میدل ایست:
عربستان سعودی، در بهترین جایگاه برای برقراری صلح میان اسراییل و فلسطینیان است
اسراییل و فلسطینی ها، راه حلی برای مشکلات خود نمی یابند مگر آنکه طرف سومی میانجی شود. آمریکا دیگر نمی تواند چنین میانجی ای باشد اما عربستان می تواند. سعودی ها محیط ژئواستراتژیک نویدبخشی را در منطقه ایجاد کرده اند و ابزارها و نفوذ سیاسی لازم برای موفقیت در زمینه ای را دارند که همه در آن شکست خورده اند.
آلون بن مییرAlon Ben-Meir در میدل ایست آنلاین چنین نوشت:
در یک سال گذشته، عربستان سعودی رویکرد ژئواستراتژیک تازه ای را در خاورمیانه دنبال کرد تا به سه هدف متمایز دست یابد: ثبات حداکثری در منطقه دچار نزاع خاورمیانه، افزایش نفوذ و تقویت جایگاه منطقهای و بینالمللی خود و صادرات پایدار نفت. در این راستا، ریاض روابط دیپلماتیک با دشمن اصلی خود، ایران را از سر گرفت، رئیس جمهور سوریه، اسد را به عربستان دعوت کرد، روابط ضمنی خود را با اسرائیل گسترش داد، گفتگو میان طرفهای جنگ داخلی سودان را میزبانی کرد و همچنین تلاشهایی را برای میانجیگری میان اوکراین و روسیه انجام داد. اینهمه در حالی است که سعودی ها در روابط خارجی خود، به ویژه با قدرتهای بزرگ یعنی آمریکا، روسیه و چین، در پی رویکردی مستقل اما محتاط و متعادل برآمدند و نقش رهبری خود در جهان عرب را تثبیت کردند. همه سنجش ها نشان می دهد که اکنون عربستان سعودی مهمترین قدرت در حال ظهور خاورمیانه است که هیچ کشوری در این منطقه نمیتواند هموزن آن باشد.
بی گمان، عربستان سعودی خود را در جایگاهی یگانه قرار داده که میتواند با بکارگیری نفوذ و نقش رهبری خود، به حصول راهحلی برای طولانیترین و شاید پیچیدهترین منازعه پس از جنگ جهانی دوم میان اسراییل و فلسطین ها یاری رساند. سعودیها می دانند که تا زمانی که این منازعه همچنان ادامه داشته باشد، ثبات منطقهای در بهترین حالت نیمه نصفه خواهد ماند. گذشته از این، شعله کشیدن هر نبرد مسلحانه بزرگی میان اسرائیل و فلسطینیان، پیامدهای امنیتی عمدهای را به همراه دارد که همه کشورهای منطقه، از جمله عربستان سعودی را درگیر خواهد کرد. اگرچه در گذشته، دیگر میانجی ها، به ویژه آمریکا، نتوانستند به راهحلی در این زمینه برسند، عربستان سعودی به عنوان یک قدرت جغرافیایی با محبوبیت مردمی رو به رشد و دارای نفوذ سیاسی، در موقعیت منحصر به فردی قرار دارد تا پویش های جاری در این منازعه را دگرگون کرده و احتمالاً در زمینه ای که دیگران شکست خوردهاند، به موفقیت تازه ای دست یابد.
البته چه بسا که برخی از ناظران بسیار معتبرِ منازعه اسرائیلی- فلسطینی، ایدهی یک ابتکار تازه توسط سعودی ها را ناممکن دانسته به سرسختی چند دهه گذشته اسرائیل و فلسطینیان در واگذاری امتیازات لازم برای دستیابی به یک توافق صلح استناد کنند. شاید دیگرانی هم تاکید کنند که اکنون دیگر برای گفتگو درباره یک راهحل دو کشوری بسیار دیر است چرا که شرایط روی زمین، وسیعا دگرگون شده و چنین راهحلی، عملا شدنی نیست. همچنین برخی هم مدعی هستند که اکنون در عمل یک دولت با دو سیستم حقوقی وجود دارد که دلخواه طرف اسرائیلی است و دولت راستگرای کنونی در اسرائیل هم همه کار می کند تا شرایط موجود برقرار بماند و چه بسا تلاش کند شهرک ها را گسترش دهد، بخشهای بیشتری از سرزمین فلسطین را ضمیمه کرده و از تشکیل یک دولت مستقل فلسطینی به هر شکلی جلوگیری کند.
با این حال، به باور من با وجود عدم قابلیت حل منازعه و واقعیت های تازه روی زمین، که شامل شهرک های اسرائیلی، وضعیت قدس و نگرانیهای درهم بافته امنیت ملی هر دو ملت است، زمان و شرایط برای آغاز چنین ابتکاری توسط عربستان سعودی مناسب است. در واقع، صرفنظر از اینکه چقدر زمان بگذرد، تأسیس یک دولت فلسطینی، مسئله ای است غیرقابل اجتناب، چرا که هیچ کس نتوانسته به شکلی قانعکننده نشان دهد که فسطینی ها کی، چگونه و در چه شرایطی از حق خود برای تأسیس یک دولت کوتاه خواهند آمد.
شش دلیل محکم برای تایید این پیشنهاد وجود دارد. نخست، هر ابتکار تازه عربستان سعودی، با طرح صلح عربی در 2002 که ابتدا توسط سعودیها پیشنهاد و سپس توسط اتحادیه عرب پذیرفته شد، سازگاری خواهد داشت. این بار اما سعودیها باید آمادگی خود را برای عادی سازی روابط با اسرائیل آشکارا اعلام کنند به شرط آنکه دولت اسرائیل با فلسطینیان با حسن نیت گفتگو کند تا به یک توافق بر پایه راهحل دو کشوری برسند. سعودیها در این گفتگوها به عنوان میانجی عمل خواهند کرد و از حمایت آمریکا هم برخوردار خواهند بود. به این ترتیب، سعودیها نقش رهبری خود را به عنوان میانجی مذاکرات اسرائیل و فلسطینیان در حال حاضر و در آینده تقویت خواهند کرد.
دوم، برای نتانیاهو یا هرکس دیگری که جای او بیاید، هیچ چیز مهمتر از عادی سازی روابط با عربستان سعودی، که همچنین کلید صلح فراگیر عربی-اسرائیلی است، نخواهد بود. این اهرمی قدرتمند به عربستان می دهد تا بتواند از آن به طور کامل استفاده کرده و دولت اسرائیل را برای واگذاری امتیازات لازم جهت دستیابی به توافق با فلسطینیان ترغیب کند. بویژه برای نتانیاهو، عادی سازی روابط با عربستان سعودی در حال حاضر، به مثابه جواهر قیمتی دوران سیاستمداری طولانی اش خواهد بود. علاوه بر این، با توجه به کاهش محبوبیت دولت نتانیاهو، وی نمیتواند طرح سعودی را نادیده بگیرد. گروههای سیاسی چپ و مرکزگرای اسراییلی، خواهان جدی گرفتن ابتکار سعودی خواهند بود که در غیر این صورت، به از هم پاشیدن دولت نتانیاهو خواهد انجامید. یک انتخابات جدید در اسراییل، احتمالاً به گروههای سیاسی چپ و مرکزگرا فرصت تازه ای خواهد داد تا یک دولت ائتلافی تشکیل دهند که گرایش زیادی به دستیابی به توافق صلح با فلسطینیان خواهد داشت همانطور که چندین رهبر مخالف، از جمله یئیر لاپید، رهبر دومین حزب بزرگ اسراییل یعنی "یش عتید" اعلام کردهاند.
سوم، سعودی ها به عنوان رهبر در حال ظهور کشورهای عربی، میدانند که نمیتوانند روابط خود را با اسرائیل عادی کنند پیش از آنکه همه گزینههای ممکن برای حل منازعه اسرائیل-فلسطین را آزموده باشند. فلسطینیان در نواحی اشغالی کرانه باختری رود اردن، قطعاً از طرح تازه سعودی استقبال خواهند کرد چرا که میدانند عربستان سعودی همچنان یک بازیگر کانونی در هرگونه گفتگوی صلح خواهد بود. حمایت سیاسی و کمکهای مالی سعودیها به فلسطینیان از اهمیت بسزایی برخوردار است و این، دست سعودیها را برای تاثیرگذاری بر فلسطینیان تقویت می کند تا متقاعد شوند که امتیازات مورد نیاز را برای رسیدن به صلح بدهند چرا که هراس خواهند داشت که در غیر این صورت سعودیها برای عادی سازی روابط خود با اسرائیل راحتتر عمل کرده و فلسطینیان را به حال خود رها خواهند کرد.
چهارم، سعودیها میتوانند روی حمایت آمریکا حساب کنند، به ویژه که دولت بایدن در این مقطع زمانی، تمایلی به آغاز گفتگوهای تازه میان اسرائیل و فلسطینی ها ندارد و برای تحقق یک راه حل دو کشوری، کاری بیش از حرف زدن انجام نمی دهد. علاوه بر آن، اتحادیه اروپا هم از ابتکار سعودی قویا حمایت خواهد کرد چرا که اتحادیه اروپا همواره در تلاش برای تسهیل حل و فصل منازعه اسرائیلی-فلسطینی بوده است.
پنجم، از آنجا که منازعه بین اسرائیل و ایران هم، یک سرچشمه قابل توجه ناپایداری در منطقه است، عادی سازی روابط بین عربستان سعودی و اسرائیل و از سر گیری دوباره روابط دیپلماتیک عربستان سعودی و ایران، بدون شک تأثیر آرامبخشی بر منطقه خواهد داشت که ریاض هم خواهان آن است. این امر، نگرانیهای اسرائیل درباره برنامه هستهای تهران را تسکین نخواهد داد و به طور کامل هم رویکرد دشمنانه تهران نسبت به اسرائیل را از میان نخواهد برد اما موضع حزب الله در قبال اسرائیل را نرمتر خواهد کرد و احتمال بروز درگیریهای آتی بین حزب الله و اسرائیل را هم کاهش خواهد داد.
ششم، صلح اسرائیل با فلسطین، تحت رهبری فعلی حکومت خودگران یا یک حکومت میانه رو آینده در نواحی اشغالی کرانه باختری، بی گمان گروههای افراطی فلسطینی مانند حماس و جهاد اسلامی را وادار خواهد کرد تا در موضع خود نسبت به اسرائیل بازسنجی کنند. آنها یا باید ضمن شناسایی اسراییل، به حکومت خودگردان پیوسته و یک دولت واحد شکل دهند یا از مشارکت در فرآیند صلح خودداری کرده و در محاصره بمانند. حماس دیرزمانی است که به این درک رسیده که واقعیت وجودی اسرائیل قابل انکار نیست و هنگامی که یک ابتکار سعودی مطرح شود، چه بسا که حماس هم راهی برای مشارکت در فرآیند صلح بیابد، به ویژه اکنون که ناحیه غزه برای ادامه حیات خود، از بسیاری جهات به اسراییل وابسته است، بویژه از نظر فراهم شدن فرصتهای شغلی برای دهها هزار نفر از ساکنان این ناحیه که در اسراییل کار می کنند.
بی گمان، سعودیها فرصتی طلایی در اختیار دارند تا با تجدید طرح صلح پیشین خود در سال ۲۰۰۲، پویش منازعه را به طور چشمگیری دگرگون سازند. با این حال، ساده لوحانه است گمان کنیم که سعودیها میتوانند به سادگی دو طرف را بر سر میز گفتگو آورده و به یک راه حل برسند. برای شروع این فرایند، ابتدا باید آن بیگانگی، نفرت و بی اعتمادی عمیقی که بین اسرائیل و فلسطینیان در طول دههها شکل گرفته، از گذر فرایند آشتی مردم با مردم و دولت با دولت، به طور قابل توجهی به کمترین حد ممکن کاهش یابد. این فرایند باید تحت نظارت سعودیها و آمریکا آغاز شده و به مدت چند سال ادامه یابد به این شرط که هر دو طرف پیشاپیش با ایجاد یک دولت فلسطینی به عنوان نتیجه نهایی مذاکرات موافقت کنند.
در بدترین حالت ممکن و به فرض که اسرائیل و فلسطینیان به ابتکار سعودی ها توجهی نکنند، بازهم سعودیها نباید از آزمودن این راه منصرف شوند. ریاض، به عنوان رهبر در حال ظهور و بلامنازع خاورمیانه که به دنبال رونق، امنیت و ثبات است، نمیتواند به سادگی منازعه در حال جوشش اسرائیل و فلسطینیان را نادیده بگیرد. هم اسرائیل و هم فلسطینیان به عربستان سعودی نیاز دارند. اکنون برعهده ریاض است که از این فرصت بهره گرفته و جایگاه خود را بعنوان یک رهبر منطقه ای به نمایش گذارد و ردای منادی صلح را بپوشد.
گفتنی است، دکتر آلون بن میر Alon Ben-Meir استاد بازنشسته روابط بینالملل در مرکز امور جهانی دانشگاه نیویورک است. وی هم اکنون دوره هایی را در زمینه گفتگوهای بینالمللی و مطالعات خاورمیانه تدریس میکند.
عمرا اگر ایران بگذارد که چنین صلحی صورت بگیرد
ردای ریاض خون الود به کوذکان یمن است
دستان خودترا هم نگاهی بکنی بد نیست .
کاش سر پرستی کشور ما راهم میشد بهش داد !!!!