چرا بعضی ها به فال و طالع بینی اعتقاد دارند؟
تا به حال به این فکر کرده اید که چرا بعضی مردم به فال و طالع بینی اعتقاد دارند؟ در پشت این اعتقاد علتی روانشناختی وجود دارد که با درک آن دیگر در دام فالگیرها نخواهید افتاد.
اثر بارنوم (Barnum Effect) یا اثر فورر ( Forer Effect) یک پدیده روانشناختی رایج است که در آن اینگونه به نظر می رسد که فرد با ویژگی های شخصیتی ای توصیف می شود که تنها درباره ی او صدق می کند، این ویژگی ها اما مبهم هستند و درباره ی طیف گسترده ای از مردم صدق می کنند.
اصطلاح اثر بارنوم در سال ۱۹۵۶ میلادی توسط روانشناسی به نام پل میل مطرح شد، زیرا او توصیفات شخصیتی مبهمی که در آزمون های روانشناختی خاص به کار می رفت را به نمایش های صاحب سیرکی به نام بارنوم که به داشتن «چیزی برای همه» مشهور بود، شبیه می دانست. بارنوم یک شومن قرن نوزدهمی بود که با حقه ها و شوخی های فریبنده اش نام خود را بر سر زبان ها انداخت.
این اثر روانشناختی می تواند ما را متقاعد کند که روش یا فردی که در پس چنین اظهارات و پیش بینی های مبهمی قرار دارد بیانگر سخنی واقعی یا حتی برخوردار از قدرت هایی ماورایی است.
در پس اثر بارنوم چیست؟
علت اینکه بیشتر ما می توانیم به راحتی با این توصیفات کلی ارتباط برقرار کنیم این است که همه ی ما از ویژگی هایی برخورداریم که به میزان مختلفی در این توصیفات بیان می شوند. فقدان یا وجود این ویژگی ها نیست که ما را تعریف می کند بلکه موضوع این است که تا چه اندازه آن ویژگی ها را داشته باشیم. پس گفتن اینکه: «گاهی می توانی درونگرا باشی و گاهی برون گرا» مانند این است که بگوییم یک قلب و دو ریه داری. در واقع معلوم است که اینگونه است و این امری بدیهی است!
مثلاً همه ی ما می توانیم در زمان های خاصی خجالتی باشیم، اما کسانی هستند که به اضطراب اجتماعی دچارند. برای مثال، در مقایسه با کسانی که توان غلبه بر این اضطراب را دارند، این افراد میزان خجالت بسیار بیشتری را تجربه می کنند. همانطور که فورر در مقاله ای در سال ۱۹۴۹ در توضیح یافته های قبلی، بیان کرده بود: «هر فردی ترکیبی منحصر به فرد از ویژگی هایی است که هر یک از آن ها را می توان در هر کسی یافت، اما به میزان مختلف».
اعتباردهی ذهنی
یک عامل دیگر که در اثر بارنوم نقش دارد این است که آدم ها اغلب، ایده ها یا اظهارات مثبت و شخصی را ترجیح می دهند و موارد منفی و کمتر شخصی را نمی پذیرند.
به این سوگیری شناختی، اعتباردهی ذهنی یا شخصی گفته می شود که زمانی رخ می دهد که دو امر تصادفی را در حالی به هم ربط می دهیم که در حقیقت ارتباطی باهم ندارند.
دیوید جانسون، فیلسوف دانشگاه کینگز لندن، نمونه ای از این پدیده را در کتاب خود به نام «استدلال های بد» آورده است:
«- احضارگر روح: فکر می کنم دارم یک اسم با حرف S می بینم، شاید مربوط به کسی باشد که نسبتی پدرانه دارد.
– زنی در میان جمع: شوهرم سام اخیراً از دنیا رفته. من و پسرهایم دلتنگش هستیم.
– احضارگر روح: بله، سام به من می گوید که او هم دلتنگ تو و پسرها است.»
جانسون می گوید که در این مورد، احضارگر روح با تکیه بر اثر فورر دیگران را فریب می دهد تا باور کنند چیزی جادویی در حال رخ دادن است.
جانسون نوشته: «احضارگر روح نکاتی بسیار کلی را بیان می کند. اسامی زیادی هست که با حرف S آغاز می شوند و نسبت پدرانه هم می تواند شوهر، پدر یا پدربزرگ یا حتی پسری باشد که خود یک پدر است که حتماً در مورد یک نفر در میان جمع صدق می کند.»
این پدیده شبیه به سوگیری تأیید است که زمانی اتفاق می افتد که ما تنها به دنبال اطلاعاتی هستیم که مؤید باورهایی باشند که از قبل داشته ایم و هر چیز مخالفی را نادیده می گیریم.
ذهن مان چگونه ما را فریب می دهد
اثر بارنوم تنها یک نمونه از سوگیری های شناختی است. این سوگیری ها می توانند حساسیت ما را نسبت به برخی پیش داوری ها یا کلیشه ها افزایش دهند و باعث شوند اطلاعات نادرست را باور کنیم، به دنبال اخبار و مطالبی باشیم که نظرات ما را تأیید می کنند، ارزیابی نادرستی از اطلاعات و افراد داشته باشیم یا صرفاً رفتار و تفکری غیرمنطقی داشته باشیم. پژوهشگران میگویند آگاهی از این سوگیری ها بهترین راه برای جلوگیری از افتادن در دام آن ها است.
فقط زنان گول این دعا نویس ها و رمال ها را می خورند و اکثر مشتریان این شیادان هم زن هستند. ای کاش انسان از خواب جهل و خرافات بیدار شود و از خرد و دانش استفاده کند و بس