اردشیر زاهدی، از اینجا رانده و از آنجا مانده
اردشیر زاهدی، وزیر امور خارجه و سفیر اسبق ایران در آمریکا در ۹۳ سالگی در سوییس درگذشت، مروری داریم بر زندگی و کارنامه او.
اردشیر زاهدی در مهرماه سال ۱۳۰۷ در تهران به دنیا آمد. دیپلم خود را از یک مدرسه آمریکایی در بیروت گرفت و برای ادامه تحصیل به دانشگاه ایالتی یوتا در آمریکا رفت تا درس مهندسی کشاورزی بخواند.زمانی که اردشیر زاهدی در آمریکا بود، محمدرضا شاه پهلوی برای اولینبار به آمریکا سفر میکند و در آنجا اردشیر زاهدی به عنوان نماینده محصلین ایرانی ایالت یوتا به دیدار شاه ایران میرود. دیداری که بنا به نوشته زاهدی در کتاب خاطراتش اولین دیدار او با شاه ایران بوده است.
بازگشت او از آمریکا همزمان است با سالهای پیش از کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲. آمریکاییها در پروژههای گوناگونی در ایران فعالیت دارند و یکی از مهمترین آنها فعالیت در حوزه کشاورزی است. پروژهای به نام "برنامه اصل ۴" برای بهبود کشاورزی ایران تعریف شده که در آن ۱۳۸ آمریکایی، مشغول به فعالیتاند. یرواند آبراهامیان در کتاب "کودتا" مینویسد: اردشیر زاهدی فرزند سرلشگر زاهدی در پروژه اصل ۴ کار میکرد و پیامهای آمریکاییها را به پدرش که مخفی شده بود، میرساند.
در نخستین سفر محمدرضا شاه پس از کودتای ۲۸ مرداد به آمریکا، اردشیر زاهدی به عنوان آجودان کشوری همراه شاه به این سفر میرود. او البته خیلی زود به حلقه نزدیکان دربار وارد میشود. آنقدر نزدیک که در سال ۱۳۳۶ اردشیر زاهدی با شهناز، دختر بزرگ شاه، ازدواج میکند.
در آن هنگام اردشیر زاهدی هنوز آجودان کشوریست و سمتی بیشتر از این ندارد. حاصل ازدواج اردشیر زاهدی و شهناز پهلوی، دختری بود به اسم مهناز، اما زندگی اردشیر زاهدی در مقام داماد شاه ایران دیرزمانی نپایید و هفت سال بعد، این دو به خواست شهناز پهلوی از هم جدا شدند. اتفاقی که هیچگاه از اعتماد شاه به اردشیر زاهدی کم نکرد همانطور که تغییر نظر شاه نسبت به پدر اردشیر هم باعث تغییر در رابطه شاه با اردشیر نشد.
اردشیر زاهدی دو سال بعد از ازدواج با دختر شاه، به آمریکا برگشت تا این بار در سمت سفیر ایران در آن کشور انجام وظیفه کند. دوران کار در آمریکا از اسفندماه سال ۱۳۳۸ شروع شد و در اسفند سال ۱۳۴۰ هم به پایان رسید. اختلافات اردشیر زاهدی با علی امینی نخستوزیر بود که سرانجام باعث شد تا زاهدی از مقام سفیر ایران در آمریکا استعفا دهد.
زاهدی بعد از آن به لندن رفت و سفیر ایران در بریتانیا شد. مقامی که از سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۵ در اختیار وی بود. در این سالها دو اتفاق مهم زندگی اردشیر زاهدی را تحت تاثیر قرار میدهد؛ یکی مرگ پدرش، سپهبد فضلالله زاهدی و دیگری ماجرای جدایی از شهناز پهلویست.
۲۲ام دیماه سال ۱۳۴۵ بود که اردشیر زاهدی جای غلام عباس آرام را در کابینه امیرعباس هویدا گرفت و بر صندلی وزارت خارجه ایران تکیه زد. ارشیر زاهدی پنج سال در این سمت باقی ماند و در اولین سالهای دهه پرالتهاب پنجاه شمسی مسئولیت وزارت خارجه از دوش او برداشته شد تا باردیگر به آمریکا بازگردد و تا هنگام سقوط حکومت شاهنشاهی در مقام سفیر ایران در آمریکا باقی بماند و آخرین سفیر ایران در ایالات متحده لقب بگیرد.
آخرین سفیر ایران در آمریکا تا سالهای سال پس از وقوع انقلاب اسلامی در ایران، سکوت اختیار کرده بود و هیچ نشانی از او در جهان سیاست نبود. اما موضعگیریهای او در چند سال اخیر درباره چند موضوع بسیار بحث برانگیز شد. اردشیر زاهدی با انتشار یادداشتی در روزنامه نیویورک تایمز به شدت به سیاستهای دولت ترامپ علیه ایران تاخته بود و آن را قلدرمابانه و بدون شناخت درست از تاریخ چندین هزار ساله کشور ایران دانسته بود.
زاهدی در آن یادداشت نوشته بود که «تاریخ به متجاوزان بیگانه آموخته است که از سودای در هم کوبیدن ایران دست بردارند. شتر در خواب بیند پنبه دانه. هیچ کس نمیتواند ایران را در هم بکوبد.»او از موافقان توسعه برنامه هستهای ایران طبق معاهدات بینالمللی بوده است و برخی از همین اظهار نظرها واکنشهای بسیاری را در پی داشته است. او همچنین تحریمهای آمریکا علیه ایران را نیز محکوم کرده بود.اردشیر زاهدی پیشتر هم در یک برنامه تلویزیونی گفته بود که «بزرگترین گرفتاری که برای مملکت ما هست و خارجیها استفاده میکنند و میخواهند میان من و شما را به هم بریزند و از آب گل آلود ماهی بگیرند حق اتم است.»
اردشیر زاهدی که در سوئیس زندگی میکرد و در آخرین اظهارات خبرساز خود درباره قاسم سلیمانی به بیبیسی گفته بود که «بگذارید هرکسی هرچیزی دلش میخواهد بگوید این سربازان و افسران و به بالا به قرآن و مملکتشان قسم خوردند و برای مملکتشان مقابل اسرائیل جنگیدند و از مملکتشان دفاع کردند. من به او [ قاسم سلیمانی]افتخار میکردم، افتخار میکنم و افتخار خواهم کرد، کسی که جان خودش را در راه مملکتش فدا کرد نه کسانی که خودشان را به پول فروختهاند»
تاریخ ایرانی نوشت:، اما آنچه زاهدی، این وزیر خارجه و سفیر و داماد سابق شاه را از دیگر اعضای خاندان و کارگزاران سلطنتی متمایز میکند، نقدهای صریح او به سیاستهای دولت آمریکا علیه ایران در طی سالهای گذشته بوده و در این میان شاید نزدیکترین همفکر او را بتوان داریوش همایون دانست؛ همسر خواهر او که وزیر اطلاعات و جهانگردی و سخنگوی دولت جمشید آموزگار بود و پس از انقلاب با راهاندازی حزب مشروطه ایران گرچه از زاهدی به بازمانده خاندان سلطنتی (رضا پهلوی) نزدیکتر بود، اما وقتی پای تمامیت ارضی، استقلال کشور و منافع ملی پیش میآمد، اختلافاتش با جمهوری اسلامی را موقتاً تعطیل میکرد تا عارضه تهدید خارجی را رفع کند.
او گرچه طی سالهای اخیر او رویه خودانتقادی در مواجهه با خطاهای دوره پهلوی پیش گرفته و چند جا گفته «در سقوط شاه، خودمان باعث دردسر شدیم. اعلیحضرت بیمار بود. اینها همه دانه دانه و قطره قطره جمع شد، بدبختی درست شد.» (رادیو فردا، بهمن ۹۸)، «من خودم را بارها مقصر دانستم. منِ اردشیر زاهدی مقصرم. ما بد کردیم. ما مردم را نفهمیدیم. اینها را صراحتاً میگویم. اعلیحضرت میگفت تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها. اینها هست، اما اصل کار حسادت و خودخواهی کشورهای خارجی است که میخواهند ما را بمکند.» (عصر اندیشه، بهمن ۹۴) زاهدی حتی در گفتوگویی فاش کرده که پیشنهاد او در روزهای آخر حیات سلطنت پهلوی، کنار رفتن شاه و زندانی شدن مخالفان در یک روز بود. (مستند آخرین دیپلمات) او هرگز در نقد شاه چیزی نگفت، برعکس همواره تمجید کرد و اگر هم سستی دید آن را به گردن بیماری و ضعف جسمانی شاه انداخت و هرچه مشکل است از «عدهای که او را گمراه میکنند.» (رادیو فردا، بهمن ۹۷)
حتی وقتی پای جدایی بحرین به میان میآید که در دوره وزارت او رخ داد، با وجود اذعان بسیاری از دیپلماتهای وقت به مخالفت او با شاه در این تصمیم، باز هم انتقادها را متوجه خودش میداند: «قبول کردم. اگر خیانت کردم، من مسئول بودم. من امضا کردم. من صحبت کردم.» (مستند آخرین دیپلمات) گرچه وقتی ۵۰ سال قبل روز ۹ فروردین ۴۹ گزارشی درباره دلیل جدایی بحرین از ایران به مجلس داد، به «خطمشی منطقی و دنیاپسند شاهنشاه آریامهر» اشاره کرد و این گفته شاه که «اگر مردم بحرین مایل نباشند به کشور ما ملحق شوند ما هرگز به زور متوسل نخواهیم شد، زیرا این خلاف اصول سیاست دولت ماست که برای گرفتن این سرزمین به زور متوسل شود.»
رمز ماندگاری اردشیر زاهدی در دستگاه سلطنتی با وجود مغضوب شدن پدرش پس از نخستوزیری و جدایی خودش از دختر شاه را میتوان به همین ایمان او به شخص محمدرضا پهلوی و اعتماد شاه به وی دانست. این باور و ایمان زاهدی و یادکرد صفات شایسته برای شاه هرگز در عرصه عمومی و مصاحبههایش دچار تزلزل نشد.از اردشیر زاهدی سه جلد کتاب خاطرات و یک جلد کتاب درباره وقایع ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بر جای مانده، که از منابع تاریخ معاصر ایران محسوب میشود.
روحت شاد میهن پرست
یک ایرانپرست واقعی. روحش شاد و راهش پردوام.
الان اون منافق بیهمه چیز فوکول کراوات ریشو عزاداره
درست مثل عزای ننش اشک میریزه و سوگواری میکنه.
به من ربطی ندارد فقط ارزانی قیمت مهم است
روحش شاد ویادش گرامی ما که خدا بیامرز را ندییدیم ولی هر کس بوده از الان روحانی ورئیسی ولاریجانیهاو خاوریها و کسانی که ثروت مملکت بزرگ ایران را به تاراج میبرندو مردم که از نداری رب را روی بربری میمالندبه عنوان وعده غذایی وپوست مرغ میخورند صد در صد بهتره بوده است
بعضی صفات پسندیده و قابل قبولی نسبت به مسولین دزد و بی هویت و چاپلوس کشورمان دارد و یک وطن پرست واقعی بوده است.
خدا رحمت کنه کاش هزار تا خائن بمیره یه دونه از این ادما نمیره
یک باسواد وطن دوست و مردمی و با منطق....
نظام و دولت ما از اینگونه ادمها بسیار کم دارد... متاسفانه
زاهدی و شاه ایرانی بودن نه آخوندا عربن
چرا نظر منو منتشر نمیکنی نکنه کاسب تحریم هستی مرگ بر کاسب تحریم
مرگ بر کاسب تحریم
خیلی عجیبه. در خود متن نوشته که ایشون گفته خودش جدایی بحرین از ایران رو امضا کرد. بعد یه عده از دوستان در کامنت هاشون از این فرد به عنوان وطن پرست یاد کردن!!! اینکه از شرایط فعلی کشور و بی کفایتی و فساد مسئولین ناراضی هستید درست و منطقی و قابله درک هست اما اینکه از روی لجاجت از افرادی که در گذشته باعث جدایی بخش هایی از خاک کشور شدن حمایت می کنید عجیبه.
خدایش رحمت کند .اخر عاقبت مسیولین فعلی ما بدتر از این بنده خدا خواهد بود
بیچاره اردشیر زاهدی،،،خدا رحمتش کند،،به خدا قسم به همان میزان که سردار شهید سلیمانی را دوست داشتم این را هم همینطور..بندگان خدا به غیر از جانفشانی خدمت وسربلندی مملکت خود کاری دیگر نکردند..
روحش شاد.
بالاخره زاهدی فهمید آمریکا قابل اعتماد نیست و دشمن ملت ایران است اما عجیب است که اصلاح طلبان این موضوع رانمیفهمند،، شاید میفهمند لیکن هدفشان براندازی به نفع دشمن است که میشوند خائن خودفروش!
شاه و وزرایش به ایران خدمت کردند تمام پادشاهان عربی کفش شاه را می لیسیدند ولی اینهائی که بعد از شاه امدند حکومت را به دست گرفتن بجز غارت و خیانت چیزی بلد نبودند انقد خیانت کردند کشورهای عربی ملت ایران را ادم حساب نمیکنند از بی عرضگی مقامات کشور ماست که همگی خائن تشریف دارند منتظر روزهای بدتر هم هستیم