عاشورا یک مصاف نرم است
عماد افروغ؛ جامعه شناس
وقتی از فرهنگ عاشورا سخن بهمیان میآید، از یکسو باید بحث چیستی فرهنگ و از سوی دیگر بحث خود عاشورا را مورد توجه قرار داد؛ فیالواقع باید در گام اول فهم صحیحی از عاشورا و حادثه کربلا داشته باشیم. اگر این فهم صحیح حاصل نشود، نمیتوانیم در ارتباط با فرهنگ عاشورا در ایران موضع مناسبی داشته باشیم.
1ـ عاشورا در وهله اول یک قیام و یک اعتراض است؛ اعتراض به پشتوانه یک نظم هستیشناختی و یک نظم ارزششناختی و رفتاری اتفاق میافتد؛ عاشورا یک مکتب و یک جهانبینی است. نمیتوانیم بگوییم که این حادثه تصادفا رخ داده است. اگر کسی مواضع امامحسین(ع) را از کودکی و قبل از صلح امامحسن(ع) با معاویه درنظر داشته باشد، درمییابد که وجه شخصیتی ایشان، یک شخصیت مبارز است. همه ائمه ما وجه قیامی داشتند. شاخص این وجه شخصیتی، شهادت آنهاست. اگر آنها کسانی بودند که با رژیم و حکمرانان وقت کنار آمده بودند، سرنوشتی به نام شهادت برایشان رقم نمیخورد.
2ـ قیام عاشورا خاص است و زمینهها و فلسفه وجودی خاص دارد. نمیتوانیم مدعی شویم نامههایی که برای امام حسین (ع) فرستاده شد، در قیام حضرت اباعبدالله هیچ نقشی نداشت. این نامهها حکم یک بیعت را دارد، حکم وجه مقبولیتِ مشروعیت در فلسفه سیاسی شیعه را دارد. فلسفه سیاسی شیعه دو وجه دارد؛ یکی حقانیت و دیگری مقبولیت. شاخص حقانیت، خود امام حسین و شاخص مقبولیت نیز همین نامهها هستند. همین، بسترهای لازم را برای یک قیام فراهم کرده بود، اما کوفیان پای این مقبولیت و بیعت خود نایستادند و نامههای خود را پس گرفتند. در این شرایط هر انسانی در جایگاه امامحسین(ع) اگر ذرهای شرافت و کرامت و فهم صحیح از انسانیت داشته باشد، بیعت نخواهد کرد. بیعت با چه کسانی؟ بنابراین اینکه امامحسین(ع) با کسی مانند یزید بیعت نمیکند، یک درس تاریخی است.
3ـ عاشورا یک قیام منتج به شهادت است، یک مصاف نرم است، مهندسی مرگ است. شاهدیم که این مهندسی مرگ چه پیامدها و عوارض مبارکی برای جهان بشریت رقم زده است. ویژگیهای این قیام، نمایشی از عزت است؛ نمایشی از کرامت و عبودیت است. نمایشی از یک زندگی هدفدار است؛ چیزی که مسلمان و غیرمسلمان و شیعه و غیرشیعه نمیشناسد. قیام عاشورا یک مقاومت جانانه و منحصربهفرد است. ما مثالی مشابه مصیبت عاشورا سراغ نداریم.
4ـ فرهنگ ایرانیان به فرهنگ عاشورایی گره خورده است. این واقعیت از رفتاری که حضرت علی(ع) با ایرانیان و با عجم داشت، مشخص میشود؛ ایشان مساوات میان عرب و عجم را پاس داشتند. این عدالتخواهی ایرانیان با عدالتطلبی امام علی(ع) گره خورد و از این پس بود که ایرانیان به اهلبیت ارادت خاص پیدا کردند. ایرانیان با این مکتب آشنا بودند. با مکتب علی، راه علی و زیست علی(ع) آشنا بودند. این را باید بهعنوان یک پیشینه تاریخی فرهنگ عاشورایی ایرانیان لحاظ کنیم. در غیراینصورت نمیتوانیم درک کنیم که چگونه فرهنگ عاشورا در فرهنگ ایرانیان تهنشین شده و جاافتاده است. ما آیهای از قرآن داریم با این مضمون که میفرماید اگر قرآن به زبان عجم نازل میشد، عرب ایمان نمیآورد:
«وَلَوْ جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا أَعْجَمِیا لَّقَالُوا لَوْلَا فُصِّلَتْ آیاتُهُ.» (فصلت /44)
امام صادق(ع) نیز در اشاره به همین موضوع میفرمایند که اگر قرآن بر عجم نازل میشد، عرب بدان ایمان نمیآورد؛ درحالیکه بر عرب نازل شد و عجم بدان ایمان آورد؛ و این [نشاندهنده] فضیلت عجم است. ایرانیان این آمادگی را داشتند که بدون توجه به نژاد و زبان، پیام حق را بگیرند. این نشان میدهد که ایرانیان یک قوم خاص هستند. این عدالتخواهی ایرانیان دارای زمینههای خاص دیگری مانند یکتاپرستی است، بنابراین زمینههای لازم برای پذیرش پیامها و اهداف عاشورایی در فرهنگ ایرانیان وجود داشته است. یک اتفاق یا حادثه بهسادگی به یک فرهنگ تبدیل نمیشود. اتفاقاتی زیاد در طول تاریخ برای ایرانیان رخ داده است، اما همه آنها نهادینه و تبدیل به فرهنگ نشدهاند.
اقوام زیادی با فرهنگهای مختلف، ایران را مورد تهاجم قرار دادهاند اما هیچیک از آنها در فرهنگ ایران رسوخ نکرده و قادر نبودهاند که اثر مانایی از خود به جا بگذارند. این مسئله به ظرفیتهای فرهنگ خاص ایرانیان بازمیگردد.
5ـ در طول تاریخ و در نتیجه فعالیتها و تلاشهای عالمان دینی و روشنفکران متعهد از یکسو سعی شده است تا از فرهنگ عاشورایی خرافهزدایی شده و از سوی دیگر، لایههای زیرین قیام از طریق تبیین فلسفه قیام عاشورا به مردم منتقل شود. به همین سبب، فرهنگ عاشورا به یک آیین برای ایرانیان تبدیل شده است. آیین مردمی و سطح بالا که هر سال تکرار شده و از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود. عاشورا در ایران به یک باور ریشهدار تبدیل شده است. بهطوریکه عاشورا تنه به واجبات دینی زده است. عدهای در اعتراض به تصمیمات مناسب دولت برای برقراری تعادل میان سلامت و عزاداری، مدعی میشوند که در این فضای کرونایی و درحالیکه حج تعطیل شده است، عاشورا که بالاتر از حج نیست! این استدلال درواقع نوعی نفهمی است. این نفهمی تاریخی و فرهنگی است. نمیفهمند که حج برای افراد مستطیع، واجب است و بر همه واجب نیست، اما عاشورا که مانند مکه به افراد مستطیع مربوط نیست. اتفاقا عاشورا به کسانی مربوط است که استطاعت مالی ندارند.
6ـ مسئله این است که عاشورا به یک فرهنگ مردممدار در ایران تبدیل شده و جزو قدرت اجتماعی و نه قدرت سیاسی به شمار میآید. یعنی این جزو مقولات قدرت مدنی است. قدرت سیاسی نمیتواند عاشورا را مصادره کند. قدرت سیاسی در هیچ مقطعی موفق به مصادره این فرهنگ نشده است. کسی که فلسفه قیام را درک میکند، میداند که قیام عاشورا قیام مردم علیه دولت است؛ یعنی امر به معروف و نهی از منکر مردم با دولت است. در واقع امامحسین(ع) علیه حکمران قیام میکند؛ علیه حکمرانی که دین را ابزار کرده است. در زمان یزید و معاویه به جای اینکه دین و شعارهای دینی هدف باشند، به ابزار تبدیل شده بودند. بنابراین، پیام عاشورا این است که از تبدیلشدن دین به ابزار مراقبت کنیم. دین و ارزشهای دینی هدف هستند.
7ـ امسال حسب شرایط کرونایی دولت نهتنها استفاده ابزاری از عاشورا نکرده، بلکه این مسئله کنترل، تلفیق و تعدیل کرد؛ استفاده ابزاری زمانی است که دولتها اعلام کنند که مراسم عزاداری تحت هر شرایطی برگزار شود. حتی اگر چنین سیاستی اعمال و اعلام میشد از سوی مردم پذیرفته نمیشد. حالت دیگر این بود که دولت اعلام کند که امسال با توجه به شیوع بیماری کرونا، هیچ مراسم عزاداری برگزار نشود. در اینصورت مشخص میشد که قدرت اجتماعی عاشورا یعنی چه. این قدرت مثل سیل میآمد و قدرت سیاسی را از بین میبرد. بنابراین، دولت فهیمانه تصمیم گرفت و عمل کرد. حاکمان میدانند و میفهمند که جایگاه فرهنگی عاشورا چیست و در چه جامعهای زندگی میکنند.
8ـ فرهنگ عاشورا شوخیبردار نیست. یک رسم ریشهدار و یک آیین کهن است و جزو باورها و هنجارهای مردم شده است. باید مراقبت کنیم که از این فرهنگ و از این آیین و مراسم استفاده کنیم و پیام عاشورا و فلسفه قیام را منتقل کرده و از تحریفها جلوگیری کنیم. تحریفزدایی از فرهنگ عاشورا باید در قالب همین آیینها صورت بگیرد. تا این آیینها برگزار نشود، نمیتوانیم خرافهزدایی کنیم.
منبع: همشهری
70
به کجا با خرد گریزی چنین شتابان --- ملتی که به علوم اصیل دین باور ندارد و کلا ملاک و معیارهای این علوم را نمی شناسد بجز به دین داری و مذهب داری که سر تا پا سخن بافی من در آوردی و خرافات تخیلی قرآن ستیز و خرد گریز دین زدا است به چیز دیگری باور نمی کندنمی اندیشد!!! خدا با دین آموزانی که قرنها است معارف قرآنی ساده و سرشت نشین توحیدی را با فلسفه بافیهای قرآن ستیز و خرد گریز خود و با تاویلهای باطنی بیگانه با حجیت ظاهر قرآن بنفع اشخاص بندگان ؛ بغرنج و غیر قابل درک و گمراه کننده کرده اند چها خواهد کرد؟؟؟!!! اگر عقل و تفکر و تدبر در شناخت دین اصیل الهی اقرآنی نقشی نداشتند خداوند ده ها بار در قرآن بشر را برای شناخت دین اصیل خود از غیر اصیل به تعقل و تفکر و تدبر و اندیشه وری هرگز با نوید و هشدار فرا نمی خواند. کجای قرآن و سنت معتبر معصومان و با کدام دلیل عقلی انتخاب دین داری و مذهب داری متضاد با وحی اصیل الهی از جمله آخرین وحی الهی که در قرآن مجید تجسم کامل یافته است به بشر سفارش شده که بتواند با این سفارش خود را از بازخواست الهی در قیامت رهایی بخشد؟؟؟!!!