسترده در کشور است ولی ما اشتباه کردیم و نباید سنگر اطلاعرسانی را در آن مقطع حساس ترک میکردیم. در 64روزی که نبودیم جامعه ایران انقلابیتر و مصممتر شده بود. وقتی اعتصاب روزنامهها به پایان رسید، غلامحسین صالحیار -سردبیر اطلاعات- اعلام کرد ما از امروز سرویس هنری و اقتصادی و... نداریم، از حالا همه شما خبرنگار سیاسی هستید. حرف صالحیار درست بود چون آن موقع اصلا کسی دنبال اخبار هنری و اجتماعی نبود.
سینماها تعطیل شده بودند، جشنواره جهانی فیلم تهران برگزار نشد و کلا فعالیت هنری در آن زمان معنی نداشت و خواننده هم دیگر دنبال این نوع مطالب نبود. همه سیاسی شده بودند و اخبار انقلاب را دنبال میکردند و ما هم شدیم خبرنگار سیاسی. آن موقع در صفحه حوادث و رخدادهای داخلی کار میکردم که بیشتر خبرهای انقلاب در آن کار میشد. شبی که قرار بود فردایش امام به ایران بازگردد را در روزنامه خوابیدم و 5صبح با یکی از خبرنگاران جلوی دانشگاه رفتیم. بیژن امکانیان در روزنامه ماند و خبرها را از ما میگرفت. رسول صدرعاملی هم که خبرنگار اطلاعات در نوفللوشاتو بود با هواپیمای امام میآمد و خیالمان راحت بود که عکس و خبر از پرواز انقلاب داریم.
یادم هست تا ساعت 2 منتظر شدیم. امام آمد و از مقابل ما رد شد و بعدش هم به بهشتزهرا رفتیم. خبرنگار ما آنجا ضبطش خراب شد و من ضبطم را کنار میکروفنی گذاشتم که امام صحبت میکرد. دقیقا یادم هست که 12بهمن 57 یک روز پنجشنبه بود. جمعه رفتم همه صحبتهای امام را تنظیم کردم و شنبه صبح زود گزارش را به روزنامه بردم که تیتر اول اطلاعات هم شد. شب 21بهمن 57 من و اسماعیل عباسی در روزنامه کشیک بودیم. تیراندازی خیلی شدید شده بود. ساختمان ساواک مقابل روزنامه اطلاعات بود و مردم میخواستند آنجا را بگیرند.
آن روزها وقتی در تهران قدم میزدیم با خیابانهای سنگربندیشده و با جوانهایی اسلحه بهدست که برخیشان صورتشان را پوشانده و بسیاریشان جزو چریکها بودند، مواجه میشدیم.
آنقدر اتفاق و خبر در خیابانها بود که سابقه نداشت. تیتر ماندگار اطلاعات آن روزها «تهران صحنه جنگ خونین مسلحانه» به خوبی حالوهوای آن روزها را منعکس میکرد. در روزهای 21 و 22بهمن تلاش مردم برای تسخیر ساختمان مقابل روزنامه که متعلق به ساواک بود، باعث شد تیراندازی گروه مقابل وضعیت تحریریه را هم بحرانی کند. روز 22بهمن تعدادی از چریکها به پشتبام روزنامه اطلاعات رفته بودند و از آنجا به نیروهای شهربانی و ساواک تیراندازی میکردند. تیراندازی آنقدر شدید بود که ما در تحریریه زیرمیزها سنگر گرفته بودیم. تلفن مدام زنگ میزد و من با همان وضعیت خودم را به تلفن رساندم و گوشی را برداشتم. از آنطرف خط فردی که خودش را یکی از افسران ارتش معرفی کرد گفت ارتش اعلام بیطرفی کرده است. با صدای بلند خبر را به گوش غلامحسین صالحیار رساندم. یادم هست که همه ما هیجانزده بودیم. این خبر پیروزی انقلاب بود و کمی بعد رادیو هم آن را اعلام کرد.
انقلاب پیروز شد و اطلاعات با تیتر درشت نوشت: «رژیم متلاشی شد».
15