خانه دار شدن رویایی شد!
کارگران با چند سال کار کردن میتوانند خانه دار شوند؟
آخرین گزارش بانک مرکزی نشان میدهد که میانگین قیمت هر مترمربع مسکن تهران در شهریور امسال از ۴۳ میلیون تومان عبور کرده و یک کارگر برای خانهدار شدن در تهران ناچار است یکسوم حقوق خود را به مدت ۱۳۵ سال پسانداز کند.
کاری که عملا با شرایط اقتصادی و معیشتی موجود خانوارها همه میدانیم که غیر ممکن است. در این شرایط بسیاری از افراد نمیتوانند حقوق خود را آخر ماه برسانند و در تامین نیازهای خانواده خود درمانده اند.
بیخانمانی همیشگی پدیدهای است که امروز خانوارها درگیر آن هستند؛ به عبارتی دیگر در آیندهای نه چندان دور افراد در خانهای اجارهای چشم به جهان میگشانید و در خانه اجارهای دیگر میمیرند. آرزوی خانه دار شدن طبق آمارهای رسمی آرزویی است که رسیدن به آن حدود یک قرن زمان لازم دارد که از متوسط عمر بشر بیشتر است. حجم زیادی از درآمد خانوارها صرف اجاره بهای مسکن آنها میشود و برخی از صاحبان خانه نیز از شرایط کنونی سوء استفاده میکنند و بر مستاجرین فشار و زور وارد میکنند. بسیاری از خانوادههای اجاره نشین هرساله بالاجبار منازل خود را ترک میکنند و به مناطق پایینتر برای ادامه سکونت میروند. در این شرایط فرزندان نیز آسیب میبیینند زیرا سالانه باید به منزلی دیگر بروند و در فضای دیگری قرار بگیرند. همه میدانیم که مسکن یکی از نیازهای اساسی زندگی است و کسی بدون مسکن نمیتواند به حیات خود ادامه دهد. امروز در جامعه ایران بیخانمانها تنها کسانی نیستند که در خیابانها در گوشه و کناری سکنی گزیدهاند بلکه ما با افراد بدون خانهای مواجه هستیم که میدانند هیچگاه نمیتوانند صاحب خانه شوند و تا ابد باید با صاحب خانههای مختلف سر و کله بزنند.
قطعا دولت در این زمینه مسئولیت دارند و مشکل مسکن در جامعه ایرانی مشکل دیرینهای است که در کلانشهرها به وضوح خود را نشان میدهد. افراد در مکانهایی زندگی میکنند که مالک آنها نیستند و نمیدانند آیا سال دیگر در آن محل میتوانند زندگی خود را ادامه دهند یا نه. آمار بانک مرکزی زنگ هشدار بسیار بلندی است که باید گوش هر مسئولی را کر کند تا بدانند پدیده زندگی استیجاری در جامعه ما در حال شیوع یافتن است و این مهم به شدت حیات خانوادهها را تحت تاثیر خود قرار داده است. امروز در جامعه ما بسیاری از خانوادهها قادر نیستند ریالی از درآمد خود را پس انداز کنند و به نظر میرسد با روال کنونی هیچگاه نمیتوانند خانهای برای خود داشته باشند. بسیاری از بازنشستگان حتی روزگار بازنشستگی خود را در خانههایی سپری میکنند که مالک آن نیستند و نوههای آنها به خانههایی به مهمانی میروند که برای پدربزرگ و مادربزرگشان نیست. قطعا زندگی در خانهای که فرد مالکیتی بر آن ندارد متفاوت در زندگی در خانهای است که برای فرد است و مالک آن به حساب میآید.
صدمات زیاد بر منابع انسانی
هادی حق شناس کارشناس اقتصادی در این باره گفت: « بخشی از هزینههای سبد خانوار مربوط به هزینههای مسکن است.
کسانی که مسکن ندارند حداقل به میزان نرخ تورم هزینههای سبد مصرفی شان افزایش پیدا میکند و طبیعتا هرچقدر هزینه مسکن افزایش پیدا کند خانوار باید در سایر هزینهها صرفه جویی کند. در مجموع سرپناه طبق قانون اساسی جزو نیازهای اولیه بشر است. وقتی که مسکن نباشد و یا تامین مسکن بخش اساسی درآمدهای خانوارها را به خود اختصاص دهد، سایر نیازهای خانوارها تحت الشعاع قرار میگیرد مانند مواد غذایی، آموزش، تفریح و.... لذا اگر مسکن و یا هزینه مسکن منطقی تامین شود امکان تعیین منطقی سایر نیازها هم وجود دارد. اما وقتی هزینه مسکن از توان خانوارها برای پرداخت خارج شود در آینده نمیتوان انتظار داشت که آموزش در آن جامعه کیفیت داشته باشد و یا اصلا خانوارها از تغذیه مناسبی برخوردار باشند و توانمندی کار کردن را پیدا کنند. در این شرایط ما با جامعهای نحیف به لحاظ جسمی و آموزش ندیده مواجه خواهیم بود. آینده این جامعه آیندهای با کیفیت نخواهد بود. اساس یک زندگی شهروندی داشتن یک مسکن مناسب است و خانوارها باید توان تامین مسکن حداقلی داشته باشند. اگر این نیاز بنیادی و اولیه تامین نشود طبیعتا سایر نیازها هم تحت الشعاع قرار خواهند گرفت و اینها صدمات و لطمات جبران ناپذیری بر منابع انسانی جامعه به جا خواهند گذاشت. »
اخلال در روند توسعه کیفی کشور
وی ادامه داد:« تنها بنگاهی که اصلیترین نهاده برای توسعه کشور را تامین میکند خانوارها هستند و مهمترین منبع برای توسعه کشور منابع انسانی است. اینکه منابع انسانی مدام درگیر نیازهای اولیه خود باشد باعث میشود به سایر نیازها مانند آموزش و بهداشت توجهای نداشته باشد. آینده این جامعه با انسانهای کم کیفیت مواجه خواهد
بود که اصلیترین عنصر برای توسعه کشور هستند. بنابراین اگر ما به دنبال توسعه و پیشرفت کشور هستیم باید حداقل به تامین نیازهای اساسی این افراد توجه داشته باشیم. آیا خانوارها به عنوان مالکان منابع انسانی، منابع کافی برای تربیت انسانهای آینده دارند؟ اینکه عمده درآمد خانوارها صرف هزینه مسکن شود بر کیفیت نیروی انسانی آینده اثرگذار خواهد بود و این اخلال در روند توسعه کیفی کشور ایجاد خواهد کرد».
زیست دائمی در بحران
سعید معدنی جامعه شناس و استاد دانشگاه نیز در این باره گفت:« جامعه ایران یک جامعه بحران زده است و این بحران دائمی است. یعنی تقریبا میتوان گفت جامعه ما چندین دهه است دچار بحران دائمی است. لذا در شرایط بحرانی نمیتوان برنامه ریزی کرد و امکان ساخت زیرساختها وجود ندارد. در این نوع جامعه حتی نمیتوان جلوی فرسایش محیط و طبیعت را گرفت به همین خاطر یک جامعه بحران زده هیچوقت نمیتواند برای آینده چشماندازی داشته باشد و ما دههها است گرفتار این موضوع هستیم و نخواستیم که به ثبات برسیم. میدانیم یکی از مسائلی که باید حل شود ارتباط با کشورهای توسعه یافته مانند اروپا و آمریکا است زیرا اینها پیشتازان توسعه هستند. در ارتباط با آنها است که کشور میتواند توسعه پیدا کند. صرف اینکه ما بخواهیم خودمان باشیم و با کشورهای فقیر در ارتباط داشته باشیم نمیتواند به ما کمکی کند. بدین ترتیب ما اگر میخواهیم که از این بحران رها شویم ابتدا باید در داخل یک ثبات و تعامل نسبی ایجاد کنیم و بعد روابط خارجی خود را با کشورهای توسعه یافته برقرار سازیم. اینکه در جامعه ما افراد زیادی اجاره نشین ابدی هستند به این خاطر است که جامعه ما یک جامعه بحران زده است و در آن ثبات وجود ندارد. درست است که بر اساس برخی از شاخصها ما یک قدرت منطقهای محسوب میشویم اما پول کشور ما تقریبا بیارزشترین پول جهان است. طبیعتا در چنین جامعهای چنین مسئلهای پیش میآید که افراد امید نداشته باشند که در عمر خود صاحب خانه شوند.
در چنین جامعهای ناامیدی، یاس، اعتراض، خشم و... وجود دارد. این خشم و اعتراض میتواند به سیستم باشد و یا افراد خشم خود را به هم نوعان خود نشان میدهند. لذا طبیعی است که در شرایط اجتماعی این مدلی میزان جرم و جنایت مانند سرقت نیز زیاد باشد. دلیل همه این مسائل به این دلیل است که در جامعه ما ثبات وجود ندارد و دائما در حال زیست در بحران هستیم.در این شرایط خانوارها به افسردگی و ناامیدی دائمی مواجه هستند و سرپرست خانواده مدام مورد تحقیر قرار میگیرد. معمولا فرزندان شرایط بد اقتصادی را به گردن پدر خانواده میاندازند و به جامعه فکر نمیکنند زیرا جامعه به چنین افرادی ظلم کرده است. پدرانی که صاحب مسکن نیستند مورد شماتت و اعتراض فرزندان خود قرار میگیرند و لذا نمیتوانند به صورت نرمال نقش پدر را بازی کنند و فرزندان خود را حمایت کنند. غالب این افراد حقوق بگیر و پرتلاش هستند که درآمد آنها کفاف هزینههای خانواده شان را نمیدهد زیرا در جامعه گرانی و تورم بالا وجود دارد.»
امکان خرید متری مسکن در بورس
رئیس سازمان بورس و اوراق بهادار با اشاره به راهاندازی بازار ثانویه صندوق املاک و مستغلات، از امکان فروش متری مسکن خبر داد.به گزارش برنا، مجید عشقی با بیان اینکه یکی از سیاستها در سازمان بورس تشویق سهامداران به سمت سرمایهگذاری غیرمستقیم است، اظهار کرد: در این راستا نخستین صندوق املاک و مستغلات راهاندازی شد.وی با تاکید بر اینکه حوزه مسکن در بازار سرمایه مغفول مانده است، گفت: علیرغم اینکه مسکن بازار بزرگی است و سرمایهگذاران بزرگی دارد، به طوری که بیش از ۹۰ درصد سرمایهگذاران این حوزه بخش خصوصی هستند، در بازار سرمایه مغفول مانده بود که به نظر میرسد با راهاندازی صندوق املاک و مستغلات شروع متفاوتی در این حوزه رخ دهد.
رئیس سازمان بورس در ادامه در مورد مزایای صندوق املاک و مستغلات توضیح داد: این صندوق در جذب سرمایهگذار خوب عمل میکند، چرا که هرکس بخواهد وارد حوزه مسکن شود باید پول درشتی داشته باشد اما با هر میزان سرمایهای میتوان در این صندوق سرمایهگذاری کرد.عشقی افزود: با راهاندازی صندوق املاک و مستغلات فروش متری مسکن نیز محقق میشود. فردی که سرمایه لازم برای خرید ملک ۸۰ متری ندارد، میتواند به مرور از این طریق چند متر ملک خریداری کند و مبلغ اجاره بها را در قالب سود دریافت کند.
محض اطلاع
کارگر بدبخت که خودم هم جزیی از جامعه کارگری هستم
با چه پس انداز کنه که خانه بخره
همیشه هشتشان گرو نهشانه
50 میلیون رهن میدن خانه سال دیگه ارزش 50 میلیونه
میشه 20 میلیون اینقد پولمان بی ارزش میشه
خانه زمانی 100 میلیون بود زور میزدیم و از خرجی میزدیم
تا 100 میلیون جمع کنیم
الان که 100 میلیون جمع شده مسکن ملی 30 تومانی شده یک میلیارد
یک حکومت سرمایه داری درست کرداه اند و خودشانم گول میزنند میگن اسلامی
کجای اسلام و عدالت اینگونه است
وزیر آقای رستم قاسمی گفته سالی 2میلیون مسکن میسازم به عبارتی روزی 6000 هزار واحد البته ناگفته نباشد ایشان از یک تا بیست بیشتر بلد نیست شمارش کند به امید خدا همه ما مستاجرها بعد از فوت صاحب منزل میشویم
یک معلم گدا هم خمانقدر
الآن یک گور دو در یک متر در کم ارزش ترین قطعات بهشت زهرا ۵ میلیون تومان تمام می شود چه رسد به آپارتمان حداقل ۵۰ متر مربعی!