متهم ردیف دوم| تلویزیون
اتهام: پخش کارتونهای مختلف و متنوع از صبح تا شب در کانالهای مختلف.
این روزها غیر از شبکهای مختص کودکان که از صبح تا شب انواع کارتونها و برنامهها را برای بچهها پخش میکند، بعضی شبکههای دیگر هم در ساعاتی از روز برنامههای مخصوص کودکان پخش میکنند. یعنی بچهها در هر ساعت از روز میتوانند با روشن کردن تلویزیون و رفتن به شبکه مخصوص خودشان تا ساعتها پای تلویزیون بنشینند و تکان نخورند. این اوضاع را مقایسه کنید با دوران ما و زمانی که تلویزیون فقط از دو شبکه تشکیل میشد که یکی از شبکهها آنهم فقط یک ساعت برنامه کودک پخش میکرد و نصفش صحبتهای مجری بود و تذکر به ما برای عقب رفتن و ننشستن نزدیک تلویزیون. در کنار همه این ها تلویزیون های اینترنتی یا همان وی او دی ها هم هستند که تازه ترین محصولات روز دنیا را با دوبله های با کیفیت ارائه می کنند.
دفاعیه متهم:
بد کردیم برای بچهها انواع کارتونها را پخش کردیم و در هر کدام نکات آموزشی مختلفی را گنجاندیم؟ این برنامهها که با زبان بچهها درس زندگی یاد میدهد بهتر است یا کارتونهایی که قدیم میدیدید و تا اشکتان در نمیآمد و یک دل سیر برای هاچ زنبور عسل، پرین و کوزت گریه نمیکردید آرام نمیشدید؟ برنامههای من از صبح تا شب مخصوص گروههای مختلف سنی کودکان است. اینکه شما نظارت نمیکنید و بچه را رها میکنید پای تلویزیون، به من چه ربطی دارد؟ شما میتوانید فقط به کودکتان اجازه دهید یک ساعت از برنامهها استفاده کند و بعد من را خاموش کنید.
متهم ردیف سوم| خانواده
اتهام: وقت نگذاشتن کافی برای بچهها و به بهانه مشغلههای کاری آن ها را تنها گذاشتن.
پدر و مادری که از صبح تا بعدازظهر و گاهی شب مشغول کار بیرون از خانه هستند و وقتی میرسند هم دیگر حالی برای وقت گذراندن با کودکان ندارند، نمیتوانند نظارت درستی بر فعالیت بچهها داشته و مراقب کمتحرکی آنها و مشغول شدنشان با انواع بازیها و تلویزیون باشند.
برای والدین راحتترین کار این است که بچهها سرگرم تبلت و تلویزیون باشند تا آنها بتوانند به کارشان برسند.
دفاعیه متهم
فکر میکنید ما بدمان میآید با بچههایمان وقت بگذرانیم، با آنها پارک برویم و بازی کنیم؟ ما هم دوست داریم تفریح کنیم، با بچهها قدم بزنیم و عوض نشستن پشت میز کار و فرمان خودرو، با خانواده وقت بگذرانیم.
ولی مگر میشود؟ چطور باید از پس مخارج زندگی و قسط و قرضها برآییم؟ چطور باید برای بچهها کفش و کیف و لباس تهیه کنیم؟ ما برای راحتی و آسایش آنها از صبح کله سحر تا شب میدویم دنبال یک لقمه نان حلال.
تازه شب هم که میرسیم مگر میشود در این خانههای کوچک با دیوارهای نازک که عطسه کنی همسایهات میشنود، با بچهها بازی کرد؟ فقط باید مراقب باشیم داد همسایه طبقه پایین در نیاید. بهترین راه هم نشستن بچهها و ورجه وورجه نکردن آنهاست.
متهم ردیف چهارم| خانههای کوچک
اتهام: کوچک بودن و نداشتن فضای کافی برای تحرک بچهها.
خانهها روز به روز از متراژ و ضخامتشان کاسته و بر تعدادشان افزوده
می شود. در این واحدهای آپارتمانی اگر بچهها بخواهند هم نمیتوانند تحرک داشته باشند و پدر و مادر هم ترجیح میدهند برای این که داد همسایهها در نیاید، بچهها گوشهای بنشینند و مشغول بازی با موبایل یا تبلت باشند. آن قدر دیوارها نازک هستند که اعصاب طبقه پایینی از افتادن قاشق سرمیز شام طبقه بالایی تحریک میشود و صبح داخل آسانسور حتماً به روی همسایه خودش میآورد و میخواهد از این به بعد بیشتر مراقب قاشقش باشد.
دفاعیه متهم
اولاً مگر ما خواستیم این قدر کوچک و نازک ساخته شویم. ما هم دلمان میخواست مثل پدربزرگ و مادربزرگهایمان حیاطدار بودیم، یک حوض آب داشتیم و درختهایی پر از میوه. ولی چه کنیم که دیگر نه پول خرید خانههای حیاطدار توی جیب مردم است و نه زمینی برای ساختشان مانده. تازه شما مردم باید کلی از ما تشکر کنید که اندازهمان با پول جیب شما یکی است وگرنه میخواستید چه کنید و کجا دنبال خانه بگردید؟ بیخود تنبلی بچهها را گردن ما نیندازید. مگر اینهمه پارک و فضای سبز را از شما گرفتهاند؟ بلند شوید دست بچههایتان را بگیرید و بروید پارک. بدوید، فوتبال بازی کنید و کمی چربی بسوزانید.
متهم ردیف پنجم| کوچههای ناامن
اتهام: شلوغی بیش از حد و امنیت پایین بعضی از کوچهها.
در قدیم هر محله و کوچه ای شروع و پایان مشخصی داشت. همسایهها به خوبی همدیگر را میشناختند و افراد غریبه را از آشنا تشخیص میدادند. بچهها در این کوچهها امنیت داشتند و به راحتی میتوانستند بازی کنند. دخترها کنار در خانهها بساط خالهبازیشان را پهن میکردند و پسرها مشغول فوتبال و بازیهای دیگر میشدند. اما حالا محلهها به حدی شلوغ و پر از واحدهای بزرگ آپارتمانی است که به سختی میتوان افراد حاضر در یک آپارتمان را شناخت. همسایه طبقه سوم تا به حال طبقه پنجمی را ندیده و اصلاً نمیداند چند نفر در آن واحد زندگی میکنند. این شرایط باعث شده کوچهها دیگر محل امنی برای بازی بچهها نباشند و آنها ناگزیر در خانهها محبوس شوند.
دفاعیه متهم
ما خودمان شاکی هستیم. از شما مردم، شما که عین مور وملخ ریختهاید توی کوچهها و محلهها و خواب خوش را از ما گرفتهاید. قدیم ساعت 10 شب پرنده پر نمیزد. ما هم در آرامش و سکوت میخوابیدیم. حالا اما شبی نیست که بدون سرو صدای شما بتوانیم چشم روی هم بگذاریم. اصلاً شب و روزتان را با هم قاطی کردهاید. روز هم که میشود این قدر خودرو و موتور و دوچرخه از محله و کوچه رد میشود که سرسام میگیریم. حالا خودتان بگویید ما مقصر ناامنی هستیم یا شما؟در ضمن اگر از بزرگ تر ها بپرسیدمی گویند قدیم هم مشکلاتی مثل نا امنی بچه ها بود اما مثل الان اخبار دست به دست نمی شد و دل و جگر خانواده ها بیشتر بود.بچه بزرگ روی بازی بچه کوچک تر در کوچه نظارت می کرد و همه مواظب هم بودند.
متهم ردیف ششم| فضا و برنامه آموزشی برخی مدارس
اتهام: حیاط های کوچک، بی توجهی به زنگ ورزش و پر کردن وقتهای خالی دانشآموزان با کارتون یا کلاس جبرانی!
قبلاً اگر معلم دیر می رسید یا مشکلی داشت بچه های کلاس به حیاط راهنمایی می شدند تا بازی کنند. الان حتی یک کلاس هم برای زنگ تفریح داخل حیاط مدرسه ها به خصوص غیرانتفاعی ها جا نمی شود؛ چه رسد به چند کلاس. بعضی مدارس در ساعتهای بیکاری و زنگهایی که بچهها گاهی معلم ندارند یا درس معلم تمام شده، کلاس درس را تبدیل به یک سینمای کوچک میکنند و با دستگاه ویدئو پروژکتور که مخصوص تدریس است، برای بچهها کارتون پخش میکنند. بله این راحتترین کار برای آرام نگهداشتن دانشآموزان است و دیگر نیازی به داد وبیداد و مراقبت از آن ها نیست ولی آیا این راه درستی برای پرکردن وقت آن هاست؟
دفاعیه متهم
شما که نمیدانید این بچهها چه آتشی میسوزانند وقتی توی حیاط میدوند و جیغ و داد می کنند. ناظمها مدام باید حواسشان به دانشآموزان باشد تا بلایی سر خودشان نیاورند. شما بودید کدام را ترجیح میدادید، آرام نشستن بچهها سرکلاس و سلامت ماندن آن ها یا جیغ و داد کردن و دویدن و خدای نکرده زمین خوردنشان؟
تازه این والدین هستند که از ما می خواهند زنگ ورزش کلاس جبرانی ریاضی بگذاریم، تقصیر ما چیه ؟
حالا چه کنیم؟
با خواندن دفاعیه متهمان و اتهاماتشان، این سؤال پیش میآید که با وجود همه این مشکلات، راه حل قضیه کجاست؟ آیا باید تنبلی بچهها را گردن شرایط زندگی بیندازیم و دیگر هیچ تلاشی برای بهبود اوضاع نکنیم؟ شاید باید راه حل مشکل را در خودمان بیابیم. ما چقدر در زندگی روزمره تحرک داریم؟ از سادهترین کار، مثل بالارفتن از پله به جای آسانسور بگیرید تا پیادهروی و انجام ورزشهای صبحگاهی. چه مقدار از زمان ما در یک شبانهروز صرف گشت و گذار در صفحات مجازی میشود؟
کودکان از ما میآموزند. نمیتوان از کودکی انتظار داشت پی بازی رایانه ای نرود وقتی خودمان سرمان مدام توی گوشی موبایل است. در خانه، در محل کار، توی مترو و اتوبوس، هر جا که فرصتی پیدا کنیم سریع گوشی موبایلمان را برمیداریم و مشغول گشتن در فضای مجازی میشویم.
شاید وقتش شده باشد تا تغییر را از خودمان شروع کنیم. فضای مجازی را کنار بگذاریم و با کودکانمان وقت بیشتری را بگذرانیم. با آنها بازی کنیم، پارک برویم و حتی میتوانیم یک پیادهروی ساده خانوادگی ترتیب بدهیم و در راه با فرزندانمان حرف بزنیم. منع کردن کودک از بازیهای رایانه ای و مجازی راه حل مشکل نیست بلکه فقط بچهها را بیشتر تشنه به دست آوردن آنها میکند. این بچهها تا بزرگ سالی در آرزوی بازیهای رایانه ای میمانند و بالاخره در سن وسالی که اصلاً مناسب نیست، پی آن میروند.پس بهتر است با مدیریت و نظارت و فرهنگ سازی عطش شان به بازی های رایانه ای در کودکی رفع شود و از طرفی بهترین راه این است فضای حقیقی را برای آنها آن قدر جذاب کنیم که خودشان بودن در کنار ما و بازی با خانواده را به نشستن در یک گوشه ترجیح بدهند.
شاید بد نباشد اگر ساکنان آپارتمانها هم کمی آستانه تحملشان را بالا ببرند و در ساعاتی که زمان استراحت و خوابیدن نیست به سروصدای بچههای همسایه اعتراض نکنند. حتی چند خانواده با هماهنگی و همکاری روی بازی بچه ها در کوچه یا محوطه مجتمع های مسکونی نظارت کنند تا بچه ها، محصور در آپارتمان های 70 متری نباشند.
برای داشتن بچههایی کوشا و پرجنب وجوش باید همگی از پدر و مادر تا همسایهها و مدارس دستبه دستهم دهیم و شرایط را فراهم کنیم.
زندگی ماشینی خودبهخود کمتحرکی و تنبلی را با خودش به همراه میآورد و این ما هستیم که باید تلاش کنیم در این سبک زندگی غرق نشویم و شرایط را برای خودمان و فرزندانمان بهتر کنیم.