سفرنامه ناصرالدینشاه به خراسان، پنجشنبه ۱۴ شهریور ۱۲۴۶؛
چمن گورسفید شنیده بودیم، اما هیچ چمنی ندارد مگر اندکی، همه را زراعت کردهاند
« چمن گورسفید شنیده بودیم، مشهور بود. اما هیچ چمنی ندارد مگر اندکی، همه را زراعت کردهاند. هوای بسیار بسیار خوبی دارد. همان آب که منبعش از چمن این طرف گردنه کوچکه است از توی سراپرده میآید.»
در سفرنامه ناصرالدینشاه به خراسان، پنجشنبه ۱۴ شهریور ۱۲۴۶ بخوانید:
امروز باید رفت، یعنی منزل گورسفید است. پنج فرسنگ و نیم راه است. صبح برخاسته رفتم حمام. رخت پوشیده. دو ساعت و نیم از دسته [شش] گذشته سوار شدیم. محمدعلیخان دیوانبیگی، میرزا شکرالله [و] محمدجعفرخان ناظمِ دشت، مرخص شده رفتند.
دهنه[ای] بود طرف روبهروی منزل. سوال شد، راهی است میرود به دوآب سرخرباط. خلاصه راندیم. کمکم سربالا میرفتیم تا از گردنهی مالیده بالا رفتیم. راه امروز صاف و بدون سنگ بود، اما گرد و خاک و پست و بلند زیادی داشت. از گردنه که پایین رفتم، آبی گلآلود، سفید، بدرنگ، به قدر دو سنگ از سمت مغرب به مشرق میآمد. راه دره است، از اول منزل الی آخر منزل ترکیب راه به یک قرار و شبیه بود. طرفین کوههای بلند. عرض دره اغلب نصف میدان اسب کمتر بیشتر همه دره. سابق چمن بوده است، کمکم زراعت کردهاند. سنگسری زراعت میکند. همهی دره از همین آب بدرنگ زراعت میشود.
خلاصه خیلی راندیم. از این صحرا و دره گذشته. گردنهی کوچکی جلو آمد. از آن هم گذشته، سراپایین رفتم. چمن بدی پیدا شد. چشمهي آبی داشت. کمکم زیاد شد. به قدر دو سنگ آب میشد. یکراست میرفت به گورسفید. آنجا هم باز دره را زراعت کرده بودند. از گردنهی کوچک به این طرف خاک فیروزکوه است. ایلات اَفتری چادر زده بودند. اَفتر ده معظمی است از فیروزکوه، نزدیک سمنان است. به گورسفید ییلاق میآیند. میرزامحمود، مباشر فیروزکوه آمد حضور در پیش همین افتریها.
امروز طرفین راه و کوهها شکار کم بود و کوههای سخت. میرزامحمود مرخص شد، خیلی پیرمرد است. میرشکار صبح رفته بود شکار پیدا کند. یک میش بزرگی عصری سیاچی منزل آورد. میرشکار فرستاده بود، گفته بود کوه سخت بود، اعلام نکردم، خودمان زدیم.
سیاچی تب کرده است. امروز برای حرم آفتابگردان نزده بودند، یکراست آمده بودند منزل. گلیخانم [و] تاجالدوله با هم نزاع کرده بودند. باقری و معصومه هم حرفشان شده بود.
خلاصه راندیم تا وارد منزل شدیم. چمن گورسفید شنیده بودیم، مشهور بود. اما هیچ چمنی ندارد مگر اندکی، همه را زراعت کردهاند. هوای بسیار بسیار خوبی دارد. همان آب که منبعش از چمن این طرف گردنه کوچکه است از توی سراپرده میآید.
انیسالدوله پهلویش خوب شده است، اما تب داشت. گربه کوفته را در منزل چشمهعلی پایش را در بیرون، آن روزی که از شکار خرس مراجعت کرده بودم، عصری پایش را لگد کرده بودند - عملهخلوت - هنوز هم میلنگد. سایر گربهها همه احوالشان خوب است، بازی میکنند. شب بعد از شام قورق شد. یحییخان، آقاعلی، عکاسباشی و غیره بودند. جمال بله شد.
منبع: روزنامه خاطرات ناصرالدینشاه، از ربیعالاول ۱۲۸۳ تا جمادیالثانی ۱۲۸۴ به انضمام سفرنامه اول خراسان، تصحیح: مجید عبدامین، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، صص ۳۵۱ و ۳۵۲.
منبع: انتخاب
66