عضو حزب اتحاد ملت: حسن روحانی نمکنشناس است
اصلاحطلبان علیرغم رفتار اختلاف با اشخاصی مثل روحانی به خاطر مصلحت از او حمایت کرد اما حسن روحانی و اطرافیانش نمکنشناسی کردند.
یک عضو شورای مرکزی حزب اتحاد ملت بابیان اینکه حسن روحانی و علی لاریجانی نهتنها از اصلاحطلبان قدرشناسی نکردهاند بلکه نمکنشناسی نیز کردهاند، از شنیدههای خود مبنی بر پیام علی لاریجانی به اصلاحطلبان برای همکاری مشترک با این جریان در انتخابات مجلس شورای اسلامی سخن به میان آورده است.
علی شکوری راد طی گفتگویی با مجله «چشمانداز ایران» با اشاره به ائتلاف شکلگرفته میان اصلاحطلبان و اصولگرایان میانهرو از سال ۹۲، حسن روحانی را چهرههای غیرمحبوب میان اصلاحطلبان و اصولگرایان ارزیابی و تصریح کرد که این عدم محبوبیت به دلیل امنیتی بودن و رفتار و سلوک شخصی روحانی بوده است.
وی در خصوص چگونگی حمایت اصلاحطلبان از روحانی در انتخابات ۹۲ از تسلیم شدن این جریان در برابر سلوک روحانی سخن به میان آورده و تصریح میکند، در شورای مشورتی خاتمی، دکتر عارف بهعنوان کاندیدای اصلاحطلبان معرفی شود، ولی آنجا کسانی بودند که میگفتند آقای روحانی هم میتواند گزینه مناسبی باشد، بهخصوص که آقای هاشمی روی آقای روحانی نظر داشت. آقای هاشمی که خودش این امید را ایجاد کرده بود حالا خودش بخشی از پروسه تصمیمگیری شده بود. این بود که قرار شد در شورای مشورتی هر دو این نامزدها ارزیابی شوند، هم نظرسنجی شود و هم با هر دو نفر گفتوگو شود و نظرات آنها گرفته شود. کمیتههایی برای این منظور تعیین شدند و آنها بررسیهایشان را انجام دادند.
در خود شورای مشورتی ابتدا گرایش به دکتر عارف بیشتر بود، ولی در مبارزات انتخاباتی، روحانی کمی بهتر از عارف ظاهر شد؛ حرف زدنها و وعدههای او جذابتر بود و در بدنه جامعه هم روحانی توانست درصد کمی آرای خودش را بالا ببرد، ولی تا زمانی که خود روحانی بود حداکثر آرایش به ۷ درصد رسید و خیلی زیاد بالا نیامد. در ابتدا پایگاه اجتماعی عارف کمی بالاتر از روحانی بود.
وقتی در شورای مشورتی آن بررسیها ارائه شد به این جمعبندی رسیدند که از آقای روحانی حمایت شود. منتها عارف هم در برابر این تصمیم مقاومت میکرد. یک نصف روزی آقای عارف برای پذیرش این تصمیم مقاومت کرد، درحالیکه هر دو قبلاً این تعهد را داده بودند که تصمیم شورا را بپذیرند؛ البته برآورد ما این بود که اگر شورای مشورتی به این جمعبندی برسد که عارف کنار برود، عارف میپذیرد، ولی مطمئن نبودیم که اگر به روحانی بگوییم کنار برود او حتماً کنار برود. درواقع ما یکجایی در تصمیمگیریمان تسلیم احتمال سلوک آقای روحانی هم شدیم (البته بنده نوعی، هرکسی ممکن بود طور دیگری فکر کند). در مشارکت من جزو اولین کسانی بودم که نظرم برگشت و معتقد شدم بهتر است از روحانی حمایت کنیم و یکی از دلایل آن این بود که اگر ما به روحانی بگوییم کنار برو، کنار نمیرود و رقابت بین روحانی و عارف درمیگیرد و شکست میخوریم.
این عضو شورای مرکزی حزب اتحاد ملت در ادامه با تصریح بر اینکه روحانی شخصاً هیچ جاذبهای برای اصلاحطلبان نداشت، فقط شرایط سیاسی بود که این جریان را به حمایت از او سوق میداد، گریزی نیز به کنشگری علی لاریجانی زده و با انتقاد از قدرناشناسی و نمکشناسی لاریجانی و روحانی تأکید میکند، آقای لاریجانی هم در هیچ زمان و مقطعی هیچ تعاملی با اصلاحطلبان نکرد، هیچ مایهای برای اصلاحطلبان نگذاشت، هیچ کاری که ما یک امتیاز مثبت اخلاقی به او بدهیم انجام نداد؛ یعنی آقای لاریجانی هم مانند آقای روحانی برای عمده اصلاحطلبان قابلقبول نبود.
اصلاحطلبان علیرغم رفتار این اشخاص به خاطر مصلحت از اینها حمایت کردند، اما آنها هیچکدام قدرشناسی نکردند، بلکه نمکنشناسی هم کردند، هم روحانی و هم لاریجانی؛ بنابراین این پارامتر را در نظر بگیرید که چقدر میتوان مصالح سیاسی را در نظر گرفت و این خصلتها و جنبههای منفی اشخاص را نادیده گرفت. بهخصوص ما هرچه به بدنه نزدیک میشویم، این فاصله بیشتر میشود. هرچه بالاتر میآییم و تحلیلیتر برخورد میشود یک مقدار اغماض بیشتر است.
وی ضمن فاصلهگذاری میان اصلاحطلبان و دولت روحانی و شخص علی لاریجانی اینگونه بیان میکند که در مورد ائتلاف هم هیچگاه بین ما و این دو ائتلافی شکل نگرفت، چون اصلاً آنها شخصیتهای ائتلاف نبودند، ما یکجانبه از آنها حمایت کردیم. کسی از بیرون که نگاه کند میگوید اینها باهم یکی شدند.
شکوری راد در ادامه با تأکید بر اینکه از دیدگاه وی همکاری اصلاحطلبان با روحانی و لاریجانی منتفی است، بهنقد روحانی و لاریجانی پرداخته و بابیان اینکه اصلاحطلبان هیچ امیدی به نقشآفرینی مثبت روحانی در آینده ندارند تصریح میکند، آقای روحانی به کسی پاسخگو نبود. اصلاً مسئولیتپذیر نبود، هر کاری کرد خودش کرد و هم حامیانش را ناامید و سرخورده کرد و هم اعتماد همه را از بین برد؛ یعنی ضربههایی که آقای روحانی به اعتماد سیاسی درون مجموعه اصلاحطلب زد هیچکسی نزد.
ضربههایی که ما از آقای روحانی خوردیم کمتر از ضربههای دیگر نهادها نبود، ولی بههرحال تصمیمی گرفتیم و پای آن ایستادیم و از آن دفاع کردیم. به این دلیل است که هیچ امیدی به اینکه آقای روحانی بتواند یک نقشآفرینی مثبت در آینده داشته باشد نداریم؛ یعنی نه به آقای روحانی میتوانیم اعتماد کنیم، نه به آقای لاریجانی، بنابراین این نظریهها که دوباره اصلاحطلبان سرمایه اجتماعیشان را پای روحانی یا لاریجانی بگذارند حداقل ازنظر من منتفی است. نه برای اینکه نظرم شخصی باشد، من میفهمم که بدنه اصلاحطلب چقدر از این دو نفر ناامید شدهاند.
این عضو شورای مرکزی حزب اتحاد ملت در ادامه با طرح ادعای نقش بزرگ روحانی در پیروزی وی در انتخابات ۹۶ نیز تأکید میکند، در سال ۱۳۹۶ هم اگر یادتان باشد شش ماه مانده به انتخابات وضع اقتصادی خرابشده بود و همه فکر میکردند روحانی این بار رأی نمیآورد، این اصلاحطلبان بودند که با طرح موضوع تغییرات ناملموس و با تبلیغاتی که کردند توانستند باعث پیروزی او شوند.
شکوری راد اما در ادامه گفتگوی خود از شنیدههای خود مبنی بر پیام انتخاباتی لاریجانی به اصلاحطلبان سخن به میان آورده و میگوید، من شنیدم آقای لاریجانی الآن از طریقی با بهزاد نبوی صحبت کرده که بیایید کار مشترک کنیم، ولی این کار زمینهای ندارد؛ یعنی عملاً مردم از انتخابات رویگردان شدهاند. هم از انجام انتخابات درست ناامید شدهاند و هم اثربخشی در انتخابات نمیبینند؛ بنابراین مردم تصمیم گرفتهاند که در انتخابات شرکت نکنند. علت آنهم این است که این انتخابات اصلاً انتخابات نیست که بتوان در آن شرکت کرد. به همین دلیل اصلاً چشماندازی برای انتخابات آینده وجود ندارد که بتوان مثلاً یک مشارکتی کرد و تحولی را رقم زد.
به باور این فعال سیاسی اصلاحطلب، فعلاً فضای عمومی اصلاحطلبان این است که هیچ نفعی در مشارکت در نمایشی که انتخابات معنادار نیست وجود ندارد.
شکوری راد اما در ادامه در پاسخ به این پرسش که «راه برونرفت از شرایط کنونی چیست؟»، بابیان اینکه اصلاحطلبان افق و چشمانداز روشنی پیش روی خود نمیبینند، به وجود ۲ پارامتر امیدبخش در جریان اصلاحات اشارهکرده و تصریح میکند که این جریان روی فرصتهای جدید مثل اغتشاشات حساب ویژهای باز میکند.
وی در این رابطه میگوید، اصلاحطلبان تنها جریان آلترناتیوی هستند که بعد از انقلاب ماندند و همچنان اثرگذارند؛ یعنی همه تقسیمبر دوهایی که بعد از انقلاب شده است یک طرف آن یا کامل حذفشده یا نزدیک به کامل. تنها جریانی که نشد هیچوقت بهطور کامل حذفش کنند همین اصلاحطلبان هستند؛ بنابراین اصلاحطلبان بهعنوان یک جریان آلترناتیو باقی ماندند و همین ماندن و ماندگاری برای آنها یک سرمایه است که بتوانند در زمان مقتضی کاری انجام دهند. دومین پارامتری که ما به آن دل میبندیم زمان است. زمان بسیاری از متغیرها را که ممکن است ما الآن آنها را متغیر ندانیم، متغیر میکند و این تغییرات باعث میشود که فرصتهای جدیدی ایجاد شود. ما برای فرصت جدید باید آمادگی داشته باشیم که بتوانیم از آن استفاده کنیم.
شکوریراد میگوید: ما باید حضور و آمادگی داشته باشیم اگر فرصتی مثل جنبش مهسا یا فرصتهای پیشبینیناپذیر دیگری به وجود آمد که میتواند بهصورت جنبش اجتماعی نباشد و مثلاً تعارضات داخلی در حاکمیت باشد، از آن استفاده شود. تعارضات داخلی حاکمیت ممکن است فرصتهای جدیدی را برای اصلاحطلبان فراهم کند که بتوانند در آن شرایط نقشآفرین و اثرگذار باشند، ولی بههرحال سنت تاریخ نشان میدهد حکومت، چه عدل باشد چه جور، دائمی نیست، یک دورهای دارد و دوره آنهم سر میآید. ممکن است نشود فهمید که چگونه سر میآید، ولی قطعاً دوره آن سر میآید. ممکن است دو سال باشد، پنج سال، ده سال، بیست سال، ولی وقوع آن را میتوان بر اساس سنت تاریخ قطعی دانست.
این عضو شورای مرکزی حزب اتحاد ملت در ادامه بیانیه ۱۵ مادهای خاتمی را دستورالعملی برای چالش با حاکمیت دانست و تأکید کرد، بیانیه پانزده بندی که آقای خاتمی داد درواقع دستورالعمل کار اصلاحطلبان است که حول این پانزده مورد با حاکمیت وارد چالش شوند، حرف بزنند، آگاهیبخشی کنند، انسجامبخشی کنند، هرچقدر میتوانند سازماندهی کنند و بدنه اجتماعی خودشان را قوی کنند. مشکل ما الآن مشکل ساختار نیست، حتی مشکل قانون نیست، مشکل ما مشکل قدرت است. قدرت زمانی میتواند مهار شود که قدرت جامعه مدنی افزوده شود یا قدرت حاکمان خودش تقلیل پیدا کند؛ و زمان هر دو این پدیدهها را ممکن میکند.
وی در پاسخ به این پرسش که معنای این اظهارات یعنی پیگیری ریزش از بالا و رویش در جامعه مدنی تأکید میکند زمانی که قدرت اینها همتراز شد آن قدرتی که بالاست توسط قدرت جامعه مهار میشود و بعد که قدرت او مهار شد میتوان ساختار را اصلاح کرد، قانون را اصلاح کرد ولی تا آن زمان دم از اصلاح ساختار، دم از اصلاح قانون اساسی و تغییر نظام شعارهایی است که گفتنش بد نیست، ولی تأثیری در فرآیند ندارد، بیشتر افقگشایی است ولی ممکن است کارها و مبارزات را متوقف کند، درحالیکه آقای خاتمی یک بیانیه داد و پانزده مطالبه اساسی را در آن گفت که حول این پانزده مطالبه میتوانیم کنش سیاسی داشته باشیم و حرف بزنیم.