چرا باید در قبرستان سکوت کنیم؟
بدون شک حاضر شدن بر سر مزار کسی که از دنیا رفته است برای خود فرد هم ثواب و پاداش دارد.
سرمان گرم است. گرم اتفاقات و برنامههای روزمره. بین همه شلوغیها در اداره، خانه، مدرسه یا دانشگاه و .. مشغول بالا و پایین کردن تقویم هستیم. برنامه میچینیم تا فلان کار را در فلان تاریخ انجام دهیم، فلان روز موعد چک و قسطمان است یا باید برویم و بچههایمان را در کلاس یا مدرسه ثبت نام کنیم؛ درمیان این کارهای ریز و درشت که تمامی ندارد، شاید یک روز چشممان بر روی یک تاریخ قفل شود. روزی که فرد مهم زندگیمان را از دست دادیم. ذهنمان منتقل میشود به روزی که یکی از عزیزانمان را از دست دادیم. عزیز از دست رفته چند سالی است که در چنین روزی دنیا را ترک کرده است.
بیقرار میشویم و با خود میگوییم، چقدر خوب است که فردا دو سه ساعتی که کاری نداریم، یک سر برویم سر مزارش و خیراتی کنیم و فاتحهای بخوانیم. با بالا و پایین کردن برنامهها بالاخره موفق میشویم که بعد از چند سال دیداری با عزیزمان تازه کنیم. هنگام رسیدن به خانهاش، خاکهای بر روی سنگ قبر گواهی میدهد که سالهاست کسی به این کاشانه سر نزده است. در ذهن خودمان مرور میکنیم که خودمان هم آخرین باری که آمدیم شاید چند سال پیش بود که یکی از اقواممان از دنیا رفته بود و ما هم با خود گفتیم: خوب شد، پس یک سری هم به عزیز از دست رفتهام بزنم!
در میان این افکار، یک بطری آب جور میکنیم و شروع به شستن مزار عزیزمان میکنیم. این به ذهنمان میرسد که او چند سال از دنیا رفته است و من هم که تنها فرد نزدیک به او هستم و در این مدت به دیدارش نیامدهام، اصلا مگر آمدن من در اینجا به جز یادآوری فقدان او فایدهای هم دارد؟ شاید با خود بگوییم اگر بخواهیم فاتحه برای اموات از دست رفتهمان بفرستیم، میتوانیم از راه دور هم بفرستیم، پس چرا این همه راه را به سر مزارش بیاییم، یا اصلا این مدت که نیامدیم چه اتفاقی افتاد؟ در این گزارش به این سوالتان پاسخ خواهیم داد.
حتما باید به دیدار درگذشتگان برویم؟ / آنها از صدای قدمهایتان لذت میبرند!
در گزارشهای پیشین گفتیم که زیارت قبور از اسباب یاد آخرت و آگاه شدن به بی اعتباری دنیا و سبب آماده شدن برای مرگ و رو آوردن به صلاح و رستگاری است. از این رو مستحب است. اما مگر هدف زنده نگه داشتن یاد و خاطره اموات و فرستادن فاتحه و خیرات برای روحش نیست؟ پس چه لزومی دارد که حتما به سر مزارش برویم؟
«علی نصیری کیا» طلبهی درس خارج حوزه قم و نویسنده در پاسخ به این سوال میگوید: «باید حتما به زیارت حضوری اموات برویم، چراکه مکانی که بدن یک شخص در آن دفن است، چون بیشتر از همه با بدنش در این دنیا انس داشته، به همین علت بعد از مرگ هم با آن نقطهای که بدنش در آن بود بسیار اُنس دارد و وقتی توجهاش میخواهد به دنیا شود، بسیار به آن نقطه که جسمش در آنجا خاک شده است، توجه دارد. خودتان را تصور کنید؛ وقتی کسی بر سر مزاری که جسممان در آن دفن شده است، میآید با ما ارتباط میگیرد و ما انس بالاتری با او میگیریم. البته این برای آدمهای معمولی است. هرچقدر آدم وجودش گسترده شود این فراتر میرود، البته بزرگان و اولیای الهی هم به قبرشان توجه دارند، اما با توجه به اینکه آنها وجودشان گستردهتر است، در جاهای دیگر هم میتوانند ارتباط بگیرند. هرچند باز هم توصیه شده است که سر قبر این بزرگان هم حاضر شوید. چون یک تکه از وجودشان آنجا مانده است و به آن توجه بیشتری دارند.
وقتی به سمت اهل قبور میروید، حتی صدای قدمهایتان برای آنها لذت بخش است و روحشان حاضر میشود و سرخوش میشود و با خودشان میگویند: کسی به من سر میزند. این اُنس سبب میشود که بیشتر بهره ببرند و خیر بیشتری به آنها برسد. به علاوه یک سری احکام مانند شستن قبر و دست گذاشتن روی قبر و فاتحه و .. خیراتی را به فرد از دنیا رفته میرساند.»
یک دیدار و یک دنیا درس
بدون شک حاضر شدن بر سر مزار کسی که از دنیا رفته است برای خود فرد هم ثواب و پاداش دارد. در حقیقت این حضور باعث میشود ما یک ارتباطی با عزیزمان برقرار کنیم که به ما خیر برساند و برای ما تبدیل دعا شود. اگر فردی که از دنیا رفته، در دنیای آخرت صاحب مقامی باشد، میتواند در آن دنیا از ما گره گشایی کند و واسطه بین ما و خدا شود. نکته بعدی که حضور بر سر مزار اهل قبور برایمان دارد، تاثیر معنوی آن است.
طلبهی درس خارج حوزه قم و نویسنده در این باره میگوید: «وقتی وارد قبرستان میشویم، اگر فضای قبرستان در سکوت بگذرد و قبرستانی باشد که حالت خرابه داشته باشد، یک لحظه این سوال به ذهن ما میآید که «آخرش اینجاست پس برای چه چیز این دنیا حرص میزنم؟ این همه کار و مشغله و بدو بدو برای چه چیز است؟ کارهای دنیایی که صرفا به دنیا ختم میشود و باقی نمیماند، پس باید برای آخرت بیشتر تلاش کنم». کارهایی که جنبه اُخروی دارد و ماندگار است و از بین رفتنی نیست و فانی نمیشود.»
چرا باید در قبرستان سکوت کنیم؟
«آیتالله قاضی (اعلی اللّه مقامه الشّریف) و بعضی از بزرگان دیگر مثل آیتالله کشمیری (اعلی اللّه مقامه الشّریف) در وادیالسّلام میرفتند، ساعتها مینشستند و فکر میکردند. به قبور نگاه میکردند و با خود میگفتند: اینها چه کسانی بودند، یک عدّهشان فحول و از علما بودند، امّا الآن کجا هستند؟! یک عدّهشان احتمالاً گردنکشهایی بودند، پس کجا هستند؟! یک عدّه دیگر چنین ... فکر میکردند؛ فکر در خودشان، فکر در عالم هستی و ... از آیتالله کشمیری (اعلی اللّه مقامه الشّریف) سؤال کردند: آقا! وادیالسّلام چه بود؟ فرمودند: روح و ریحان، چراکه روحشان را جلا میداد و آنجا برای ایشان، مرکز تفکّر، تأمّل، خودسازی، انسان شدن و به حقایق دست یافتن بود.
همین سکوت و تأمّل کردن در گورستان است که به ما میگوید: دنیا ارزش دل شکستن و کینه توزی و گناه و حرام خوری ندارد، چراکه روزی میرسد که که هرگز در دسترس نخواهیم بود.
نصیری کیا میگوید: «همین حضور بر سر درگذشتگان سبب یک سری تذکرات میشود. حتی در دستورات سلوکی علما است که کسانی که اهل سیر و سلوک هستند، چه بسا یک روز در میان یا حداقل هفتهای یکبار به قبرستان سر بزنند و آنجا بنشینند و فکر کنند. بیشترین چیزی که بر سر مزار باید به آن توجه کرد و در آن سِرّی نهان نهفته است؛ سکوت و فکر است. اینکه گفته شده است: «یک ساعت تفکر برتر از ۷۰ سال عبادت است» دقیقا در اینجا به کار میرود. هنگامی که بر سر مزار اهل قبور میروید سکوت کنید بعد ناخودآگاه این فکر به سراغ مان میآید که اینهایی که از دنیا رفتهاند هم در دنیا مثل ما بودند؛ یکیشان مهندس، یکیشان کارگر، یکیشان خانه دار یا .. بودند، اما اکنون همهشان در یک حال هستند، پس من هم حتما یک روزی به اینجا نقل مکان میکنم.»
با این تفاسیر این رفت و آمد به قبرستان و جایی که مومنان در آن دفن شدند، یک خیر دو سویه است هم کسی که رفت و آمد میکند خیر میبرد و هم کسی که در آنجا دفن هستند از این رفت و آمد ما و زیارتی که ما به قبورشان میرویم بهرمند میشوند. پس بی انصاف نباشیم و حداقل هفتهای یکبار یا اگر راه دور بود، ماهی یکبار به آنها سر بزنیم. آنها حتی از صدای قدمهایمان هم شادکام میشود این شادی را از آنها و این لطف را از خودتان دریغ نکنید.
هیچ کس بیش از یک کفن باخودش نمیبرد اما رفاه واسایش نسبی حق مسلم خانوارهای ایرانی است
برای اینکه مزاحم خواب درگذشتگان نشوید باید سکوت کرد
چون عبدالله پلنگ اونجا کمین کرده ای نفس کش
تو شلنگ هم نیستی
درست است که تفسیر تسلی بخشی بود اما تفسیر درستی نبود. اصلا معنی آخرت درقبر ستان وبرای قبرستان وزندگی درانجا نهفته نیست. مگر ما برای مردن آفریده شده ایم؟ چرا وقتی کسی میمیرد ماسوره فاتحه با این مضمون میخوانیم؟ که خدایا راه کسانی رابه ما بیاموز که به آنها نعمت دادی ونه راه کسانی راکه موردخشم وغضب توشدند.؟معنی آخرت.، زندگی درون همین زندگی است که انسان ازطریق اعمال وتعاملات درست هزاران درب خانه به رویش باز است که ازبابت آن انسان اهل آخرت به این درک میرسد وخشنوداست و همچنین خداا هم ازاوخشنوداست وهم فرشتگان.واین درک است که ازعهده هرکس خارج است. لذا زیارت اهل قبور به نوعی همدلی با بازماندگان وتسلی خاطر آنهاست که باعث راهنمایی های بیشتر درزندگی میگردد وگرنه روح مردگان راباید در روح زندگان جستجوکرد نه در قبرستان که حرفهایشان تجمیع تعاملات وانتخابات زندگان است. ایابه سرگذشت پیشینیان نمی اندیشید که بیشتراز شما قدرتمند بودند وحتی بیشتراز شما عمران وابادی می کردند؟ باشدکه پند بگیرید... بنده اگربمیرم اصلا هم ازپای زندگان که بسویم بیایند لذت نخواهم برد چون همانها بودندکه درزندگی باحرفهایشان باعث مرگ من شدند.نشنیدیدکه حضرت علی، ع، هم گفتندبه خدای کعبه که رستگارشدم؟ دنیا و دنیا خواهی هم اینقدر پست و دون است که یکی برود وبگویید بخداکه رستگارشدم.
کوتاه و مختصر بنویسید کسی حال کتاب خوانی ندارد
خدایا به بعضی از این خوانندگان خبر فوری به اندازه ارزنی شعور بدی شکر گزارت هستم ! خصوصا این عبدا... پلنگ به قول دیگران شلنگ
چون اگه حرفی بزنیم بهمون انگ وطن فروشی ونفوذی وعامل بیگانه وتهییج افکار عمومی وسیاه نمایی ووووووو میزنند
صفر زن تو هم هه هه هه
اى داد و بيداد از اين همه جهل!
بنده برا شوخی مزاح گذاشتم این اسما چیکار کنیم میگم بخندیم دیگه اگه این آقا بدش اومده از این اسم چشم ما دیگه این اسم نمیزاریم از اون آقا هم که باهاش شوخی کردیم معزرت میخام
توهمیشه پلنگی پلنگ
با مزه بود به دل نگیر عبدالله پلنگ ملنگ
شایدبتوان گفت که بهترین چیزی که ازرفتن برسرقبورمردگان بتوان اخذکرد همانارسیدن به این نکته است که همه روزی خواهندمردوپست ومقام وشهرت وپول و.... همه رفتنی است وتنهاچیزی که ازانسان می ماندخوبی یابدی است که آدم عاقل سعی می کندازاونیکی به یادگاربماندوبس. همان کسیکه درقبرخوابیده چه بساروزی چنان جاه وجبروتی داشته که خیلی هابهش غبطه می خوردند ولی الان به قول شاعره بزرگ "پروین" حتی به یک فاتحه مامحتاج است وخودش مانده واعمالش پس بیاییدخوب باشیم وخوبی کنیم وانسان باشیم. خوب زیستن وخوب ماندن وخوبی کردن وخوب رفتن نهایت پیروزیست. آری خوب.....
امیدوار، امیدوار به این چیزهایی که گفتی نباش. خیلی هاهم خوب بودند و مردند. پس هدف بایدچیزدیگری باشد نه فقط خوب بودن.هدف فقط بقا وعشق است وبس.اما راهکارها اشتباه است.خلاصه بگویم، انسانها و حتی خدا وکائنات انتقام گیرندگان سختی هستند، درک این نکته بسیارمهم است. جرعه جرعه جان دهیم وجان ستانیم تن به تن تا که درهستی گوهری تابناک اید پدید.
وقتی می ری ملاقات اهل قبور،یاد این ابیات شاعر
می افتی که میفرماید: به گورستان گذر کردم کم و بیش
بدیدم حال دولتمند و درویش/ نه درویشی به جایی
بی کفن ماند/ نه دولتمند برد از یک کفن بیش!
و آخر این مرده پرستیها جیب آخوندها پر پولتر میشود به یزدان که گر ما خرد داشتیم😔😬
برای آخوندها جون میدم
چون اونا دین خدا را برای ما توضیح میدن
جونم رو براشون فدا میکنم
میفهمی؟
جونم رو فداشون میکنم