چرا اباالفضل(ع) را باب الحوائج نامیدند؟/بصیرت در سلوک عباس بن علی

یک کارشناس دینی گفت: هر فردی که با امام حسن(ع) و امام حسین(ع) کاری داشت از طریق حضرت ابوالفضل‌العباس(ع) اقدام می‌کرد تا حاجت‌ خود را بیان کند، به این دلیل به آن حضرت لقب باب‌الحوائج دادند.

چرا اباالفضل(ع) را باب الحوائج نامیدند؟/بصیرت در سلوک عباس بن علی

حضرت ابوالفضل العباس (ع) علمدار دشت کربلا، روز چهارم شعبان‌المعظم سال ۲۶ هجری قمری در مدینه چشم به جهان گشود. آنکه آوازه رشادت و جوانمردی‌اش میان خاص و عام پیچیده بود و چنان در مقام اطاعت از امام زمان خود بر آمد که خداوند به پاس این اطاعت بصیرانه، جایگاه رفیعی به او در آخرت بخشید. باب الحوائج، حضرت عباس (ع) همان است که نَه تنها ما شیعیان، که اهل سنت و اهل کتاب به او توسل می‌کنند و برای رفع مشکلات و گرفتاری‌ها آن حضرت را واسطه فیض الهی قرار می‌دهند.

بر آن شدیم در سالروز ولادت خجسته آن حضرت، با حجت‌الاسلام «شهاب‌الدین اعلایی‌نژاد» استاد مدرسه علمیه معصومیه به گفتگو بنشینیم که ما حصل آن را در ادامه می‌خوانید؛

حجت‌الاسلام «شهاب‌الدین اعلایی‌نژاد» درباره دوران حیات حضرت اباالفضل العباس (ع) پیش از واقعه کربلا به گفت: در مورد زندگی حضرت اباالفضل (ع) تا قبل از واقعه کربلا دو نکته را باید مورد توجه قرار دهیم؛ نخستین نکته در مورد کمبود منابع پژوهشی در مورد زندگی حضرت عباس (ع) تا قبل از حضور در کربلا است و معمولاً کتاب‌های مستقلی که در مورد حضرت نوشته شده مربوط به قرون ۱۴ و ۱۵ قمری است. من نیز در این مجال در طرح مطالب خود از چند اثر استفاده می‌کنم که شامل مجموعه سه جلدی «بطل العلقمی» نوشته «عبدالواحد مظفر»، «خصائص العباسیه» نوشته «محمدابراهیم کلباسی نجفی»، «حیاة ابی‌الفضل العباس» نوشته «محمدعلی اردوبادی»، «قمر بنی هاشم علیه السلام» تألیف «سید عبدالرزاق موسوی مقرم» و «چهره درخشان قمر بنی هاشم» نوشته «علی ربانی خلخالی» می‌شود. اما نکته دوم که پیش از ورود به بحث اصلی مایلم به آن اشاره داشته باشم، چکیده‌ای از تولد، شهادت، سن حضرت، نام، کنیه و اخلاق مشهوری که برای باب الحوائج ذکر شده است؛ حضرت عباس (ع) در چهارم شعبان سال ۲۶ هجری قمری در مدینه متولد شد و در عاشورای سال ۶۱ هجری در کربلا به شهادت رسید، لذا معمولاً سن آن حضرت در کربلا را با این تاریخ که اشاره شد محاسبه می‌کنند و تقریباً مشهورترین قول همین سن ۳۴ یا ۳۳ سال است. از این مدت حضرت ۱۴ سال همراه پدر بزرگوارشان حضرت امیر (ع) بود، ۹ سال با برادر خود امام حسن (ع) و ۱۱ سال نیز امام حسین (ع) را همراهی کردند. یعنی حضرت عباس (ع) با سه معصوم و حجت الهی همراهی و ملازمت داشتند و البته امام سجاد (ع) را نیز به عنوان عمومی بزرگوارشان درک کردند.

حضرت عباس (ع) با سه معصوم و حجت الهی همراهی و ملازمت داشتند و البته امام سجاد (ع) را نیز به عنوان عمومی بزرگوارشان درک کردند

وی در ادامه گفت: اکنون پس از طرح این دو نکته به اصل بحث و پاسخ به پرسشی که طرح شد می‌پردازم. پدر بزرگوار آن حضرت، امام علی (ع) و مادرشان «فاطمه» دختر «ابوالمجل حزام بن خالد» از قبیله «بنی کلاب» بود. نیاکان این قبیله همه از دلیرمردان عرب بوده و در شجاعت و رشادت شهره بودند. وجود مبارک حضرت امیر، ۱۰ سال بعد از شهادت حضرت زهرا (س)، با ام‌البنین ازدواج کرد و ام‌البنین سرپرستی فرزندان حضرت زهرا (س) را به عهده گرفت و آنان را از فرزندان خود بیشتر دوست داشت. نکته جالب در مرام ام‌البنین آن است که اجازه نمی‌داد او را فاطمه خطاب کنند چرا که فرزندان فاطمه (س) با شنیدن این نام به یاد مادرشان می‌افتند و دلتنگ و حزین مادرشان می‌شوند. بنابراین او را ام‌البنین به معنای مادر پسران نامیدند و به این نام شهرت یافت چراکه ثمره ازدواج او با حضرت امیر (ع) چهار پسر بود که فرزند ارشد حضرت عباس (ع) بود. هر چهار فرزند ام‌البنین روز عاشورا سال ۶۱ هجری خود را فدای امام حسین (ع) کردند.

حجت الاسلام اعلایی نژاد اظهار داشت: اما در مورد تولد حضرت ابوالفضل العباس (ع)، چنین روایت شده است که زمانی که حضرت متولد شد، ام‌البنین، قنداقه را به دست حضرت امیر (ع) داد و آن امام همام فرزند تازه متولد شده خویش را در آغوش گرفته مورد تفقد قرار داد، در گوش راست اذان و در گوش چپ اقامه خواند؛ سپس به ام‌البنین فرمود: این فرزند را چه نام نهادی؟ ام‌البنین پاسخ گفت: من در هیچ امری از شما پیشی نمی‌گیرم؛ سپس امام علی (ع) فرمود: این طفل را «عباس» هم‌نام عمویم نام می‌نهم.

وی افزود: اما خالی از لطف نیست در این مجال واژه‌شناسی نیز داشته باشیم، واژه «عباس» صیغه مبالغه از ماده «عبس» است به معنای گرفتگی چهره. شاید از این جهت این نام روی برخی افراد از جمله حضرت عباس (ع) گذاشته می‌شد که آنان از مصادیق بارز «اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّارِ» بودند و حضرت عباس (ع) کسی بود که بر دشمنان حق و حقیقت، عبوس و خشن بود و در جنگ با آنان غیور و دلاور. این نام از همان دوران نشانگر صلابت حضرت عباس (ع) بوده است. کنیه حضرت ابوالفضل است، اما القاب متعددی برای ایشان ثبت شده که معمولاً منبع روایی و متخذ از زیارت‌نامه‌هایی است که در مورد حضرت بیان شده است. حضرت عباس را به دلیل سیمای جذاب و نورانی قمر بنی هاشم می‌نامیدند. لقب دیگر باب الحوائج است، به این دلیل که هر فردی اگر با امام حسن (ع) و امام حسین (ع) کاری داشت از طریق حضرت ابوالفضل‌العباس (ع) اقدام می‌کرد تا حاجت‌اش را بیان کند، به این دلیل به حضرت لقب باب‌الحوائج را دادند، لقب دیگر که منبع روایی و زیارت نامه‌ای دارد لقب «عبدصالح» است که در زیارت نامه حضرت ابوالفضل (ع) بیان شده است. القاب دیگری مثل سقای کربلا، علمدار کربلا، عبد صابر، یا مواسی (به معنای فداکار) نیز برای حضرت بیان شده است.

هر فردی اگر با امام حسن (ع) و امام حسین (ع) کاری داشت از طریق حضرت ابوالفضل‌العباس (ع) اقدام می‌کرد تا حاجت‌اش را بیان کند، به این دلیل به حضرت لقب باب‌الحوائج را دادند

استاد مدرسه علمیه معصومیه گفت: نسبت به زندگی حضرت عباس (ع) و اینکه قبل از جریان کربلا چه اطلاعاتی در مورد این بزرگ مرد داریم چند نکته قابل توجه است؛ نخست دوران کودکی حضرت است که در روزهای کودکی، حضرت امیر (ع) به سان آیینه‌ای، همه معرفت، ایمان، دانایی و کمال را برای تربیت، رشد و تعالی به باب منتقل کرد. حضرت عباس (ع) علم و دانش را از ابتدا از پدر بزرگوارش گرفت. حضرت امیر (ع) درباره تکامل و پویایی فرزندشان فرمودند: ««اِنَّ وَلَدِی الْعَبّاسُ زَقَّ الْعِلْمَ زَقّاً» (همانا فرزندم عباس در کودکی دانش آموخت و بسان نوزاد کبوتر که از مادرش آب و غذا می‌گیرد، از من معارف فرا گرفت).

وی افزود: در واقع پرورش در آغوش امامت و دامان عصمت شالوده‌ای پاک و مبارک را برای ایام نوجوانی و جوانی حضرت ابوالفضل العباس (ع) ایجاد کرد تا در آینده نخل بلندقامت استقامت شود. گاهی که در کودکی حضرت امیر (ع) به فرزندش عباس می‌نگریست، با نگاه بصیرت آمیزی آینده حضرت عباس (ع) را بیان می‌فرمود و در نقل‌ها بیان شده که با لبخندی رضایت آمیز اشک بر دیدگان مبارک حضرت امیر (ع) جاری می‌شد و زمانی که ام‌البنین از علت گریه ایشان سوال می‌کرد می‌فرمود: مشاهده می‌کنم در آینده دستان عباس در راه یاری امام زمانش برادرش حسین قطع خواهد شد. بعد از مقام عظمت حضرت عباس (ع) خبر داد و فرمود: پروردگار متعال دو بال به او خواهد داد تا بسان عمویش جعفر بن ابی طالب در بهشت پرواز کند. بنابراین محبت پدری گاهی حضرت امیر (ع) را بر آن می‌داشت تا پاره تن خود را اینگونه ببوسد و ببوید و محبت کند. وجود مبارک حضرت ابوالفضل (ع) مدت ۱۴ سال و ۴۷ روز با حضرت امیر (ع) همراه بود؛ در جنگ و عبادت، در غربت و وطن در ایام دشوار خلافت هرگز از پدر جدا نشد.

حضرت عباس (ع) با سه معصوم و حجت الهی همراهی و ملازمت داشتند و البته امام سجاد (ع) را نیز به عنوان عمومی بزرگوارشان درک کردند

وی درباره دلاوری‌های بیان شده از آن حضرت در طول تاریخ گفت: در سال ۳۷ هجری قمری جنگ «صفین» پیش آمد، اما با وجودی که در تواریخ، سن حضرت ابوالفضل (ع) در آن جنگ ۱۲ سال نوشته شده است، اما در اوج نوجوانی یا ورود به جوانی، حضرت مثل یک مرد تمام عیار وارد میدان معرکه و جنگ شد. حضرت عباس در جنگ صفین وقتی سپاه ۸۵ هزار نفری معاویه به قصد شکست دادن حضرت امیر (ع) در محلی به نام صفین گرد هم آمدند، معاویه عده‌ای را مأمور نگهبانی از آب فرات کرد و «ابوالاعور اسلمی» را به این کار گمارد. هنگامی که سپاهیان امام خسته و تشنه به صفین رسیدند، امیرالمؤمنین (ع) عده‌ای را به فرماندهی «صعصعه‌بن‌صوحان» و «شبث‌بن‌ربعی» برای آوردن آب اعزام نمودند. آنان به همراه تعدادی از سپاهیان، به فرات حمله کردند و آب آوردند. در این یورش امام حسین (ع) و ابوالفضل العباس (ع) نیز شرکت داشتند و مالک اشتر این گروه را هدایت می‌کرد.

وی افزود: به نوشته برخی تاریخ‌نویسان معاصر، هنگامی که امام حسین (ع) در روز عاشورا از اجازه دادن به عباس (ع) برای نبرد امتناع می‌ورزد، او برای تحریص امام حسین (ع) خطاب به امام عرض می‌کند: «آیا به یاد می‌آوری آن‌گاه که در صفین آب را به روی ما بسته بودند، به همراه تو برای آزاد کردن آب تلاش کردم و سرانجام موفق شدیم به آب دست یابیم و در حالی که گرد و غبار صورتم را پوشانیده بود، نزد پدر بازگشتم…».

چرا اباالفضل(ع) را باب الحوائج نامیدند؟/بصیرت در سلوک عباس بن علی

این استاد حوزه در ادامه سخنان خود گفت: قسمت دیگر زندگی حضرت عباس (ع) در زمان امام حسن (ع) است. آن حضرت در جریان توطئه صلح اجباری که از سوی معاویه به امام مجتبی (ع) تحمیل شد همواره موضعی موافق با امام و برادر معصوم و مظلوم خود داشت. یعنی این گونه نبود که مقابل برادر اعتراض کند که چرا صلح کردی. همیشه همراه بود. پس از بازگشت امام مجتبی (ع) به مدینه حضرت عباس (ع) در کنار امام به دستگیری از نیازمندان پرداخت و هدایای کریمانه برادر خود را میان مردم تقسیم می‌کرد و در همین زمان بود که لقب باب الحوائج بر ایشان مشهور شد و آن حضرت وسیله‌ای برای دستگیری و حمایت از محرومین جامعه بود، بنابراین نباید تصور شود که لقب باب‌الحوائج بعد از شهادت و به دلیل توسلاتی که به حضرت می‌شود و در پی برآورده شدن حاجات به ایشان اطلاق شده است بلکه قبل از کربلا و در زمان برادرش امام حسن (ع) این لقب را داشت.

وی افزود: مسأله دیگری که در این فرصت و در این پرسش مایلم به آن بپردازم، مربوط به زمانی است که با دسیسه معاویه، امام حسن (ع) به شهادت می‌رسد و حتی بدن مسموم آن امام همام تیرباران می‌شود. در این هنگام کاسه صبر حضرت ابوالفضل العباس (ع) لبریز شده و دست به قبضه شمشیر بود اما با صلاحی که برادر بزرگوارش امام حسین (ع) دیدند، اجازه نداده و فرمودند: باید صبر کرد و برادر را دعوت به صبر فرمود.

استاد مدرسه علمیه معصومیه در ادامه گفت: حال که بحث به اینجا رسید، نقبی به زندگی و منش حضرت ابوالفضل العباس (ع) در دوران امامت برادر بزرگوارش امام حسن مجتبی (ع) بزنیم. باب الحوائج در زمان امام دوم شیعیان چه رویکردی داشت؟ در مرام حضرت عباس (ع) نکته قابل توجه این است که حتی قبل از کربلا اطاعت محض از امام زمان خود داشت. کما اینکه هنگامه امامت امام حسن (ع)، فرموده امام خود را در مورد پرهیز از مبارزه و ماندن در خانه تا زمان معاویه، قبول کرد و سکوت عالمانه‌ای را پیش گرفته و با برادر همراه بود، وفاداری حضرت عباس (ع) به تصمیم امام حسن (ع) دقیقاً همان وفاداری بود که ایشان روز عاشورا و در قیام عاشورا نسبت به امام حسین (ع) داشت. راز این نوع وفاداری برگرفته از مکتب علوی و سیره نبوی است، حضرت ابوالفضل (ع) سال‌های تلخ امامت برادر خود امام حسن مجتبی (ع) را دید، آن زمان دورانی بود که بسیاری از یاران باوفای حضرت امیر (ع) از جمله «حجر بن عدی»، «عمرو بن حمق خزاعی» و دیگر یاران به دست معاویه شهید شدند و امام حسن (ع) این تلخی‌ها را دید. وقتی امام حسن (ع) مسموم شد سن حضرت عباس (ع) ۲۴ سال بود.

وی درباره عملکرد پس از شهادت امام مجتبی (ع) گفت: حضرت عباس (ع) در میان جوانان بنی هاشم حضرت ابوالفضل (ع) شکوه و احترام خاصی داشت و این جوانان چون پروانه‌ای گرد شمع وجود حضرت حلقه زده بودند، ۳۰ نفر از جوانان بنی‌هاشم همواره آماده جان فشانی برای امام حسین (ع) بودند بعد از آنکه معاویه به درک واصل شد، هنگامی که حاکم مدینه امام حسین (ع) را به دارالاماره دعوت کرد تا پیام یزید برای گرفتن بیعت را به ایشان بدهد، حضرت عباس به همراه این ۳۰ نفر جوان که همیشه همراه حضرت بودند در بیرون از دارالاماره حاضر بودند و ترس از حضور این ۳۰ نفر سبب شد که در آن روز خطری امام حسین (ع) را تهدید نکند.

این کارشناس تاریخ اسلام ادامه داد: حضرت ابوالفضل (ع) همیشه همراه و ملازم امام حسین (ع) بود و از ابتدا با فکر برادر و امام زمانش آشنا و همراه بود و یک لحظه از برادر جدا نشد و به خوبی می‌دانست که پایان این سفر و همراهی با این کاروان شهادت است و در جریان حرکت امام حسین (ع) از مدینه به مکه و از مکه به سمت کوفه و نهایتاً در کربلا و به شهادت ختم شدن این سفر، مسائلی بود که باب الحوائج از آن اطلاع داشت.

اعلایی نژاد افزود: حضرت عباس (ع) سرپرستی و سپهسالاری کاروان امام حسین (ع) را بر عهده داشت و در واقعه عاشورای سال ۶۱ در کربلا حماسه‌هایی آفرید که تاریخ نظیر آن را ندیده است که در اینجا به چند نمونه اشاره می‌کنم؛ قمر بنی هاشم در کربلا، کارهای فراوانی کردند از جمله پس زدن امان نامه امویان بود که این بزرگترین درس وفاداری را در جامعه انسانی به نمایش و یادگار گذاشت. توضیح این قسمت به آن است که آوازه دلاورمردی حضرت عباس (ع) در آن زمان به گوش همه رسیده بود و در کربلا نیز دشمنان در پی آن بودند که به هر نحوی حضرت ابوالفضل (ع) را از لشکر امام حسین (ع) جدا کنند، اتفاقی که افتاد این بود که شمر بن ذی الجوشن، فردی به نام «عبدالله بن ابی محل بن حزام» را که از طایفه حضرت ام البنین بود، به نزد عبیدالله بن زیاد فرستاد تا برای حضرت ابوالفضل (ع) و برادرانش به بهانه اینکه از عشیره و قوم یکدیگر هستند امان‌نامه دریافت کند، شمر ملعون، امان‌نامه گرفت و به عمر سعد که به عنوان فرمانده لشکر بود نشان داد اما عمر سعد می‌دانست این تلاش بی ثمری است و شمر را توبیخ کرد چراکه می‌دانست به هر ترتیب امان نامه را نمی‌پذیرند، نهایتاً قصه به این جا ختم شد که وقتی شمر امان‌نامه را به سوی اردوگاه امام حسین (ع) برد و پشت خیمه‌ها فریاد زد که: «عین بنو اختنا؟» حضرت عباس (ع) و برادرانش سکوت کردند، امام حسین (ع) فرمود: جواب این فاسق را بدهید. حضرت عباس (ع) به همراه برادرانش به سمت شمر رفتند و فرمودند: خدا تو را با این امان ات لعنت کند، آیا تو به ما امان می‌دهی در حالی که فرزند رسول خدا را محاصره کرده و برای کشتن او لحظه‌شماری می‌کنی؟ اینجا بود که شمر ناامید شد وفهمید که حضرت ابوالفضل (ع)، یک لحظه از برادر بزرگوار خود جدا نمی‌شود. لذا این نمونه و موارد متعدد دیگر گواه بر آن است که حضرت عباس (ع) از همان ابتدا آگاه به این سرانجام در دشت کربلا بود و با عشق و اطاعت از امام خود، حضرت را همراهی کرد.

وی در تبیین ویژگی‌های آن حضرت در لسان ائمه اطهار اظهار داشت: حضرت ابوالفضل (ع) از محضر چهار معصوم بهره برد. برای امام حسین (ع) به سان حضرت امیر (ع) بود برای پیامبر (ص). در کلام امام علی (ع) به نقل مستندی از کتاب «معالی السبطین» وارد شده است که در آن هنگام که حضرت امیر (ع) در بستر شهادت بودند، حضرت (ع) عباس را طلب کردند و به سینه چسبانیدند و فرمودند: فرزندم! به زودی چشم‌ام در قیامت به وسیله تو روشن می‌شود. معلوم می‌شود که این پیش‌بینی و پیش‌گویی حضرت امیر (ع) نسبت به شجاعت حضرت عباس (ع) است که چنین تعبیر می‌فرماید به این که چشم من در قیامت به وسیله تو روشن می‌شود. اما حضرت عباس (ع) در نگاه سیدالشهدا (ع) نیز جایگاه ویژه و ممتازی دارد چه آنکه امام حسین (ع) حضرت را این چنین خطاب قرار می‌دهد: «بنفسی انت» (فدایت شوم). این عبارت دلالت بر عظمت حضرت عباس (ع) دارد، از مسلمات اعتقادات ماست که اما معصوم (ع) سخن بی مورد و گزاف بر زبان نمی‌آورد. نکته دیگر اینکه وقتی حضرت عباس (ع) از اسب به زمین افتاد و امام حسین (ع) خود را بالای سر برادر رساند، فرمود: «اکنون پشتم شکست و چاره ام کم شد.»، این جمله نشان از جایگاه حضرت برای سیدالشهدا (ع) و نقشی بود که در لشکر امام حسین (ع) ایفا می‌کرد. عظمت همچنین در کلام امام سجاد (ع) نیز این تعابیر وجود دارد چنانچه می‌فرماید: «خدا رحمت کند عمویم عباس (ع) را، عمویم نزد خدا در روز قیامت درجه‌ای دارد که همه شهدا از ابتدای خلقت تا انتها، به آن غبطه می‌خورند.»

حضرت عباس از معدود امام زادگانی است که یک امام معصوم برایش زیارت صادر کرده است. البته حدود ۱۱ زیارت‌نامه مختلف از چند امام معصوم (ع) برای حضرت نقل شده اما معروف‌ترین همان است که امام صادق (ع) نقل فرموده است

وی در این باره افزود: از سوی دیگر در کلام امام صادق (ع) نیز چند نکته وجود دارد، حضرت عباس از معدود امام زادگانی است که یک امام معصوم برایش زیارت صادر کرده است. البته حدود ۱۱ زیارت‌نامه مختلف از چند امام معصوم (ع) برای حضرت نقل شده اما معروف‌ترین همان است که امام صادق (ع) نقل فرموده است. بر خلاف آنچه که بعضاً در میان عوام و مردم عادی رایج است که حضرت عباس (ع) به دلیل جانفشانی در دشت کربلا و در محضر امام حسین (ع)، به این جایگاه رفیع رسیده است باید بگوییم که (فقط) این نیست، بلکه به فرمایش امام صادق (ع) این جایگاه به دلیل شناخت و معرفت کامل و یقینی بود که حضرت عباس (ع) نسبت به امام زمان خود یعنی امام حسین (ع) داشت.

وی افزود: اوج شخصیت حضرت عباس (ع) به دلیل بصیرت نافذ حضرت بود، چراکه وقتی امام صادق (ع) می‌خواهد از عمویش یاد کند، می‌فرماید: «کانَ عَمُّنَا العَبّاسُ بنُ عَلِیٍّ نافِذَ البَصیرَةِ صُلبَ الإیمانِ جاهَدَ مَعَ أبی عَبدِاللّه ِ و أبلی بَلاءً حَسَنا و مَضی شَهیدَا؛» (عموی ما، عبّاس، دارای بینشی ژرف و ایمانی راسخ بود؛ همراه با امام حسین علیه السلامجهاد کرد و نیک آزمایش داد و به شهادت رسید.)

مدیر مدرسه علمیه معصومیه افزود: همچنین امام صادق (ع) در بخش دیگری از این زیارت‌نامه نسبت به حضرت عباس (ع) این چنین تعبیر می‌فرماید: «السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ الْمُطِیعُ لِلّٰهِ وَ لِرَسُولِهِ وَلِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَالْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ صَلَّی اللّٰهُ عَلَیْهِمْ وَسَلَّمَ» (سلام بر تو ای بنده شایسته فرمان‌بر خدا و رسول خدا و امیرمؤمنان و حسن و حسین (درود خدا بر آنان باد).

وی اظهار داشت: همچنین در بخشی از زیارت ناحیه مقدسه امام هادی (ع) از لسان مبارک آن حضرت در مورد ابوالفضل العباس (ع) آمده است: «سلام بر ابوالفضل العباس، پسر امیرالمؤمنین؛ آنکه با کمال مواسات و ایثار و برادری، جانش را نثار برادرش حسین (ع) کرد؛ آنکه دنیا را وسیله آخرت قرار داد؛ آنکه خود را فداکارانه فدای برادر نمود؛ آنکه نگهبان دین و سپاه حسین (ع) بود؛ آنکه تلاش بسیار برای آبرسانی به لب تشنگان کرد؛ آنکه دو دستش در راه خدا قطع شد». از سوی دیگر در زیارت‌نامه منسوب به حضرت ولی عصر (عج) مشهور به زیارت ناحیه می‌خوانیم: «سلام بر عباس فرزند امیرمؤمنان (ع) که جانش را در راه مواسات با برادرش تقدیم کرد و دنیایش را در راه تحصیل آخرت صرف کرد و جانش را برای حفاظت از برادرش قربانی فرمود».

وی در پایان تصریح کرد: نسبت به توسل به حضرت عباس (ع) و رسیدن به حاجات به وسیله توسل به حضرت مطالب مختلفی وجود دارد. مردم برای رسیدن به حاجات خود نذر حضرت می‌کنند، حتی اهل سنت، مسیحیان، کلیمیان و اهل کتاب بارها از حضرت حاجت کرفته اند. این جمله معروفی است که در وصف حضرت عباس (ع) وجود دارد: «یا کاشِفَ الْکَرْبِ عَنْ وَجهِ الْحُسَینِ اِکْشِفْ کَرْبی بِحَقِّ اَخیکَ الْحُسَیْنِ علیه‌السلام» (ای کسی که غم‌ها را از چهره حسین می‌زدودی، مشکل مرا هم به حق برادرت حل کن.)، این خود مسأله‌ای مهم است. مردم قسم می‌خورند به آنکه باب الحوائج است.

منبع: مهر

38

کیف پول من

خرید ارز دیجیتال
به ساده‌ترین روش ممکن!

✅ خرید ساده و راحت
✅ صرافی معتبر کیف پول من
✅ ثبت نام سریع با شماره موبایل
✅ احراز هویت آنی با کد ملی و تاریخ تولد
✅ واریز لحظه‌ای به کیف پول شخصی شما

آیا دلار دیجیتال (تتر) گزینه مناسبی برای سرمایه گذاری است؟

استفاده از ویجت خرید ارز دیجیتال به منزله پذیرفتن قوانین و مقررات صرافی کیف پول من است.

شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید

نظرات شما - 3
  • ناشناس
    0

    با وجود بلای خانمان بر افکن وبای کشنده ی کرونا در کنار همه ؛ تعلل در پخش روشنگریهای قرآنی و عقلی که از انحرافات و کج رویها در دین داری و مذهب داری مردم انتقاد می کنند چه معنایی دارد و با این تعلل چگونه انتظار داریم خداوند به ما رحم کند؟؟؟!!!

  • ناشناس
    0

    مدافعان من در آوردیها و خرافات متضاد با قرآن وعقل از جرگه ی مؤمنان خارج اند --- هر کس با نادیده گرفتن هشدارهای فراوان قرآن کریم به ترویج مطالب ضد قرانی و ضد عقلی بی پایه بنفع من در آوردیها و خرافات که منفور ترین چیز نزد خداوند اند بپردازد و برای حفظ آبروی خرافه گسترهای من در آوردی ساز که به هیچ ملاک و معیار قرآنی و عقلی تشخیص سره از ناسره ی احادیث و روایات اعتراف ندارند ؛ با روشنگریهای قرآنی و عقلی دشمنی کند و با حذف و نابود سازی این روشنگریها ضدیت خود با خدا و پیامر و اهل بیت آن حضرت و ضدیت با دین و قرآن را آشکار سازد از مشمول شدن به خشم خداوند قهار یکتا گریز و راه فرار نخواهد داشت و از جرگه مؤمنان خارج است. من در آوردی سازی و خرافه گستری و پیروی از من در آوردی سازان خرافه گستر دشمن خدا هرگز نشانه ی ولایت مداری و مودت پیامبر و اهل بیت آن حضرت نیست و معنای مودت و ولایت مداری را لوث و بدنام و منفور می سازد: «لَا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ أُولَئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمَانَ وَأَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَيُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ أُولَئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ » ﴿آیه ۲۲ سوره مجادله﴾.

  • ناشناس
    0

    تزریق اطلاعات یک سویه با نقد ستیزی تضاد با شرع و عرف است --- تزریق بی دلیل اطلاعات یک سویه با نقد ستیزی و منطق گریزی یک نوع خدا پنداری گویندگان و نویسندگان این اطلاعات و محروم ساختن مردم از شناخت کاستیهای موجود در اطلاعات تزریق شده و کتمان حقیقت سرنوشت ساز و جرم است. اگر نقد اطلاعات یک سویه همراه با روشنگری منطقی متکی به محکمات مفصل قرآن و اصول استدلال عقلی باشد حذف این نقد بحکم قرآن کتمان حقیقت بر مردم و گناه کبیره است و عاملان این کتمان به نفرین خداوند و بندگان نیز گرفتار می شوند. مشخص نیست چرا در سایه حکومت به اصطلاح قانون مدار عده ای از رسانه های همگانی مجاز که عادت به تزریق یک سویه ی اطلاعات و به نقد ستیزی دارند با ادامه قانون ستیزی خود ومخالفت با قانون اساسی کشور مورد مؤاخذه ی قانونی قرار نمی گیرند؟؟؟!!! چه دلخوشی دارد اگر زیر سایه نظام اسلامی ترویج قانون ستیزی و کتمان حقایق آشکار زندگی بی هیچ گونه باز خواست و در تضاد با شرع و قانون عادت همگانی شوند و حیثیت افراد بر حیثیت قرآن و دین ترجیح داده شود؟؟؟!!! پایگاه های الف و بولتن نیوز و تابناک و تسنیم و ایسنا و... در سهیم شدن در این تضاد که شرع و قانون را بدون هیچ گونه بازخواست نشانه رفته است شهره ی آفاق اند. خداوند در قرآن بشر را در گزینش بهترین گفته ها و نوشته ها آزاد گذاشته و گزینندگان بهترین گفته ها را بشارت داده است. بدیهی است که بهترین گفته های منطقی از آن خداوند آگاه به همه ی حقایق جهان هستی هستند و این گفته ها در قرآن کریم که سخنان غیر قابل تحریف خداوند است بصورت احکام و اعتقادات آمده اند. حضرت علی (ع) نیز ملاک و معیار و اصل در پذیرش گفته ها را تشخییص کیفیت گفته صرف نظر از گوینده آن دانسته است. هر سخن منسوب به هر فرد بشری بنام دین و مذهب صرف نظر از منزلت و منصب و مقام مادی و معنوی گوینده آن اگر در تضاد و تعارض با محکمات مفصل قرآن باشد و نشود آن را با اصول استدلال عقلی به اثبات رساند ، نزد خداوند پشیزی ارزش ندارد و مردود است و جلو گیری از نقد چنین سخنی که فراهم ساز گمراهی مردم است دشمنی با خدا و قرآن و دین و گناه کبیره ی نابخشودنی است. مزید بر حذف غیر قانونی نقدهای منطقی و روشن گریها پایگاه های مذکور درب دریافت چنین نقدهایی را نیز در تضاد با تعهدات قانونی حرفه ی خویش به روی ناقدان می بندند. تردیدی نیست که نقد هر سخنی به کام صاحب سخن تلخ آید ولی شایسته و خدا پسندانه نیست نقدی را که حقیقت را فاش می کند به پای حیثیت بی پایه ی صاحب سخن باطل قربانی و نابود کرد. کودنی است اگر پنداشته شود خداوند آگاه به تمام حقایق جهان هستی در مقابل نقد ستیزی که روشنگریهای قرآنی و عقلی را نشانه می رود و مردم را از آگاهی سرنوشت ساز محروم می سازد این ظلم بزرگ ضد دین و ضد قرآن را بی پاسخ مناسب رها خواهد کرد.