در نشست این هفتۀ خانۀ گفتارها به مناسبت دهمین سال پادشاهی سلمانبن عبدالعزیز مطرح شد؛
شمسالواعظین: نیازهای زمانه، رقابت با امارات و مهاجرت جوانان، عربستان را به تجدید نظر وا داشت/ تفرشی: عربستان در آستانۀ انقلاب، خشمگین از شاه و ترسان از انقلاب بود/ امیری: نگرش ژئواکونومیک و اتحاد نفتی می تواند بهترین راه حل برای ایران و عربستان باشد
سلسله نشستهای خانۀ گفتارها در شبکۀ اجتماعی کلابهاوس در شامگاه جمعه 28 دی ماه 1403 با حضور محققان و پژوهشگران عرصۀ سیاست، تاریخ و اقتصاد خاورمیانه با موضوع «ده سال پس از به قدرت رسیدن ملک سلمان و محمدبن سلمان در سعودی؛ وضعیت کنونی و دورنمای روابط ایران و سعودی» برگزار شد.
این نشست با میزبانی و سخنرانی مجید تفرشی، تاریخ نگار و سندپژوه، ماشاالله شمسالواعظین روزنامهنگار و پژوهشگر خاورمیانه و امیرعلی امیری اقتصاددان و کارآفرین برگزار شد. اجرای نشست را نیز محمدرضا مهاجری بر عهده داشت.
سعودی، ایران و منطقه: پیشینه و اکنون
مجید تفرشی مورخ و سند پژوه نخستین سخنران جلسه بود که سخنان خود را در چند محور به وضعیت گذشته، حال و آیندۀ پادشاهی سعودی اختصاص داد. او در مورد تاریخ و شکلگیری سعودی به وجود دو خاندان قدرتمند آل سعود با گرایشهای وهابی و خاندان شریف مکی با گرایشهای سنی، اما محب اهل بیت در دو منطقۀ حجاز و نجد اشاره کرد. به گفتۀ او این مناطق در اختیار خاندان شریف مکه بود که همواره بر سر این مناطق نزاع و درگیری وجود داشت.
با پایان جنگ جهانی اول این منطقه تحت نفوذ امپراتوری عثمانی قرار گرفت و با فروپاشی این امپراتوری و امضای معاهدۀ سایکس-پیکو و با فعالیت ماموران نظامی و امنیتی بریتانیا، کشوری به نام پادشاهی عربی سعودی ایجاد شد، که در طی دو دهه بعد از آغاز جنگ جهانی اول و بعد از پایان امپراتوری عثمانی با تلاشهای تامس لورنس، که بیشتر به نام لورنس عربستان شناخته میشود، رسمیت یافت. با شکلگیری پادشاهی عربی، خاندان شریف مکه از آن منطقه به بیرون رانده شده و برای حکومت به مناطق عراق، سوریه و اردن رفتند و حاکمیت سعودی با خاندان ملک عبدالعزیز (ابنسعود) ایجاد شد.
او در ادامه، روابط بین دو کشور ایران و عربستان را به موضوع نفت پیوند زد. مقارن با کشف نخستین چاه نفتی در ایران در ماه مه 1908 که با تغییر سوخت کشتیهای نیروی دریایی بریتانیا از زغال سنگ به نفت در آستانه جنگ جانی اول و نقش جدی آن در پیروزی متفقین در جنگ همراه بود، در سعودی نیز شرکتهای آمریکایی و آرامکو به استخراج نفت پرداختند؛ با این تفاوت که شرکت نفت انگلیس و ایران در مقایسه با آرامکو و عربستان شرایط و قرارداد ظالمانهتری در مورد ایران اتخاذ کرده بود.
روابط دیپلماتیک ایران و عربستان در فاصلۀ بین دو جنگ جهانی آغاز شد. ایران نخست در قالب ارسال سفیر سیار و بعدها به صورت کنسولگری، کاردار و اقامت دائمی مستقر شد. حبیبالله عینالملک هویدا از نخستین فرستادگان به دربار آل سعود بود. مسئلۀ عمده بین دو کشور موضوع حج و اندکی اقتصاد و تجارت در دوران رضا شاه پهلوی بود. با آغاز جنگ جهانی دوم، وجوه مهم استعمار بریتانیا در قالب موضوعات راهبردی چون نفت، خلیج فارس و استعمار هند تداوم یافت. در این میان ایران و سعودی منافع مشترک و متقابلی در ارتباط با استعمار بریتانیا پیدا کردند. از سقوط رضا شاه تا روی کار آمدن محمدرضا شاه نیروی دریایی بریتانیا حاکم بلامنازع خلیج فارس بود. روابط ایران و عربستان نیز در چهارچوب مناسبات با بریتانیا و کمکم آمریکا که به خلیج فارس آمده بود، تعریف میشد.
در این میان دولت کارگری بریتانیا، بعد از بیستوسه سال تعلل مبنی بر خروج از خلیج فارس به وعدۀ خود عمل کرد و شیوخ آنجا به استقلال دست یافتند. در همین دوره در زمان پادشاهی دو جانشین نخست عبدالعزیز، ملک سعود و ملک فیصل رقابتی با ایران شکل گرفت. در این دوره ایرانیها نفوذ خوبی در آل سعود داشتند و حتی برخی از دیپلماتها (مانند جعفر رائد) نزد خانوادۀ سلطنت در رفتوآمد و بعضاً مشاور آنان نیز بودند. به رغم همۀ اینها روابط بین دو کشور رو به جلو نرفت و از دو سال پیش از وقوع انقلاب اسلامی, اختلافات جدیدی، بهخصوص از نظر سیاستهای انرژی، بین دو کشور درگرفت. در آن زمان، تهران و ریاض هر کدام عملاً نمایندگی دو جناح مختلف بازار انرژی را به عهده داشتند. مهمترین این رویارویی در کنفرانس نفتی اوپک در دوحه بود. در این اجلاس که در دسامبر 1976 م رخ داد، سعودیها خواهان تولید بیشتر و قیمت کمتر و ایرانیها خواهان تولید کمتر و قیمت بیشتر بودند. بدین جهت در پرتوی این اختلاف جدی، دو سال پایانی حکومت پهلوی روابط خوبی بین ایران و عربستان برقرار نبود.
او در ادامه وضعیت ارتباط میان ایران و عربستان و مواضع ریاض در آستانۀ انقلاب و پس از انقلاب را چنین تشریح کرد: خشمگین از شاه، ترسان از انقلاب. با پیروزی انقلاب یک رویکرد و نگاه دوگانه و متناقض توأم با نگرانی بین کشورهای حوزۀ جنوبی خلیج فارس به رهبری عربستان سعودی ایجاد شد. کشورهای عربی بعد از 1971 م که ایران به عنوان «ژاندارم خلیج فارس» و قدرت برتر منطقه شناخته میشد، با وجود روابط ظاهراً حسنه، چندان از سیاستهای محمدرضا شاه خشنود نبودند. نگرانی آنها بعد از انقلاب در مورد صدور انقلاب و ایجاد ناامنی بود.
همین مسائل نیز منجر به سه سفر مقامات ارشد بریتانیایی، ملکه الیزابت دوم، مارگارت تاچر، نخستوزیر جدید، و آنتونی پارسونز، آخرین سفیر بریتانیا در ایران و سپس مشاور خاورمیانۀ نخستوزیر و تشکیل جلسات مختلف شد. نتیجۀ مذاکرات منجر به تأسیس شورای همکاری خلیج (فارس) شد که بریتانیا و سعودی نقش کارگردانی آن را بر عهده داشتند. در این شورا از شرکت ایران و عراق جلوگیری شد. عراق به سبب نگرانیهای ایدئولوژیک و زیادهخواهی بعثیها و ایران نیز به سبب ماهیت غیرعربی و دشمنیهای سیاسی کنار گذاشته شد و این دشمنی و رقابت از دو جانب تداوم یافت.
ایران نیز متقابلاً به تحریک شیعیان منطقه پرداخت و آل سعود نیز با توزیع پول و تطمیع و تحریک حامیان خود، شورشهایی را در خراسان، کردستان و بلوچستان ترتیب داد. بعد از مدتی تقابل این دو در دو موضوع تبلور یافت: نخست، جنگ ایران و عراق که عربستان بزرگترین حامی مالی و تدارکاتی و مشوق صدام حسین در تعرض نظامی به ایران بود و دیگری در مراسم سالانۀ حج تمتع که ایرانیها خواستار کنش سیاسی و برگزاری راهپیمایی و تظاهرات ضدآمریکایی بودند.
با فوت ملک فهد و روی کار آمدن ملک عبدالله در عربستان که با دوران ریاست جمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی همزمان بود، کمکم روابط میان دو کشور تلطیف و رو به بهبودی گذارد. این روابط در دوران هشت سالۀ محمد خاتمی نیز تداوم یافت و با حسن نیت طرفین، منجر به عقد مهمترین پیمان سطح عالی عهدنامۀ امنیتی بین دو کشور با امضای حسن روحانی (دبیر شورای عالی امنیت ایران) با همۀ مواد مورد علاقه ایران و نایفبن عبدالعزیز (وزیر کشور سعودی) شد؛ در حالی که این پیمان امنیتی میتوانست مبنای بسیاری از همکاریهای دوجانبه و منطقهای شود، با ظهور محمود احمدی نژاد و سلمانبن عبدالعزیز عملاً فراموش و نابود شد.
تفرشی در بخش دیگری از سخنان خود به پیشینه و سوابق ملک سلمان قبل از آغاز پادشاهی پرداخت. از زمان حکومت ریاض، وزارت دفاع، تا نایبولیعهدی و ولیعهد اصلی شدن پس از درگذشت برادرش نایف در زمان سلطنت ملک عبدالله. وی به روند پادشاهی سلمان طی ده سال اخیر هم اشاره کرد و گفت: تحولاتی چون برکناری مقرن برادرش، نقض وصیت پدر در جانشینی فرزندان او تا زمان حیات آنان و انتصاب نامتعارف برادرزادهاش محمدبن نایف به عنوان نخستین ولیعهد از نسل بعدی.
این در حالی بود که تقریباً از آغاز سلطنت سلمان در ابتدای سال 2015، ششمین پسر در قید حیات او (دومین پسر از همسر دومش) عملاً مهمترین همراه او در حکومتش شد. نخست مشاور، سپس ولیعهد دوم، نهایتاً با کنار زدن محمدبن نایف ولیعهد و با تشدید بیماریهای فزاینده سلمان، عملاً حاکم واقعی شد. حال آنکه سوای دیگر نسل دومیهای خاندان سعودی، در بین فرزندان خود سلمان هم افرادی تحصیلکردهتر و مسنتر هم بودند. بهخصوص فیصلبن سلمان که فارغالتحصیل دانشگاه آکسفورد و 15 سال بزرگتر از محمد است.
از آن زمان تاکنون محمدبن سلمان با در دست گرفتن قدرت بلامنازع توسط خود و همراهانش و کنار زدن همۀ مدعیان در خاندان سلطنتی، از عموها و عموزادگان، شرایط نوین و دوران متفاوتی را برای نوگرایی در سعودی فراهم کرده و عملاً کشور را در راهی متفاوت قرار داده که از هماکنون قابل ملاحظه است و به شرط حلوفصل بحران جانشینی پس از درگذشت احتمالی سلمان بیمار، نتایج آن بیش از پیش دیده خواهد شد. این مسیر، ساده طی نشده است و حوادث مختلفی، بهخصوص حادثۀ قتل جمال خاشقچی در استانبول، ضربۀ بسیار مهلکی به اقتدار و اعتبار جهانی سعودی و محمدبن سلمان زد. ولی او توانست طی یک برنامهریزی تبلیغی، رسانهای و دیپلماتیک منطقهای و بینالمللی، از این مهلکه رها شود و موفق به ترمیم چهره و بازسازی اعتبار خود و حکومتش شود.
از سوی دیگر، بلندپروازیها و سیاست جسورانۀ منطقهای محمدبن سلمان در قبال سوریه، عراق، قطر، لبنان و یمن، طی یک دهۀ اخیر چندان به میل و نقشۀ او پیش نرفت و عملاً موجب شد تا بهتدریج و تا حدی، در سالهای اخیر، در شماری از سیاستها، از جمله ایرانهراسی و ایرانستیزی افراطی تجدید نظر و تعدیل شود.
با فوت ملک فهد و روی کار آمدن ملک عبدالله در عربستان که با دوران ریاست جمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی همزمان بود، کمکم روابط میان دو کشور تلطیف و رو به بهبودی گذارد
دوران جدید سعودی و روی آوردن به محمدبن سلمان در شرایط جدید
ماشاءالله شمسالواعظین دیگر سخنران این نشست بود که سخنان خود را با طرح این پرسش که چرا پادشاهی عربستان بر روی محمدبن سلمان سرمایهگذاری نمود، آغاز کرد. از نگاه این محقق خاورمیانه بعد از قتل جمال خاشقچی، در غرب، ایالت متحده و متحدان عربستان، چنین گمانهزنی میشد که کار محمدبن سلمان رو به اتمام است. لذا در دربار سعودی پیشبینی میشد که ممکن است تحولاتی مانند آنچه در دهۀ هفتاد علیه ملک فیصل رخ داد، نیز تکرار شود. او در ادامه به واکاوی عدم تحقق این انگاره پرداخت و به حمایت تمامقد پادشاهی عربستان از محمدبن سلمان اشاره کرد.
به گفتۀ شمسالواعظین، سلمان از آخرین نوادگان سلسلۀ عبدالعزیز بود و بنا به وصیت او میبایست نسل دوم از اعضای این خاندان بر روی کار میآمدند. لذا ما شاهد حکمرانی نسل سوم و آماده شدن محمدبن سلمان برای پادشاهی هستیم. او دلیل این موضوع را به نبود اعضای نسل دوم این خاندان و زندگی در غرب پیوند زد و آن را اتفاق عجیبی عنوان کرد که پرشی از نسل دوم به سوم شده است. به باور او ملک سلمان و دربار سعودی دنبال محمدبن سلمان بودند، اما نمیتوانستند این پرش آشکار را بدون فراهم نمودن زمینههای لازم انجام دهند.
شمسالواعظین روی کار آمدن محمدبن سلمان را مقارن با نبردهای اقتصادی دانست و ادامه داد که برای نخستین بار او تسویه حسابهایی با افراد فاسد و رانتخوار انجام داد که نتیجۀ آن بازگشت مبلغی در حدود 125 تا 158 میلیارد از دارایی شخصی افراد متول به خزانهداری عربستان بود.
او در ادامه به گزارشی اشاره داشت که در مرکز مطالعات استراتژیک خاورمیانه به آن دست یافته بود. این گزارش که حاکی از مدل توسعۀ کره بود، با دعوت از شخصیتهای محوری به دنبال مشاوره و اجرای همان مدل در عربستان بود. این گزارش نکاتی را گوشزد میکرد؛ نخست اینکه عربستان در میان همتایان خود در خلیج فارس دچار عقبماندگی شده است و میبایست تا سال 2025 چارهاندیشی میشد؛ نبود تدابیر برای این مهم موجب به حاشیه رفتن عربستان و دوری از رقبای منطقهای چون امارات و قطر میشد.
بخش دیگر این گزارش به انتقال 18 درصدی اموال حلقههای اول و دوم به غرب مربوط میشد. گردش پولی که میتوانست بودجۀ چهار کشور عربی از جمله عراق را تامین کند. این گزارش همچنین بیان میکرد که در سال 2016 و 2015 جوانان فرهیخته با بودجۀ پادشاهی سعودی به غرب مهاجرت کردهاند و تعداد اندکی از آنها تصمیم به بازگشت گرفتهاند. همین امر نگرانی از سرمایههای انسانی را گوشزد میکرد. به گفتۀ شمسالواعظین همۀ این تدابیر با راهکارهای بنسلمان و مقاومت عربستان و متحمل شدن هزینههای هنگفت منجر به گشایش شد. او توانست وضعیت جدیدی را ایجاد و با سیاستهای پیشین، با اقداماتی چون اجازۀ بیحجابی، جشن و هنر مقابله کند. به گفتۀ او بنسلمان بعد از طی این مراحل در حوزۀ امنیت نیز جمال خاشقچی را به قتل رسانید. یعنی توسعۀ آمرانه، از موضعی بالا، بدون گشایش سیاسی، بلکه گشایش اجتماعی و اقتصادی؛ با طرح مقوله و شعار معروف 2030 محمدبن سلمان.
او در جمعبندی بخش نخست سخنان خود در پاسخ به چرایی وداع عربستان با پیشینۀ خود اظهار داشت که مجوع عوامل چون نیازهای زمانه، رقابت با امارات و مهاجرت جوانان در این موضوع دخیل میباشند. به گفتۀ او عربستان وضعیت رو به خطر را درک و به این نتیجه رسید که با اکتشافات ایالات متحده و نفت سنگی و شروع استفاده از انرژیهای پاک ممکن است عربستان از اولویتهای جهانی خارج شود؛ لذا در تلاش است که با سرعت تمام همرکاب با نیازهای عصر شود. او عربستان را مانند امارات و قطر کنونی دانست که از تمام چهرهها و مزیتهای انگارههای استراتژیک در خاورمیانه را جذب کرده است.
اتحاد اقتصادی و ژئواکونومیک بین ایران و عربستان
امیرعلی امیری سخنران دیگر این نشست بود که موضوع جلسه را با سخنرانی خود در زمینۀ اقتصادی پیش برد. او در آغاز گفتار خود به GDP عربستان اشاره و اظهار داشت که کانتکست اقتصادی عربستان در حدود 750 میلیارد دلار است که حدود 500 میلیون دلار آن متعلق به نقت و بقیه GDP غیر نفتی است. او در ادامه راهکارهای عربستان برای عدم وابستگی به نفت و حرکت به سمت اقتصاد غیرنفتی را تشریح کرد و به رقم پنج تریلیون دلار اشاره کرد که در طی پنج سال یعنی تا سال 2030 میبایست سرمایه گذاری گردد. به گفتۀ او صنعت توریست از صنایعی است که عربستان به دنبال سرمایهگذاری در آن است. او وضعیت اقتصادی عربستان در این راستا را از رقبایی مانند دبی و امارت عقب تر دانست و پیشبینی کرد که این GDPای که عربستان به دنبال دستیابی به آن است، در مقایسه با ترکیه در فاصلۀ زیادی قرار دارد.
به اعتقاد این اقتصاددان GDP غیرنفتی ترکیه در حدود یک تریلیون دلار است، او با اشاره به صنعت توریست ترکیه، اظهار داشت که عربستان برای رسیدن به این جایگاه سالهای زیادی را در پیش دارد. او فقدان این امر در عربستان را به دلیل کمبود منابع انسانی دانست.
امیری در ادامه به سرمایۀ جاری در عربستان اشاره و بیان کرد زمینۀ صنعتی، عمق لازم را در این کشور نیافته است. او گفت: اگرچه نمیتوانم آینده را پیشبینی کنم، اما نگرش عربستان سعودی در راستایی خواهد بود که به آن سمت حرکت میکند. راستایی درست ژئواکونومیک که هنوز به ثمر نرسیده است. به باور این اقتصاددان رشد واقعی با چالش مواجه خواهد شد، یعنی رشد داخلی از نظر صنعت. او دلیل این مسئله را در کوچک بودن بازار داخلی عربستان عنوان کرد.
امیری در ادامه رشد آیندۀ اقتصادی عربستان را به اتحادیههای منطقهای، چون بریکس و جی 20 پیوند زد و اظهار داشت که عربستان با این اتحادیهها میتواند رشد یابد، به شرط آنکه مانند ایران، خام فروشی نکند و سود نفتی خروجی آن منجر به مصرف داخلی نشود.
او بهترین دوست عربستان را ایران دانست و ادامه داد که نگرش ژئواکونومیک و اتحاد نفتی بین ایران و عربستان میتواند بهترین راه حل برای هر دو کشور باشد. به گفتۀ او اگر ایران بتواند از تحریمها عبور کند و به سمت اتحاد با عربستان پیش رود، هر دو با هم میتوانند رشد کنند. او در پایان اظهار داشت که اگر تحریمها برداشته شود نیاز به ثروت اروپا نخواهیم داشت، بلکه هر دو کشور با هم میتوانند به اشل درست دست یابند.
بازگشت چرخۀ تجدید نظر عربستان نسبت به ایران
تفرشی دور بعدی سخنان خود را بر آیندۀ روابط ایران و ترکیه قرار داد و اظهار داشت که در منطقۀ خلیج فارس و خاورمیانه چهار کشور به دلایل اقتصادی، فرهنگی و منابع زیرزمینی در موقعیت ممتازی قرار گرفتهاند. او از میان این چهار کشور، مصر را به رغم پیشینۀ فرهنگی و تاریخی، از نظر ظرفیتهای بالقوه و بالفعل اقتصادی با کشورهای همجوار قابل مقایسه ندانست. او در ادامه سه کشور ترکیه، ایران و عربستان را از حیث تاثیرگذاری و اقتصادی متمایز دانست. به گفتۀ او ترکیه فاقد منابع زیرزمینی بوده و کشوری مصرفکننده است. او ارزش افزودۀ ترکیه را محصولات و در کنار آن، نیروی انسانی کارآمد عنوان کرد. او در ادامه عربستان را در نقطۀ مقابل ترکیه قرار داد و گفت: عربستان از حیث نیروی انسانی در دست کارگران خارجی است. تفرشی سپس با تجمیع ویژگیهای دو کشور، عنوان نمود که ایران به طور بالقوه نیروی انسانی و منابع طبیعی را دارا میباشد.
تفرشی گفت: اگر ایران خواهان مشارکت میباشد، طبیعی است که ترکیه رقیب ایران خواهد بود و نمیتواند شریک جدی راهبردی ایران باشد؛ اما با توجه به تغییر تدریجی رویکردهای میان سعودی و ایران در سالهای اخیر میتوان امید داشت مانند دوران ملک عبدالله و رفسنجانی و خاتمی تغییراتی را در این مناسبات ایجاد کرد. روندی که اکنون نیز تا حدی و بهکندی آغاز شده، ولی باید تسریع، عمیق و گسترده شود.
تفرشی با اشاره به تجارب حضور خود در اندیشکدههای بینالمللی اظهار داشت که در زمان مذاکرات هستهای در دوران روحانی و قبل از آن و توافق برجام و به موازات دشمنی اروپاییها و آمریکاییها و اسرائیلیها، کشورهای عرب منطقه نیز با سرکردگی پادشاهی سعودی مخالف توافق با ایران بودند.
او دو موضوع را دلیل این مسئله عنوان کرد: اول، برای عربستان مستِ قدرت سلمان و محمدبن سلمان، جایگاه مقتدر ایران در مذاکرات با شش قدرت جهانی، به رسمیت شناختن هویت و حاکمیت ایران بود، که قابل پذیرش نبود. اگرچه توافق برجام که در هر شرایطی برنامۀ هستهای ایران را محدود و شائبههای داشتن نیت نظامی آن را تضعیف میکرد، از این حیث که ایران سراغ بمب اتم نمیرود، میتوانست مایۀ خوشحالی کشورهای عربی و سعودی شود، اما برعکس شد؛ زیرا این امر واقعیتی به نام ایران را تثبیت میکرد که برای آنها خطرناک بود.
در سالهای اخیر با ناکام ماندن سیاستهای منطقهای، هر دو کشور به درایتی ناگزیر دست یافتهاند که هیچ یک از کشورها، بودنش به معنای نبودن دیگری نمیتواند باشد.
تفرشی در ادامه به تجدیدنظر سعودی در رفتار با ایران اشاره کرد و نتیجه گرفت که اگر روابط ایران و عربستان به صورتی که الان پیش میرود، بهبود یابد، آن موقع از نظر اقتصادی و بینالمللی میتواند مفید باشد. یعنی ایران در شرایط پسا تحریم و در شرایطی که میتواند به دوران جدیدی برسد، در بهبود روابط بینالملل و عادیسازی روابط در شرایط لغو تحریمهای ثانویه و پیوستن به FATF نقش سعودی پررنگتر خواهد کرد. برای سعودی اشباعشده از سرمایهگذاری غربی، ایران میتواند نقش مکمل را بازی کند. او اظهار داشت که شاید اکنون این نگاه، نگاهی خیالپردازانه باشد، اما این ازدواج مصلحتی ناگزیر، با پالسهایی که در آمریکا فرستاده میشود، ممکن است شرایط را به نفع هر دو طرف ایرانی و سعودی تغییر دهد.
آیا عربستان عنصری بی طرفی خواهد بود؟
شمسالواعظین آخرین بخش سخنان خود را به رابطۀ ایران و اسرائیل بعد از جنگ شش روزه و پس از انقلاب اختصاص داد. به گفتۀ او سیاستهای منطقهای محمدرضا شاه در چهارچوب تئوری بنگورین و در اتحاد با اقلیتهای منطقه بود. زیرا در آن زمان از نگاه اسرائیل، ایران در خاورمیانه اقلیت محسوب میشد. او اوج این مسئله را در تحریمهای نفتی کشورهای عربی و در جنگ دهم اکتبر 1973 م دانست. در این نبرد اسرائیل با کمک ایران از تحریم نفتی جان سالم به در برد، و همچنین سوخترسانی در دورۀ جنگ با اعراب را ایران به عهده گرفت.
در نتیجۀ این رفتار، ایران کشوری خائن و متمرد به جهان اسلام شناخته شد. در آن زمان ایران از صفوف کشورهای عربی و اسلامی خارج و با دشمن کشورهای عربی متحد شده بود. مبارزان ایران با شنیدن این سخن رهبران عرب و جهان اسلام، یکی از شعارهای مبارزاتی خود علیه سلطنت را عدم اتحاد با اسرائیل و عدم تمرد در جهان عرب و جهان اسلام عنوان کردند و بیگانه شدن با این محیط و کمک به اسرائیل برای جنگ با جهان اسلام و جهان عرب را مردود اعلام کردند.
او در ادامه به رفتار تناقضآمیز ایران بعد از انقلاب اسلامی پرداخت و اشاره کرد که شعار «امروز ایران فردا فلسطین»، در موضع رادیکال آرمانهای عرب علیه اسرائیل قرار گرفت. در این میان کشورهای عربی یکی پس از دیگری به سمت صلح با اسرائیل پیش میرفتند، در مقابل ایران نیز از اعراب فاصله میگرفت.
او در ادامه، بحث خود را به عربستان کشانده و ادامه داد که اگر عربستان پس از پایان جنگ به طرح ابراهیم بپیوندد، باید منتظر نتیجه ماند، آیا کشورهای غربی به فرمول دو دولت در یک سرزمین تن خواهند داد یا خیر؟ شرط نخستین عربستان آن است که برای برقراری صلح با اسرائیل باید دستاوردی بزرگ، به نام دولت مستقل فلسطین داشته باشد. اگر این دولت در مرزهای 1967 م به رهبری عربستان سعودی برقرار شود و اسرائیل به آن مرزها بازگردد و دولت فلسطین به پایتختی قدس شرقی تشکیل شود، به مثابۀ بحران اعراب و اسرائیل، جایگاه ایران مشخص نیست.
عربستان سعودی نمیتواند پروژههای خود را بدون حل مسائل خود با اسرائیل پیش ببرد. به جز جناح رادیکال در ایالات متحده تقریباً شماری از کشورهای اروپایی مثل اتریش و نروژ به رسمیت شناختن فلسطین را آغاز کردهاند. بنابراین حال که عربستان و ایران رابطۀ خود را به همکاریهای امنیتی ارتقا دادهاند، آیا این همکاریهای امنیتی و ژئوپلتیک عربستان سعودی و ایران امتدادش به عرصۀ مناقشۀ اعراب و اسرائیل و تلاشها برای پایان دادن نیز دست خواهد یافت یا اینکه ایران دوباره بر سر رویکرد خود ایستادگی میکند و نقطۀ مقابل آنها خواهد شد و یک فصلی جدیدی در رویکرد ایران و همۀ کشورهای عربی در اثر صلح اعراب با اسرائیل و ایالات متحدۀ آمریکا آغاز خواهد شد؟!
شمسالواعظین اشتیاق و نزدیکی عربستان به ایران را نگران کننده ارزیابی کرد و گفت: آیا این اتفاق خواهد افتاد که عربستان خود را از هر نوع اتفاقی که خواهد افتد، دور خواهد کرد؟ به نظر این متخصص خاورمیانه، سعودی از حالا میخواهد خود را یک عنصر بیطرف تلقی کند یا اینکه به دلیل خبرهایی که به ریاض رسیده که ترامپ خواهان این است که با ایران به یک معاملۀ بزرگ دست پیدا کند و توافقهایی کند، عربستان نمیخواهد از این روندها و قافله عقب بماند، در این مورد باید منتظر بود.