روایت فرید زکریا از تغییرات خاورمیانه؛ متفاوت با دهه های گذشته
امروزه همه چیز جور دیگری است. عراق و سوریه در بحرانِ ناکارآمدی فرو رفتهاند و نگرش سایر کشورهایِ پیشرو عربی، تغییراتی ژرف و کاربردی دارد.
"فرید زکریا" روزنامهنگارِ، مفسر سیاسی و نویسندۀ هندی-آمریکایی است که حضوری چشمگیر و پرتکرار در شبکههای معتبر بینالمللی نظیرِ سیانان، پیبیاس و ایبیسی دارد.
او مجریِ شبکۀ سیانان و میزبانِ برنامۀ "فرید زکریا جیپیاس" است و در واشنگتن پست، ستون هفتگیِ ثابت دارد. زکریا، ستوننویسِ نیوزویک و سردبیرِ فارنافرز، نیوزویکِ بینالملل و تایم بوده و از استادان بنامِ سیاستِ خارجیِ آمریکا است که دکترای خود را از دانشگاه هاروارد، زیر نظر "ساموئل هانتینگتون" دریافت کرده است.
او اولین تحلیلگری است که از "دموکراسیِ غیرلیبرال" سخن گفته و نگاهی موشکافانه به تحولات سیاسیِ جهان دارد. از تألیفات او میتوان به "آیندۀ آزادی"، "جهانِ پس از آمریکا"، "از ثروت به قدرت" و "دَه آموزه برای جهانِ پساپاندمی" اشاره کرد.
این روزها چکاچاکِ جنگِ دیگری را در خاورمیانه نظاره میکنیم و به جز غمناکی و دلافسردگی، کار دیگری از ما برنمیآید. انگار این بخش از جهان با خشونت و بیثباتی عجین شده است. لهیبِ آتشِ جنگ، تحولات مهمِ کنونی را از نظر خارج میکند؛ تحولاتی که میتوانند ما را به آینده دلخوش کنند و نوید فردایی بهتر را بدهند.
اینک کشورهای عربی، رهبرانِ خاورمیانه هستند و نقشی برجسته و سازنده در تثبیتِ آرامشِ سیاسی ایفا میکنند. آنها برای نیل به این هدف و دستیابی به صلح، میکوشند و میدانند که دستاورد سیاسی در گرو سیالیت، خردمندی و پنجهدرافکندن با واقعیت است.
وضعیتِ منطقه با دهههای گذشته بسیار متفاوت است. مصر در دهههای اخیر بهویژه در زمانِ رهبری کاریزماتیکِ "جمالعبدالناصر" خطمشیِ جهان عرب را مشخص میکرد. ایدئولوژیِ اصلی ناصر، "ناسیونالیسم عربی" با خصیصۀ نیرومندِ اسرائیلستیزی بود.
سایر کشورهای بزرگِ عربی نظیر سوریه و عراق نیز در محکومکردنِ اسرائیل به همان اندازه آتشینمزاج بودند. غالبِ این کشورها، "سیاست طرد" را پذیرفته بودند که هرگونه امتیازدهی به اسرائیل را ناروا میدانست.
عربستان سعودی نیز که حافظِ دو مکان مقدسِ مسلمانان است، از آغاز با لحنی مذهبی به صفِ مبارزان علیه اسرائیل پیوسته بود. جالب است بدانیم در سال 2002، "ملک فهد" - پادشاه عربستان سعودی-، اجازۀ برگزاری برنامهای تلویزیونی برای کمک به بستگانِ شهدای فلسطینی را صادر کرد و حدود 100 میلیون دلار برای فلسطینیها فراهم شد.
ولی امروزه همه چیز جور دیگری است. عراق و سوریه در بحرانِ ناکارآمدی فرو رفتهاند و نگرش سایر کشورهایِ پیشرو عربی، تغییراتی ژرف و کاربردی دارد. در کشورهایی که با عنوانِ "رهبران منطقه" شناخته میشوند، تغییرات مهمی صورت گرفته است.
پیش از این وقتی از رهبران منطقه سخن به میان میآمد، سرزمینهای پهناور و چیرهدستِ عربی با تاریخ، وسعتِ قلمرو و ارتش نیرومند به ذهن متبادر میشد؛ اما حالا کشورهای متمولِ خلیج، خطمشیِ منطقه را تعیین میکنند.
کشورهایی مانند مصر برای دریافتِ کمکهای سیاسی و مالی به همسایگان ثروتمندشان در خلیجفارس، وابستگی مداوم دارند و تغییرات ژرفی در موضع این کشورها در قبالِ تروریسم عربی و آشتی با اسرائیل صورت گرفته است. ثروتِ کشورهای خلیج بیحدوحصر است و این توانگری سبب شده تا در مواضعشان نسبت به جهانِ پیرامون، بازاندیشی کنند.
در سفر اخیرم به اماراتِ متحدۀ عربی، عربستانسعودی و کویت، از این که میدیدم نخبگانِ این کشورها عمدتاً نگرانِ جنگ و بیثباتی هستند، پیوسته فرصتهای اقتصادی را رصد میکنند و اسرائیل را شریکِ اقتصادیِ بالقوه میدانند، حیرت کردم.
عربستانسعودی، جاهطلبیهای بزرگی برای پیشبرد "مدرنیزاسیون" دارد و خشونت و ترور در منطقه میتواند همهچیز را برهم بزند.
تحولاتِ مصر نیز از اهمیت خاصی یرخوردار است. رئیسجمهور "عبدالفتاح سیسی" با زندانیکردنِ هزاران تن از اعضایِ "اخوانالمسلمین" - گروه اسلامگرایِ وابسته به حماس- ، به قدرت رسید.
سیسی عمیقاً با حماس و جنبشهای ستیزهجویانه، خصومت دارد و مشتاق است با اسرائیل در سرکوبِ این گروهها همپیمان شود. در پسزمینۀ مواضع سیاسیِ مصر و اعرابِ خلیج [فارس]، ضدیت با برآمدنِ ایران و ارتشهای نیابتیاش- از حزبالله گرفته تا حوثیها و حماس- مشهود است.
البته پیچیدگیها و تفاوتهای ظریفی نیز در کار است. قطر به دلیل روابط دوستانه با حماس و روابط طولانی مدت با اسرائیل (که در سال 2009 پس از حملۀ اسرائیل به غزه رسماً قطع شد) توانست در مقامِ واسطۀ حماس و اسرائیل، ایفای نقش کند. حمایتِ قطر از حماس اغلب مورد انتقاد است، اما حقیقت این است که بدون میانجی، هیچ آتشبس یا توافقِ صلحی امکانپذیر نخواهد بود.
دولت قطر در کمک به مذاکراتِ میانجی، بسیار سازنده و مسئول بوده است.
باید بدانیم که دولتهای عربی مانند مردم شان نیستند. افکار عمومی در جهانِ عرب به شدت به ضدیت با اسرائیل و ایالات متحده معطوف شده است و روز به روز هم انتقادات بیشتر میشود؛ اما حتی در اینجا هم میتوان روزنۀ امیدی جُست.
به قولِ "عمرو حمزاوی"- مدیر برنامۀ خاورمیانه در اندیشکدۀ کارنگی-، "نگرش اعراب از زمان شروع جنگ، بسیار معتدلتر از گذشته است؛ این نگرش، خشونت علیه غیرنظامیان را از هر دو طرف محکوم میکند، تروریسم را نمیپذیرد و در پیِ راه حلِ دو دولتی است".
حمزاوی خاطرنشان میکند که "این رویه، بخشی از رویگردانیِ گسترده از خشونت سیاسی است". نتایجِ یکی از پژوهشهای سیاسی و اجتماعیِ اخیر حاکی از آن است که: "درحالحاضر، بیش از 90 درصد از اعراب، سازمانهای افراطی را رد و تروریسم را محکوم میکنند".
چنین پیرنگ و پسزمینهای میتواند توضیح دهد که چرا علیرغم مخالفت شدیدِ اعراب با شدت و دامنۀ اقدامات نظامیِ اسرائیل در غزه، هیچ کشور عربی تاکنون روابط خود با اسرائیل به حالت تعلیق درنیاورده است؟
حتی محکومیتها نیز تا حدودی کمرنگ شدهاند. در عوض، تمرکز کشورها بر راهکارهای عملی مانند آتشبس، کریدورهای کمکرسانی و بازسازیِ پس از جنگ است. هدف از این راهکارها کمک به فلسطینیهاست و به تشکیلِ کشور مستقلِ فلسطین نظر دارند.
در گفتگو با برخی از مقامات آمریکایی که با کشورهای خاورمیانه سروکار دارند، دریافتم اکنون نگاه رهبرانِ کشورهای عربی مشتاق، خردمند، سازنده، سودمند و معطوف به راهحل است. به گفتۀ این مقامات، "طرح رهبریِ عربستان برای راه حل دو کشوری، عملی و تحققپذیر است".
این تحول که در پیوستگیِ کشورهایِ پیشرو عرب و در نگرش رهبران مشهود است، مسئلۀ اسرائیل و فلسطین را حل نخواهد کرد؛ اما نشان میدهد در منطقهای که شدیداً به حلِ بحران غزه نیازمند است، از صلح، ثبات و میانهروی حمایت میشود.
شلوغش کردید زکریا وستون نویس و هانتینگتون متن مقاله از نقطه نظرات کارشناسان خیلی معمولی ایرانی پایینتربود وقتمون تلف شد درپایان چشم کور وگوش کر غرب ودول وابسته عربی تاثیری بر قدرت ایران وقدرت برتر در خلیج فارس ندارد ....
بگو خلیج فارس دهنت عادت کنه