استادیار دانشگاه ادیان و مذاهب مطرح کرد:
بررسی مباهله و دلایل ذکر نشدن آن در منابع مسیحی
«مباهله پیش از آنکه در اسلام بیاید، در سنت عربهای آن زمان به عنوان آخرین راه برای گفتوگو به ویژه میان افراد خداباور وجود داشته است. در قرآن کریم نیز در گفتوگوی میان پیامبر اکرم و گروهی از مسیحیان، این مباهله اتفاق افتاد؛ چرا که مسیحیان مشترکات اعتقادی بسیاری به خصوص در مسأله توحید میان خودشان و مسلمانان احساس میکردند.»
مهراب صادق نیا، استادیار دانشگاه ادیان و مذاهب نوشت:
هنگامی که مسیحیان در برابر دعوت پیامبر قانع نشدند، مباهله آخرین راه اثبات حقانیت پیامبر بود که باید اتفاق میافتاد و در قرآن کریم نیز روایت شده است.
پیامبر اکرم با خاندان طاهرینش در این مباهله شرکت کردند و تقریبا یک مناظره اعتقادی شکل گرفت اما مناظره مبتنی بر دلیل و برهان منطقی نبود بلکه استدلالها مبتنی بر ادله خداپرستانه بود، به این شکل که هرکدام از یک گروه در ادعای خود صادق نباشد، از سوی خدا به بلا گرفتار شود. امری که در این میان بسیار عجیب است، این است که ماجرا در سنت مسیحی روایت نشده و مسیحیان اشارهای به این ماجرا نداشتهاند.
البته منکر آن نیز نیستند و اینگونه نیست که گفتهباشند به طور کل، این گفتوگو میان پیامبر اسلام و راهبان مسیحی در تاریخ اسلام رخ ندادهاست، منتهی اشارهای نیز به اصل واقعه نداشتند.
از این جالب توجهتر این که اساسا مباهله به عنوان یک سنت مناظره در منابع مسیحی نقل نشده و در سایر موارد به جز مباهله با پیامبر نیز وارد نشدهاست و نه به عنوان یک رویه مناظره میان ادیان و مذاهب و نه به عنوان یک اتفاق تاریخی؛ مباهله روایت نشدهاست. البته منابعی که اکنون در دست است، جزئیات گفتوگوها و مناظرههای مسیحیان میان مسلمانان در زمان خلفای اموی و عباسی و نامههایی که در آن زمان میان مسیحیان و مسلمانان رد و بدل میشد؛ روایت شدهاست.
ترس از مباهله
ماجرای مباهله در منابع مسیحی روایت نشدهاست. این روایت نشدن مباهله از سوی مسیحیان دلایل مختلفی میتواند داشتهباشد. میتواند یک حذف عمدی باشد و تعمدا این ماجرا از سوی مسیحیان روایت نشده چرا که ماجرای مباهله و تن ندادن بزرگان مسیحیت نجران، برای مسیحیان شکست بزرگی به شمار میآید.
زیرا اگر بزرگان کلیسای نجران مانند پیامبر به باورداشتهای خودشان راسخ میبودند، قاعدتا باید به این مبارزه تن میدادند و بدون ترس مباهله میکردند. اما همین که حاضر به مباهله نشدند، نشان میدهد تردیدهایی در اعتقاداتشان داشتند.
در حقیقت مباهله یک تحدی و به مبارزه طلبیدن بود اما نه به شکل برهان و استدلال. به این شیوه که اگر شما چنان که میگویید، باور دارید و آن چنان که ادعا میکنید نیز در واقعیت حق هستید؛ به مباهله بیایید.
وقتی به مباهله نیامدند یعنی در اعتقاداتشان و حقیقت آن تردید داشتند و اینکه این ماجرا در منابعشان نقل نشده نشان دهنده صحت بر تردید آنهاست. این حذف، دلایل دیگری نیز میتواند داشتهباشد که خوشبینانهترین دلیل میتواند عمدی نبودن حذف ماجرای مباهله است و صرفا به دلیل کماهمیت بودن ماجرا از منظرشان حذف شدهاست. اما به گمان بنده، با توجه به اهمیت مباهله در میان گفتوگوهای مسیحیان با مسلمانان؛ حذف شدن عمدی آن؛ بعید نیست به دلیل شکستی باشد که در ماجرای مباهله داشتهاند و تمایلی به اشاره به این شکست نداشته باشند.
به هرحال مباهله برای کشیشان مسیحی، قماری بود بر سر یک سنت دینی که آنها آورنده آن نبودند و در آنجا باید از آن سنت نیز دفاع میکردند.
نیامدن پای مباهله نشاندهنده تردید بود و دقیقا به دلیل همین تردید در سنتها هم میتوان یکی دیگر از دلایل ذکر نشدن مباهله در منابع تاریخی سنت مسیحیت را حدس زد تا این تشکیک و تردید افشا نشود.
اثبات حقانیت اسلام
همچنین حضورنیافتن کشیشان مسیحی، نتیجه آن حقانیت پیامبر بود. چه مباهله انجام میشد و چه حالا که ترک شد و مسیحیان حضور نیافتند؛ نتیجه آن یکی است و آن، اثبات حقانیت اسلام است. اگر این مباهله ذکر میشد، معنایش دقیقا همین حقانیت اسلام و برحق نبودن سنت مسیحیت بود؛ چرا که اگر در منابع میآمد دقیقا همان معنایی رسانده میشد که اگر مباهله انجام میشد.
قرآن کریم وقتی نازل شد و اسلام آمد؛ پیامبر در گام نخست سعی داشت تا یهودیان و مسیحیان شبه جزیره را با خود همراه کند و قرآن کریم با ادبیاتی نازل شد که برای مسیحیان و یهودیان آشنا بود. اسلام سعی داشت به آنها بفهماند فاصله میان اسلام، مسیحیت و یهودیت کم است و اگر اختلافی اکنون وجود دارد دلیل آن دینداران هستند و نه اصل این سه دین. چراکه قرآن کریم مومنان را کسانی معرفی میکند که به پیامبران و کتب قبل از اسلام نیز ایمان دارند و اسلام وجه کامل شده مسیحیت و یهودیت است همچنین ما یک دین بیشتر نداریم و آن هم اسلام است.
اسلام و قرآن در تلاش بود تا این مفاهیم را به یهودیان و مسیحیان القا کند که در این مسیر، مسیحیان همراهی و همدلی بیشتری با مسلمانان داشتند و گفتوگو و مناظراتی میان پیروان این دو دین بود اما این مناظرهها شبیه مناظرههایی بود که مسلمانان با خودشان داشتند یعنی فاصله حقیقت در مباحث کم بود. برای همین مباهله یگانه راهی بود که میتوانست اتفاق بیفتد و این دو گروه دیندار یعنی مسیحیان و مسلمانان به وجهی از حقانیت برسند. با این اوصاف هنگامی که مسیحیان از انجام آن شانه خالی کردند، این امر را نشان داد که از آن تاریخ به بعد، مسیحیان وارد یک مواجهه سختتر با اسلام و مسلمانان شدند. پس از آن، سعی کردند اسلام را انکار کنند، پیامبر و قرآن را نپذیرند و بر تمایزشان با مسلمانان پافشاری کنند. قاعدتا حذف مباهله یا ذکر نکردن آن در منابع مسیحی، به پافشاری و پررنگ کردن تمایز میان اعتقادات مسلمانان و مسیحیان بازمیگردد.
شک در باورها
مسیحیان وقتی صداقت پیامبر را دیدند، شک کردند. در مباهله دو دسته اعتقادی در تحدی بودند و یک طرف ماجرا پیامبر بود و طرف دیگر بزرگان کلیسای نجران. در یک طرف، چنان به اعتقادات خودشان ایمان داشتند که نزدیکترین افراد خود را پای مباهله آوردند. یعنی خود پیامبر و اهل بیت. در طرف دیگر اما افراد متکثری بودند که حتی بنیانگذار دین مسیحیت نبودند، بلکه مفسران سنت مسیحیت در روزگارشان بودند. به همین دلیل آن جزمیت و اعتماد به عقاید در مسیحیان وجود ندارد و برهمین اساس به این مباهله تن نمیدهند. طبیعی است اگر مفسران همواره به اندازه آورندگان یک دین، ایمان و باور نداشتهباشند، همواره گرفتار شک و تردید خواهندشد و احساس میکنند نکند فهم خودشان یا افرادی که باورهای سنت مسیحی براساس تفسیر آنها شکل گرفته، نادرست باشد.
این یعنی از همون زمان مسلمانان علاقه زیادی به مرگ بر این و مرگ بر اون و نفرین کردن ادیان دیگه داشتن
بعدش اسمشم گذاشتیم دین صلح و رحمت
هر سخن دینی بشرط هماهنگی و انسجام کامل با شناختهای قرآن ؛ درست و خدا پسندانه است
---
هر سخنی در باره ی امامت و مقام امامت و سایر مسائل دینی ؛ تنها بشرط هماهنگی و انسجام کامل با پبامبر شناسی قرآن و سایر شناختهای ذی ربط قرآنی می تواند درست و خدا پسندانه باشد .
اگر چنین سخنی ؛ پیامبر شناسی قرآن و سایر شناختهای ذی ربط قرآن را نادیده بگیرد ، بعلت دانش ناچیز بشر ؛ این سخن بی تردید به القاهای شیطان پلید که در لباس دین و مذهب به ذهن بشر تزریق می شوند آلوده خواهد شد و به گمراهی و کفر و شرک خواهد انجامید .
خداوند دانا و حکیم مطلق در تمام آیات محکم و مفصل شناختها و هشدارهای قرآن برای مصون نگه داشتن دین داری بشر از تباهی ؛ همه ی نشانه های این آلودگی هلاکت بار و پیامدهای شوم پیروی از آن را با زبانی رسا و گویا و منطقی قابل اثبات و بی نقص در این شناختها و هشدارها گوشزد نموده است .
خداوند منان با بیان جزئیات این آلودگی ؛ حقیقت دین ناب بی آلایش خود را مشخص ساخته ، و حجت خود را در زمینه ی چگونگی دین داری و مذهب داری که می پسندد ، با تمام دلایل عقلی مورد نیاز در این شناختها و هشدارها بگونه ای غیر قابل آنکار تا قیام قیامت به بشر به اتمام رسانده است .
چرا چیرگی شیطان بر تفکر دینی در همه جوامع متدین بر نفوذ خداوند بر این تفکر برتری دارد؟!
---
- آگاهان به شناختهای فرهنگ دین داری و مذهب داری وحی بی خدشه و تحریف نشده ی الهی که آخرین آنها آیات محکم و مفصل شناختها و هشدارهای قرآن اند و با نهایت رسایی و گویایی و صراحت بی پرده چگونگی دین داری و مذهب داری درست خدا پسندانه را به بشر آموزش می دهند ؛ با تأمل و تدبر در حقایق این شناختها و هشدارها در می یابند :
- چگونه ، در طول تاریخ بشر روی زمین ، رواج من در آوردیها و خرافات و جعلیات بشری متضاد با شناختها و هشدارهای وحیانی خداوند ؛ نفوذ شیطان را بر دین داری و مذهب داری اکثریت مطلق جوامع بشری متدین همه ی ادیان آسمانی و غیر آسمانی چیره ساخته است
- چگونه این چیرگی همه ی حقایق وحی الهی را در زمینه چگونگی دین داری و مذهب داری خدا پسندانه را بر خلاف خواست خداند پیوسته با من در آوردیها و خرافات و جعلیات بشری متضاد با وحی الهی آلوده و وارونه و بی أثر و بی تاثیر ساخته و نابود کرده است
- چگونه اکثریت مطلق متولیان آموزش وتبلیغ دین در جوامع بشری را وا داشته است من در آوردیها و خرافات و جعلیات متضاد با حقایق وحی الهی را تحت تاثیر ترفندها و نیرنگهای شیطان بنام دین و مذهب جایگزین حقایق دین ناب خداوند بکنند
- چگونه این نیرنگها و ترفندهای شیطانی آموزش و تبلیغ ضد ارزشها را بنام دین و مذهب و با نسبت دادن دروغ فرآورده های شیطانی ضد ارزشی به پیامبران و بندگان مقرب ؛ به نفوذ شیطان در جوامع متدین علیه ارزشهای الهی غلبه و چیرگی بخشیده است!!!
- آیا دفاع از دین ناب انسان ساز و سعادت بخش وحیانی بی آلایش خداوند ارزش دارد که این: چگونه های ضد ارزشی که به نفوذ شیطان بر جوامع متدین چیرگی می بخشد ، توسط اندیشمندان متدین ؛ عالمانه ومنطقی با کمک وحی تحریف نشده الهی برای رهایی از ضد ارزشهای دین زدا و رهایی از خشم خداوند و برای اصلاح خطاهای ضد دین در جوامع متدین ؛ عالمانه و منصفانه محض رضای خدا به تجزیه و تحلیل و ریشه یابی گذاشته شوند وریشه کن گردند؟!
- افسوس که من در آوردیها و خرافات و جعلیات بشری با دخالت شیطان ؛ احکام و اعتقادات دین ساده ی ناب خداوند را آن قدر بغرنج و پیچیده و غیر قابل درک و اثبات ناپذیر و اجرا ناپذیر ساخته اند ، که علی رغم حیاتی بودن دین داری ؛ هیچ انسان خرد گرا به نزدیک شدن به دین تمایل نیابد!!!
متاسفانه افرادی بخاطر منافع خود از دین سوءاستفاده میکنند و اکثر انسانهای تنبل بدون تحقیق به نتیجه گیری پرداخته و به مخالفت با اسلام می پردازند درصورتیکه اگر کسی زحمت کشیده و تحقیق کند حق را از باطل تشخیص میدهد، من به تحقیق به این نتیجه رسیدم که اسلام واقعی کامل است.