چگونه سخنران حرفه ای شویم؟
بسیاری از عزیزان نوآموز در حوزه سخن و سخنوری در پی حل این سوال ذهنی هستند که چگونه سخنران حرفه ای شویم؟.
واقع امر این است که حرفه ای شدن در هر پدیده ای قبل از آن که الزامات مشخصی به لحاظ هویتی، ظاهر و یا آموزش داشته باشد یک امر بسیار مهم در آن مستتر است و آن هم مقوله تکرار و تمرین است.
برای پاسخ به این سوال که چگونه سخنران حرفه ای شویم در وهله اول باید هر کسی تمام تلاشش را انجام دهد که بیشتر خودش را در موقعیت سخنرانی و سخنوری قرار دهد، طبیعتا احتمال این که آن فرد تبدیل به سخنران حرفه ای تری بشود بیشتر است.
امروزه بیشتر از آن که صاحب تخصص و صاحب تسلط را حرفه ای بگویند، مفهوم حرفه ای بودن به کسی اطلاق می شود که در آن زمینه ارتزاق و از همان راه، معیشت خودش را هم مرتفع کند.
مسئله اساسی در مقوله سخنرانی و سخنوری مسئله خط ذهنی است. این که چگونه سخنران حرفه ای شویم به این بستگی دارد که بتوانیم در طول سخنرانی از نقطه شروع که سخن را آغاز می کنیم به صورت خیلی مشخص، مستقیم و منسجم به نقطه پایان برسیم.
سخنِ سخنوران حرفه ای در طول سخنرانی دچار انحراف، حاشیه و سردرگمی نمی شود.
یا حداقل اگر حاشیه ای در بحث مطرح می کنند، در نهایت می توانند به همان خط اصلی برگردند و هرگز مسیر اصلی سخنرانی و سخنوری را گم نمی کنند.
حال آن که یک فرد ناشی در این مقوله خیلی راحت از مسیر خودش منحرف می شود.
در اغلب موارد سخنوران ناشی بسیاری از مواردی که قصد بیان آن را داشته اند را فراموش می کنند و از یاد می برند. به دلیل این سردرگمی ذهن آن ها دچار لجام گسیختگی می شود و این باعث می شود نتوانند آن طور که باید و شاید، نظر و رای و اندیشه خود را مطرح کنند.
به قول گذشتگان در یک کلام که خالی از لطف هم نیست حکایت مطایبه آمیزی را اینگونه نقل می کنند که سخنوران حرفه ای یک نطق ثابت دارند. یعنی همان متنی را که آماده کرده اند، را به همان خوبی ارائه می کنند. اما سخنوران ناشی و مبتدی بر خلاف سخنوران حرفه ای در حقیقت به جای یک نطق 4 نطق دارند. این 4 نطق چیست؟
اول آن نطقی است که آماده می کنند که بگویند. دوم آن نطقی که هنگام سخنرانی ارائه می کنند که با آن نطقی که از قبل آماده کرده بودند، تفاوت زیادی دارد. سوم آن نطقی که مخاطب برداشت کرده است.
یعنی اگر از آن مستمع و مخاطب بپرسید که آن بنده خدا چه می گفت و چه چیزی را می خواست مطرح کند، حرفی را می زند که اصلا ربطی به نطق سخنور ندارد. چهارمین نطق از همه غم انگیز تر است. نطقی که سخنران آرزو داشته که بگوید.
در بسیاری از مواقع مشاهده کرده اید علی الخصوص زمانی که متاثِّر از فضا هستیم و از نظر ذهنی و روحی منفعل می شویم، ما حرفی را بیان می کنیم و دقیقا پس از گفتن سخن، تازه به این صرافت می افتیم که چرا من چنین حرفی را زدم یا چرا به جای آن جمله، سخن دیگری را مطرح نکردم؟ چرا وقتی فلانی این حرف را گفت من جوابش را این گونه ندادم و امثال آن. این یعنی این که اصلا خط ذهنی در فردی که مبتدی و ناشی است و فضای سخنرانی را نمی شناسد وجود ندارد. و همین مساله باعث بروز بسیاری از مشکلات می شود.
خط ذهنی چیست؟ برای این که خط ذهنی به وجود بیاید ما اولا باید دو مفهوم را برای شما شرح دهیم و آن را تبیین کنیم. برای دانستن این که چگونه سخنران حرفه ای شویم آگاهی از این موارد ضروری است. اول مساله پیام و دوم مقوله محتواسازی.
در بسیار از مواقع هنگامی که افراد در جلسات تمرینی و کارگاهی،
سخنرانی می کنند، نطق و موضوعی را ارائه می کنند که پس از آن که من می شنوم اولین سوالی که به ذهنم خطور می کند و پس از ایراد سخن از آن ها می پرسم این سوال مهم است که چه؟ این "که چه؟" یعنی این که از سخنانی که مطرح کردی چه منظوری داشتی و به دنبال چه می گشتی؟ اصلا چه چیزی تو را بر آن داشت که مدت زمانی در مورد این موضوع سخنرانی کنی؟
اگر به عنوان مثال فردی در مورد مساله اعتیاد سخنرانی می کند و بسیاری
از مضرات اعتیاد را بیان می کند، بسیاری از اتفاقاتی که اعتیاد باعث بروز و ظهور آن در جامعه می شود را می گوید.
منظورش چیست؟ دنبال چه می گردد؟ دقت کنید که پیام مساله مهمی است. من همیشه گفتم و باز هم می گویم، کل سخنرانی یک سخنران حرفه ای باید در یک جمله قابل تعریف باشد. اساسا همه پدیده های انسانی به همین صورت است.
یکی از راه هایی که می توانید بفهمید یک فیلم خوب چگونه است و یا ویژگی های یک فیلم خوب چیست، این است که بتوان آن را در یک خط تعریف کرد. شما باید بتوانید قصه و روایت فیلم را در یک خط تعریف کنید که مثلا پدری بود که با دخترش ارتباط بسیار خوبی داشت. فردی وارد زندگی دختر می شود و باعث جدایی پدر از دخترش می شود. همین امر باعث بروز مشکلات می شود.
یک خطی یک فیلم، یک خطی یک قصه. کنند تا بتوانند متناسب با آن پیام خود را آماده کنند.
دوم این که پیام سخنرانی باید با الویت های زیستی مخاطب ارتباط داشته باشد تا بتواند تبدیل به الویت های مخاطب بشود. اما نکته ای که اینجا وجود دارد این است که وقتی پیام معلوم شد، سخنوران چگونه باید محتواسازی کنند و تناسب موضوعی پیام با محتوای سخنرانی چگونه است؟ یکی از بهترین تمریناتی که من همیشه به نوجویان و نوآموزانِ این است که سعی کنید با حکمت ها به سخنرانی خود خط و ربط دهید تا خط ذهنی هم ایجاد شود.
وقتی سخنران حرفه ای با حکمت ها تناسب موضوعی پیام با محتوای سخنرانی را ایجاد می کند، هم پیام در سخنرانی تلالو و تجلی پیدا می کند، هم محتواسازی به وجود می آید و هم خط ذهنی گم نمی شود. یعنی از شروع تا پایان، سخنرانی به درستی انجام می شود. در این مرحله می خواهیم یک تمرین کارگاهی سخنرانی انجام دهیم.
به عنوان مثال من از غزلیات حضرت حافظ چند بیت حکمت آمیز را انتخاب می کنم.
1-نصیحت گوش کن جانا که از جان دوست تر دارند
جوانان سعادتمند پند پیر دانا را
2- من از آن حسن روزافزون که یوسف داشت دانستم
که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را
3- مگرم چشم سیاه تو بیاموزد کار
ورنه مستوری و مستی همه کس نتوانند
4- تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی
گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش
5- لطف خدا بیشتر از جرم ماست
نکته سربسته چه دانی خموش
سخنوران مبتدی باید تلاش کنند تا بتوانند با این پنج بیت که شامل پنج حکمت از حافظ شیراز ی شاعر شهیر ایران زمین است، سخنرانی خود را با یک موضوع دلخواه آماده کنند و از این پنج حکمت به نحوی استفاده کنید که خط ذهنی در سخنرانی و همچنین ارتباط موضوعی پیام سخنرانی و محتواسازی هم ایجاد شود. به عنوان تمرین باید تمام تلاشتان را انجام دهید که متناسب با این ابیات، ابتدا حرفی را در چند جمله مطرح کنید و سپس برای تایید و تاکید حرف زده شده، یکی از این ابیات رو انتخاب و مطرح کنید. در مرحله بعد باید سعی کنید بین قسمت های مختلف سخنرانی ارتباط برقرار کنید تا به انتها برسد.
به عنوان مثال من می گویم که جوانی در زندگی ما انسان ها، لحظه و فصلی است که ما دچار اشتیاق و شوق فراوان زیستی و هستی می شویم. به دنبال کشف هستیم.
چگونه سخنران حرفه ای شویم
به دنبال شناخت هستیم و اتفاقا عشق که یکی از فضایل انسانی و یکی از موهبت های الهی است برای ما انسان ها در همین ایام جوانی رخ می دهد و به وجود می آید. اینجا است که هر چقدر ما در این وادی بیشتر سیر کنیم، والگی و مشتاقی ما هم در این زمینه بیشتر می شود. به قولی که گفت:
من از آن حسن روزافزون که یوسف داشت دانستم
که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را
بله … اما جوانی در حقیقت با این که اشتیاق دارد، با این که شور دارد، با این که ما انرژی وصف ناپذیری داریم، اما ما را با مخاطرات زیادی هم همراه می کند. یعنی چون جوان هستیم، چون پر ازانرژی و شور و نشاط هستیم، احتمال دارد که خیلی از مواقع تند برویم، خیلی از مواقع با سرعت بخواهیم یک مسیری را بپیماییم و به هدف برسیم.
به قول یکی از بزرگان که گفت بسیاری از افراد آن قدر سریع به دنبال خوشبختی می دوند که خوشبختی از آن ها جا می ماند.
نکته جالب اینجا است که حتما باید از کلام آدم های باتجربه و پیشکسوت استفاده کنیم. رهنمودهای آن ها را حتما مد نظر قرار بدهیم که
نصیحت گوش کن جانا که ازجان دوست تر دارند
جوانان سعادتمند پند پیر دانا را
البته یادتان باشد حتما توکل و اتکال الهی را هم فراموش نکنید. انسانی که تمام تلاشش را می کند که در زندگی به خواسته هایش برسد، باید بداند که در نهایت باز موجود عاجزی است و کسی است که اگر توکل نداشته باشد، اگر نگاه الهی و آسمانی نداشته باشد، اگر تلاشش را نکند که سالک درستی در این راه باشد، طبیعتا به آن چیزی که دلخواهش است هم نایل نمی شود و به مقصود نمی رسد و واصل نمی شود. که گفت
مگرم چشم سیاه تو بیاموزد کار
ورنه مستوری و مستی همه کس نتوانند
خیلی چیزها دست من و تو نیست. اینجا است که ما باید حواسمان به عنوان یک موجود عاجز به حسیاتمان و عواطفمان باشد. به آن پیغام های الهی گوش بدهیم که
تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی
گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش
اما یادت باشد اگر کسی توکل داشته باشد، اگر قدرت اتکای الهی داشته باشد، اگر تمام تلاشش را بکند که کاری را که انجام می دهد، به شخصیتش احترام بگذارد و آن کار از شخصیت او چیزی کم نکند. به قول حضرت علی (ع) که فرمود که هر کسی به آن چیزی شناخته می شود که می تواند آن کار را خوب انجام دهد. طبیعتا اگر کسی خودش را خوب بشناسد، از شهوات و نفسانیات هم دور می شود. چون خیلی از این موارد و کارها دون شانش است و اینجا است که یادت باشد
لطف خدا بیشتر از جرم ماست، یعنی این که هر قدر هم اتفاقات بدی پیش آید و اشتباهات زیادی هم انجام دهی، اما خدا کمک می کند که
لطف خدا بیشتر از جرم ماست
نکته سربسته چه دانی خموش
مشاهده می کنید من با 5 حکمت، 5 جمله خوب توانستم چند دقیقه سخنرانی کنم و حرف بزنم بدون این که خط ذهنی ام گم شود. یکی از بهترین تمرینات برای ایجاد خط ذهنی و تبدیل شدن به یک سخنران حرفه ای همین مسیری است که عرض کردم. این نکته را فراموش نکنید که حتما برای سخنرانی و سخنوری یک آغاز و یک پایان را هم پیش بینی کنید. چون آغاز و پایان به خودی خود، خط ذهنی ایجاد می کند.
آغاز سخنرانی چیست؟ مثل قصه است "یکی بود یکی نبود".
پایان سخنرانی چیست؟ "کلاغه به خونش نرسید". اگر آغاز و پایان سخنرانیِ سخنران حرفه ای مشخص باشد و سخنران حرفه ای بداند که سخن را از کجا شروع می کند و در نهایت به کجا قرار است ختم کند، در این مسیر احتمالا گمراه نمی شود و می تواند منسجم و هدفمند به پایان سخنرانی خود برسد.
منبع: کانون سخنوران پارسی زبان ایران
68