صفایی فراهانی: مردمی که نان شب ندارند، میخواهند از چه کسی طرفداری کنند/کره شمالی نباید الگوی ما باشد
نماینده مجلس ششم گفت: نمیشود با صحبتدرمانی، کسانی را که این همه صدمه دیدهاند، درمان کرد! باید در عمل نشان داده شود که مشکل مردم درک شده است. اولین گام همین مجلس آینده است.
محسن صفایی فراهانی از نمایندگان مجلس ششم و قائم مقام وزارت صنعت در دولت اصلاحات که البته نامش بر مستطیل سبز فوتبال ایران به دلیل مدیریتش در دوران ریاست بر فدراسیون فوتبال ثبت شد در مصاحبهای به تحلیل اعتراضات آبانماه پرداخت. او در این گفتوگو بعد از آنکه از علل و عوامل وقوع این اعتراضات سخن میگوید انتخابات پیش رو را یک راهکار برای دلجویی معرفی میکند و معتقد است تنها راه در حال حاضر برگزاری یک انتخابات آزاد است.
آنچه در ادامه میخوانید خلاصهای از این گفتوگو است:
همواره یکی از بحثهای مهم در مباحث کلان اقتصادی، مساله افزایش قیمت سوخت و رساندن آن به قیمت واقعی بوده که به دلیل نگرانی از واکنش منفی از سوی جامعه عملیاتی نمیشد، اما ناگهان در شرایط سخت اقتصادی و معیشتی مردم، این تصمیم اتخاذ شد و قیمت بنزین به ۳۰۰۰ تومان رسید. تصمیمی که مطابق انتظار به اعتراضی فراگیر انجامید و کسی هم از مسوولان، مسوولیت موضوع را نپذیرفت.
«به یزدان که گر ما خرد داشتیم/ کجا این سرانجام بد داشتیم»
مشکل این است که مدیریت تدبیر در کشور به شدت آسیب دیده است، تغییراتی که مجلس هفتم در بخش هدفمند کردن یارانه های برنامه چهارم توسعه ایجاد کرد و تثبیت قیمت حاملهای انرژی را به تصویب رساند، یک اشتباه استراتژیک بود. پیش از آن و بر اساس برنامه چهارم مقرر شده بود قیمتها به صورت پلکانی تعدیل شود و به تدریج مدیریت کشور با منطقی کردن قیمتها و شناخت دقیق از شرایط طبقات آسیبپذیر جامعه، با درآمد ایجاد شده مشکل آنها را متناسبا حل کند. وقتی حضرات از راهحل منطقی و عقلانی فاصله گرفتند و ناآگاهانه و با شعارهای پوپولیستی قیمتها را تثبیت کردند، طبیعی بود که هم در تمامی این سالها به مصرف بالای انرژی دامن میزدند و هم راه عقلانی کمک به طبقات آسیبپذیر را بستند، این مشکلات نتیجه تصمیمات غلط بخشی از ارکان حاکمیت است.
اینها آسیب فقدان مدیریت تدبیر در کشور است، پیش از ارایه برنامه چهارم توسعه، سازمان مدیریت و برنامهای که هنوز تهماندههای توان کارشناسیاش باقی مانده بود (در سازمان برنامه پیش از سال ۵۷ توان کارشناسی بالایی ایجاد شده بود؛ به نحوی که در سالهای ۵۸ و ۵۹ قادر شده بود در طول ۲ سال، ۶ برنامه متفاوت برای شرایط مختلف تهیه کرده و به شورای انقلاب ارایه کند تا برنامهها برای ساماندهی کشور در دستورکار حکومت جدید قرار گیرد، اما این پتانسیل به مرور زمان مستهلک شد و از بین رفت و هیچ چیزی جای آن را نگرفت!) ارزیابی همهجانبهای انجام دادند و آن را در ۱۷ جلد به صورت محدود به مسوولان توزیع کردند که در بخش اقتصادی آن آمده بود اگر کشور نتواند رشد اقتصادی سالانه حداقل ۵ درصد داشته باشد، جامعه دچار بحرانهای جدی اجتماعی خواهد شد. دهه اول انقلاب رشد اقتصادی متوسط کشور منفی ۶/۱ درصد شد، در طول دهه دوم این رشد به ۵ درصد رسید و در دهه سوم رشد متوسط ۵/۵ درصدی تجربه شد. در حال حاضر که دهه چهارم را پشت سر میگذاریم، رشد اقتصادی متوسط این دهه، خوشبینانه رشد نخواهد داشت؛ یعنی بهطور متوسط صفر خواهد بود!
مدیریتهای کشور به دلیل کوتاهیهای مکرر با آتشی زیر خاکستر مواجه است
متاسفانه سالهاست ارکان مدیریت کشور از توجه به راهحل علمی و دقت در آمارها و جلوگیری از فرو افتادن مردم جامعه در بحرانهای مختلف ناتوان هستند. بنابراین بحث امروز و دیروز یا فقط اعلام کردن یا نکردن رشد ناگهانی قیمت بنزین نیست بلکه مدیریتهای کشور به دلیل کوتاهیهای مکرر با آتشی زیر خاکستر مواجه است که کاملا به آن بیتوجه بوده و نتیجه اقدامات غلط مستمر که منجر به فرار مغزها و سرمایه به صورت گسترده شده و آمارهای نگرانکننده بهجا گذاشته، جز فساد گسترده، رکود بیسابقه، تورم بالا، بیکاری، سقوط اخلاق اجتماعی و بحران در جامعه، نتیجهای نداشته است!
به مردم میگویید تحمل کنید مردم چه چیز را باید تحمل کنند
میگویند در شورشهای ماه گذشته، عوامل خارجی دخالت داشتند، اولا مشخص است که عوامل خارجی به دنبال بهرهبرداری خود هستند! چه کسی گفته عوامل اسراییل نمیخواهند در کشور ما مشکل ایجاد کنند؟! یا عربستانی که دنبال فرصت میگردد و میگوید من مشکل را در خانه آنها ایجاد میکنم، چطور ممکن است از این فرصت استفاده نکند؟! مسلم است که از این فرصت استفاده میکنند! اما پرسش اینجاست که بستر این مشکل را چه کسی فراهم میکند؟ وقتی قرار است ۷۰ درصد جامعه کمک معیشتی دریافت کند و متوسط شاخص فلاکت کشور، ۵۳ درصد است، چه معنایی دارد؟!
ارکان تصمیمساز حاکمیت چه راهحلی برای برونرفت از این شرایط که دشمن از آن سوءاستفاده نکند، ارایه کردهاند؟ ارکان حاکمیت با اتخاذ تصمیمهای غلط داخل کشور، مناسبترین بستر را فراهم میکنند که عوامل خارجی از آن استفاده کنند! ارکان حکومتی توجه نمیکنند که وقتی ۷۰ درصد جامعه به لحاظ معیشتی دچار مشکل است، نمیتوانید به آن جامعه بگویید «تحمل کنید!» مردم باید چه چیز را تحمل کنند؟! انتظار دارید کسی که ۱۰ سال است مدرک دانشگاهی در این کشور گرفته و در نهایت مسافرکشی میکند و به رانندگی تاکسیهای اینترنتی مانند اسنپ و تپسی روی آورده، برای مدیران هورا بکشد؟! اصلا توجه نمیکنید فاصلهای که میان حاکمیت و دولت و نیروی جوان جامعه ایجاد شده، روزبهروز بیشتر میشود.
تنها کسی که شهامتش را داشت، بگوید ما اشتباه کردیم، آقای باهنر بود
شما همواره تاکید دارید که زمینه این بحران در گذشته وجود داشته و باید برای آن فکری میشد در شرایطی که هم بحران دست و پا گیر شده و هم یارانه، نفس بودجه را بریده؛ چطور باید رفتار میشد؟
همانطوری که در ابتدا توضیح دادم، قرار بود در برنامه چهارم وقتی که درآمد ارزی متوسط سالانه بالای ۶۰ میلیارد دلار بود، قیمتهای انرژی به تدریج اصلاح و برای اقشار آسیبپذیر هم چارهاندیشی شود که در آن مقطع، مجلس هفتم ناآگاهانه این ترمز را کشید؛ از میان نمایندگان مجلس هفتم تنها کسی که شهامتش را داشت. بگوید ما اشتباه کردیم، آقای باهنر بود. این تصمیم غلط مجلس همراه شد با دولت پوپولیست نهم و دهم که نه تنها درآمدهای افسانهای نفت را از بین برد، بلکه با شعارهای ناآگاهانه، کشور را با ۴ قطعنامه شورای امنیت در لبه پرتگاه جنگ قرار داد! توافق برجام فرصت و بستری بود که میتوانست بخشی از عقبماندگی را جبران و کشور را از شرایط بحران اقتصادی دور کند ولی متاسفانه به دلیل ناهماهنگی در ارکان حاکمیت این فرصت مناسب از دست رفت و شرایط موجود حاکم شد. ۱۲ سال مذاکره انجام شد که برجام حاصل شود، بعد از آن تمامی توان دولت پنهان بر آن شد که آن را بینتیجه کند! و متاسفانه تا امروز که موفق بوده است. مگر اینکه عقل قاهری ایجاد شود که بتواند جلوی این تخریب نگرانکننده و وحشتناک را بگیرد و ترمز تخریب آنها را بکشد!
ارکان حکومتی توجه نمیکنند که وقتی ۷۰ درصد جامعه به لحاظ معیشتی دچار مشکل است، نمیتوانید به آن جامعه بگویید «تحمل کنید!» مردم باید چه چیز را تحمل کنند؟!
الیاس نادران میگوید آن زمان دولت میخواست به صورت یکباره و جهشی، قیمتها را افزایش دهد و اصلا بحث از افزایش پلکانی نبود.
اولا آنچه در مجلس ششم به عنوان هدفمند کردن یارانهها تصویب شد، مصوبه مجلس بود، نه دولت و آن مصوبه موجود است و اصلا این طور نبود؛ برنامه کاملا مشخص بود و در برنامه کاملا تصریح شده بود که قیمتها طول یک برنامه زمانی، به قیمت فوب خلیجفارس برسد. همانطوری که پیشتر گفتم آقایان آمدند آن را متوقف کردند و گفتند ما تثبیت قیمت را تصویب میکنیم! اینکه میپرسید، باید چه کار کرد و گفتم حکمرانی خوب جای توجه بسیار دارد! متاسفانه مدیران و تصمیمگیران ما در فرصتسوزی بینظیر هستند!
آقایان آن موقع مصر بودند که ما برای خوشحالی مردم، قیمتها را تثبیت میکنیم؛ بفرمایید این هم نتیجهاش، چوب تثبیت قیمت آن روز را امروز کشور و مردم میخورند؛ مردم و کشور تا کی قرار است اینطور هزینه بیتدبیری را بدهند؟! بعد از برجام هم، همان تفکر، همین هزینهها را به کشور تحمیل کرد! مگر مذاکرات نهایی برجام بیش از ۲ سال طول نکشید؟ مگر حضرات نمیدانستند که دارند با چه کسی مذاکره میکنند؟ آقایان نمیدانستند طرف اصلی مذاکره کیست؟ نمیدانستند ۵ کشور دیگر اصلا حضور جدی در مذاکرات ندارند .
هر آنچه در توان حضرات بود، به کار گرفتند که نتیجه مذاکرات و برجام بینتیجه شود
یعنی در مذاکرات باید چه کار میکردند؟
در مذاکرات نه! باید بگوییم پس از مذاکرات! هر آنچه در توان حضرات بود، به کار گرفتند که نتیجه مذاکرات و برجام بینتیجه شود! از آتش زدن سفارت عربستان و عبری نوشتن روی موشک و مانور دور ناوهای امریکا و خلیجفارس. در آن زمان کل مراودات ایران و امریکا به ۲۰۰ میلیون دلار در سال نمیرسید، اما گفته شد با امریکا معاملهای نداشته باشیم؛ همین موضوع باعث شد وقتی آدم معاملهگر و کاسبی مثل ترامپ روی کار آمد، بگوید وقتی منافع این موافقتنامه را اروپاییها میبرند و سر امریکا بیکلاه است، از آن خارج میشویم!
روسیه و کره شمالی نمیتوانند الگو باشند
آیا الگوبرداری از روسیه انجام میشود؟
نمیتوانم بگویم از آنها الگوبرداری شده است، ولی به هر حال رویه چین دهه ۷۰ میلادی را پیش نگرفتهایم و به هرحال روسیه و کره شمالی نمیتوانند الگو باشند. ما میتوانیم صادرات روسیه و چین را به کشورهای دنیا بررسی کنیم، سرعت توفیقات صنعتی چین و روسیه قابل ارزیابی است و همه اذعان دارند که چین در ۲۰ سال آینده به لحاظ اقتصادی از امریکا جلو خواهد افتاد، این نتیجه دوراندیشی رهبران دهه ۷۰ چین است، نه فقط به دلیل برقراری رابطه با امریکا، بلکه به دلیل نگاه استراتژیک آنها به منافع ملی چین بوده است! ویتنام از ۱۹۵۵ تا ۱۹۷۵ مدت ۲۰ سال سنگینترین جنگ پس از جنگ جهانی را با امریکا تحمل کرد! ویتنامیها تا سال ۱۹۷۵ که پایان جنگ با امریکا بود، حتی یک روز هم میز مذاکره در پاریس را ترک نکردند و با امریکا رو در رو مذاکره میکردند؛ در حالی که با آنها در جنگ بودند و امریکاییها بیش از همه بمبهای جنگ جهانی دوم را بر سر ویتنامیها ریختند! و در خاتمه هم امریکاییها با افتضاح از ویتنام فرار کردند و این شکست پرونده ویتنام جنوبی روی نقشه کره زمین بسته شد! اما حدود ۱۰ سال بعد از جنگ، قرارداد ترک مخاصمه را امضا کردند و در سال ۲۰۱۸ ویتنام بیش از ۱۵۰ میلیارد دلار صادرات صنعتی داشت، امروز امریکاییها بزرگترین سرمایهگذار در ویتنام هستند!
ظاهرا انگیزه اصلی اعتراضهای اخیر مسائل اقتصادی و معشیتی بوده. حال آنکه یک دهه قبل، در جریان انتخابات ریاستجمهوری دهم شاهد اعتراضهایی با ماهیت متفاوت و سیاسی بودیم، چه چیز تغییر کرده است؟
تظاهرات ۸۸ با آنچه در آبانماه ۹۸ اتفاق افتاد، ۲ مقوله کاملا متفاوت است. مقوله سال ۹۸ اصلا سیاسی نیست، ممکن است یکسری عناصر سیاسی هم به آن اضافه شده باشد ولی اکثرا بحث ۷۰ درصد جمعیتی است که من پیش از این به آن اشاره کردم، وقتی مسوولان کشور گزارش میدهند که باید به ۷۰ درصد مردم بهطور متوسط کمک معیشتی کرد، یعنی بستر فقر در تمام کشور گسترده شده است. گزارشها حتی از استانهای برخورداری مثل اصفهان ، فارس، گلستان و... حاکی از آن است که بالای ۶۰ درصد خانوادهها نیازمند کمک معیشتی هستند. این آمارها را تشکیلات اجرایی همین کشور ارایه دادهاند. این آمارهایی که من ارایه کردم، از گزارشهای رسمی است. بنابراین این اعتراضها از جنس مسائل سال ۸۸ نیست.
وقتی نان شبش را ندارد، میخواهید از چه کسی طرفداری کند؟
چند روز پیش گزارشی را میخواندم. روزنامهنگاری به محلههای شرق میدان شوش رفته بود و گزارشی تهیه کرده بود که به عنوان یک گزارش اجتماعی، نگرانکننده بود! در آن محلهها بیشتر مردم مذهبی هستند و بهطور سنتی طرفدار حکومت. در گزارش آمده بود آنها بیش از اندازه نگران معیشت خود بوده و با همه چیز مخالف شدهاند. باید ببینیم علت چیست. چرا مخالف شدهاند؟ وقتی نان شبش را ندارد، میخواهید از چه کسی طرفداری کند؟ به آنها نمیتوان انگ زد، همه کوچههای آنجا به نام شهدا مزین است! ولی امروز دچار مشکل هستند. مسوولان و مدیران کشور میدانند که متوسط رشد اقتصادی یک دهه نزدیک صفر است، تورم به بالای ۴۰ درصد رسیده است؛ باید بدانند و لمس کنند که بر سر مردم فقیر چه میآید! باید بدانند که در تظاهرات خیابانی چگونه با حوصله با آنها برخورد کنند، نه با خشونت! چون جنس آنها از جنس خشونت نیست، جنس آنها فقر است، اگر آنها به این درجه از استیصال رسیدهاند، به دلیل فقر است. اگر افراد دیگری هم دارند از این شهروندان سوءاستفاده میکنند، تقصیر مردم نیست. چرا با آنها برخورد میشود؟
بخش انتصابی حاکمیت، بخشهای انتخابی را کاملا بیاثر کرده است
شما معمولا نگاه انتقادی به اداره کشور دارید؛ حال آنکه خودتان هم، دستکم در مقاطعی جزو مدیران این کشور بودید.
بله، من هم تا خردادماه ۸۶ یکی از مسوولان این کشور بودم. معتقدم همه کسانی که در مدیریت کشور مسوولیت داشتند و دارند، به نسبت مسوولیت خود باید پاسخگو باشند، بنده هم به سهم خود. منتها هر کس بامش بیش، برفش بیشتر. اما آیا اساسا در کشور نظام پاسخگویی داریم؟ عملا شرایط به گونهای پیش رفته که بخش انتصابی حاکمیت، بخشهای انتخابی را کاملا بیاثر و از دور خارج کرده است. مجلسی که قرار بود در راس امور باشد، قرار بود آنها سیاست و اقتصاد را راهبری کنند، عملا به جایگاه بیاثری تنزل یافته که حتی اجازه و دخالت در تعیین قیمت بنزین ندارند و به جای مجلس، افراد و دستگاههای دیگر که در قانون اساسی چنین اختیاری به آنها داده نشده است، در این کار تصمیمگیری کرده و هزینه بسیاری نیز تحمیل میکنند، اما پاسخگو نیستند!
نمیشود با صحبتدرمانی، کسانی را که این همه صدمه دیدهاند، درمان کرد
اخیرا اعتراضهایی اتفاق افتاده که به اعتراف مسوولان نظام در این ۴۰ سال بیسابقه بوده و برخوردی هم که صورت گرفت بعضا دور از انتظار بود. در حال حاضر حجمی از ناامیدی روی جامعه سایه انداخته که فاصله و شکاف مردم با دولت را از گذشته بیشتر کرده. راهکار ترمیم این شکاف چیست؟
نمیشود با صحبتدرمانی، کسانی را که این همه صدمه دیدهاند، درمان کرد! باید در عمل نشان داده شود که مشکل مردم درک شده است. اولین گام همین مجلس آینده است. همانطور که رای مردم حقالناس است، برای بالا بردن امید شهروندان، از هر گونه دخالتی برای مدیریت کردن انتخابات ممانعت شود. ملاک رد صلاحیت کاندیداها فقط قانون باشد. مردم باید این تلاش را باور کنند؛ باید آزادانه نماینده موردنظر خود را انتخاب کنند، اگر کسی نباید بیاید، قانون تعیین میکند مثلا اگر بیسواد است، مهجور است، زندانی کیفری بوده و مواردی از این دست. شورای نگهبان نمیتواند همینطور بیدلیل بگوید نتوانستیم صلاحیت کاندیدا را احراز کنیم و در عمل این باور به وجود بیاید که انتخابات سالم برگزار خواهد شد. این گام اول است. در گام دوم هم همین قانون اساسی موجود فصلالخطاب است. اما آیا ارکان حاکمیت رویکرد واقعی به اجرای قانون اساسی را میپذیرند؟ جایگاهی که سران سه قوه برای خودشان و برای قانونگذاری قائل شدهاند، کجای قانون اساسی است؟ اگر چنین جایگاهی در قانون نیست، پس چگونه مثلا افزایش بنزین را تصویب کردند؟ چرا قانونگذاری کردند؟ آیا نباید این تصمیم را به مجلس میبردند؟! باید گامهایی که میتواند در جامعه اطمینان ایجاد کند، برداشته شود و به موازات مسوولان فرصت تعاملات بینالملل را مغتنم بشمارند. در چندماه اخیر، نخستوزیر ژاپن و نخستوزیر پاکستان برای ایجاد روابط بین تهران و غرب به ایران آمدند. ما باید از این فرصتها برای برونرفت از شرایط موجود کشور استفاده کنیم.
با این حساب شما انتخابات مجلس را راهکاری برای ترمیم شکاف جامعه و دولت میشناسید؟!
بدیهی است برگزاری انتخابات سالم و آزاد میتواند گامی مثبت برای نزدیکی مردم با حاکمیت باشد و باعث شود که مردم امیدوار شوند، تا موقعی که قانون اساسی داریم، باید به آن احترام بگذارند و حقوق تصریح شده مردم را در قانون اساسی رعایت کنند. اما تاکنون بندهایی از قانون اساسی پشت گوش انداخته شده که زمینه نگرانی و سرخوردگی را در مردم ایجاد کرده است. ایجاد تعامل با دنیا و عبور از این تحریمهای سنگین است که میتواند در مردم امید را زنده کند. حکومت باید از راههایی که باز میشود، وارد شده و با حفظ منافع ملی راه مذاکره را پیش گیرد. کسی که منطق قوی دارد، از مذاکره چه باکی دارد؟
مجمع تشخیص چند ماهی است که FATF را معطل نگه داشته! هیچ بعید نیست درنهایت تصویب کند ولی متاسفانه گویا برخی مسوولان تا هزینه سنگینی به کشور تحمیل نکنند، حاضر به انتخاب راه نیستند!
قانون اساسی را اصلاح کنیم که جمهوریت کاملتر دیده شود
آیا ترکیه و اندونزی که کشورهای آسیاییاند و عضو FATF هستند، محدود شدهاند؟ مگر ترکیه در لیبی و سوریه حضور ندارد؟ ترکیه در لیبی چگونه فعال است؟ پس چگونه در FATF عضو شده است؟ در شمال سوریه هم حضور دارد. اگر حاضر است، پس چرا فقط ما داریم سرنا را از سر گشاد مینوازیم؟ چرا کاری میکنیم که محدودیتهای کشور بیشتر شود؟ برای برونرفت از شرایط سخت نیاز به عقلانیت و تعامل و مذاکره با دنیا با رعایت منافع ملی است. در مرحله بعد، باید پس از ۳۰ سال قانون اساسی را اصلاح کنیم. باید به نحوی عمل کنیم که سلسله مراتب اداری کشور مشخصتر شود، جمهوریت کاملتر دیده شود، اگر رییسجمهوری باید حافظ قانون اساسی باشد که در قانون اساسی آمده است، لازم است اختیاراتش مشخص باشد، بعضی از جایگاههای انتصابی به نفع مردم، به نهاد انتخابی تبدیل شود و اصلاحاتی از این دست.
شما تاکید دارید که انتخابات مجلس باید آزاد باشد تا همه سلایق حاضر باشند اما در جریان نامنویسی انتخابات پیشروی مجلس دیدیم که دستکم بسیاری از اصلاحطلبان آمادگی کاندیداتوری نداشتند.
اعمال ۳۰ سال نظارت استصوابی، این شرایط را به کشور تحمیل کرده است. امروز میبینیم که دبیر شورای نگهبان پس از این همه فیلتر و ناتوان کردن مجلس به نمایندگان انتقاد دارد! ولی توجه ندارد که «از کوزه همان برون تراود که در اوست» دوستان اول بفرمایند چقدر از اداره کشور و نیازهای قانونی آن مطلع هستند تا به قول خودشان کاندیداها را احراز صلاحیت کنند؟ ضمن اینکه شما احراز صلاحیت نمیکنید؛ بلکه میگویید نمایندهای که در فلان دوره نامهای نوشته و انتقادی کرده، اجازه ندارد وارد مجلس شود!
نتیجه غربالگری شورای نگهبان همین مجلسی میشود که از ترس رد صلاحایت حاضر نیست درباره قیمت بنزین اظهار نظر کند
متاسفانه اقدامات سلیقهای و خارج از قانون، مجلس و دولت بیاختیاری را به وجود آورده و این درحالی است که چنین رویهای از مجلس هفتم و دولت نهم در کشور آشکارتر شده است.اینجاست که میبینید کسانی که توانایی و دانش لازم برای مقابله با بحران را دارند به دلایل سلیقهای آقایان ردصلاحیت میشوند. نتیجه این نوع غربال کردن شورای نگهبان همین مجلسی میشود که حتی حاضر نیست از ترس رد صلاحیت در انتخابات بعد در مورد قیمت بنزین اظهارنظر کند و روی حرف خود بایستد.
حوادث آبان را پشت سر گذاشتیم و حالا در آستانه انتخابات مجلسیم و میخواهیم به مردم بگوییم که بیایید و رای بدهید؛ آن حوادث چطور بر مشارکت تاثیر خواهد گذاشت. راهکار جلب مشارکت و دعوت مردم به حضور پای صندوقها چیست؟ آیا اساسا این کار شدنی است؟
آن کسانی که میخواهند انتخابات پرشور باشند باید برای این کار چارهاندیشی کنند و ببینند که با توجه به جمیع مشکلات و مسائل باید چگونه رفتار کنند که اطمینان به جامعه بازگردد!
یکی از این آقایان روسای مجلس زمانی میگفت که میخواهیم ژاپن اسلامی شویم! ولی متاسفانه این مسیری نیست که پیش روی ماست، اینجا است که مسئولان باید به جمیع شرایط با تعمق بسیار بنگرد. فرمانده خوب آن است که در صحنه نبرد با حداقل تلفات پیروز شود و در بازگشت از جبهه، مردم با اشتیاق به استقبال او بروند. یک دارو هم ممکن است ۶۰ حُسن داشته و ۵ عارضه اما پزشک حاذق کسی است که بتواند وزن محاسن و عوارض را ارزیابی کرده و تصمیم درست به نفع بیمار خود بگیرد!
اخیرا کشور با اعتراضاتی روبهرو بود که در نتیجه آن مواجهیم با خانوادههایی که داغدار هستند، برخی نظارهگر عزیزانشان در حبس و زندان هستند. همزمان شورای عالی امنیت ملی در تصمیمی حاکمیتی اقدام به سرکشی به منازل این افراد و اطلاق شهید به کشتهشدگان کرده است؛ به نظر شما آیا این شیوه در جلب اعتماد و رفع شکاف میان شهروندان و حاکمیت موثر است؟
رهبری در انتخابات هم رای مردم را حقالناس اعلام کردند در این مرحله هم برای دلجویی از خانواده جانباختگان نظرشان را ارایه کردند ولی آیا مجریان به عمق این نگاه توجه دارند؟ اگر مجریان رای مردم را پشیزی گرفتند، آیا میتوان گفت که مفهوم و منظور این اقدام را که جبران روش غلط گذشته بوده، درک کردهاند؟! آیا با مجری که عامل این مصیبتهاست، برخورد میشود؟! آیا مجریان حاضرند در مرحله عمل هم طوری رفتار کنند که مردم تغییر رفتار را ببینند؟!
انتخابات پیش رو نخستین گام است. باید نشان دهند که همه به همین قوانین موجود تمکین میکنند یا دوباره به دلیل نامه انتقادآمیز نمایندهای در مجلس فلان دوره با اعمال سلیقه باعث رد صلاحیت او میشوند ولی مسوولی که برای مدت ۱۲ سال اداره پایتخت را برعهده داشته و بنا به گفته علنی یک عضو شورای شهر تهران ۲۰ هزار میلیارد تومان در دوره مدیریتش بین درآمد و هزینه شهرداری گم شده و قائم مقام او به دلیل سوءاستفاده مالی تحت پیگرد قانونی است و همچنین پرونده غیرقانونی واگذاری املاک و مستغلات شهرداری در جریان است، بدون مشکل کاندیدا میشود. اینجاست که مردم باید تغییر رفتار ارکان حکومتی را حس کنند و اگر حس کردند، بزرگترین دلجویی از خانواده جانباختگان خواهد بود.
در شرایط فعلی پیشبینی شما از انتخابات پیشرو چیست؟
اگر در روی پاشنه قبلی بچرخد مطمئنا سال آینده از امسال بسیار برای مردم سختتر خواهد بود ولی امیدوارم اتفاقات آبان ماه باعث شود، چشم و گوش مسوولان باز شود. هر کسی که نگران کشور است و واقعا حیات و ممات خودش را در حیات و ممات کشور میبیند باید بداند که کشور بدون اصلاح رویکردها و تغییر سیستم اداره به مشکل میخورد و هر راه دیگری شرایط را سختتر میکند.
منبع: روزنامه اعتماد
66