حکایت نصحیت خرکی/ نونت نبود، آبت نبود، نصیحت کردنت چی بود؟

در روزگاران قدیم خر و گاوی در یک طویله با هم زندگی می‌کردند. مرد روستایی از خر برای سواری استفاده می کرد و از گاو برای شخم زدن و خرمن کوبی......

حکایت نصحیت خرکی/ نونت نبود، آبت نبود، نصیحت کردنت چی بود؟

حکایت نصحیت خر به گاو

در روزگاران قدیم خر و گاوی در یک طویله با هم زندگی می‌کردند. مرد روستایی از خر برای سواری استفاده می کرد و از گاو برای شخم زدن و خرمن کوبی.

یک روز که گاو خیلی خسته شده بود به خر گفت: ما گاوها خیلی بدبختیم. خر گفت چرا؟ تو هم مانند من سواری می‌دهی و به یک اندازه کار می‌کنی.

گاو گقت: ما گاوها باید هم کار کنیم هم شیر بدهیم و در آخر همه ما را به دست قصاب می‌دهند.

خر دلش سوخت و به گاو گفت: خودت را به مریضی بزن و از جایت تکان نخور.

گاو فردا به نصیحت خر عمل کرد. مرد روستایی که کارش مانده بود، خر را برداشت وبه مزرعه برد وخیش بست تا زمین را شخم بزند. خر که از نصیحت خود پشیمان شده بود پیش خودش گفت: بهتر است من هم خودم را به مریضی بزنم.

حکایت نصحیت خر به گاو

 

شب وقتی به طویله رسید به گاو گفت: امروز وقتی مرد روستائی با دوستش صحبت می کرد گفت: گاوم بیمار است، می ترسم بمیرد، می خواهم او را به قصاب بفروشم.

گاو ترسید و گفت: از فردا می روم و کار می کنم.

خر خوشحال شد و شب را خوابید.

فردا صبح مرد روستایی گاو را به صحرا برد و به پسرش گفت: تو هم یک خیش بردار و با این خر کار کن و یک تکه چوب هم با خودت ببر که به فکر تنبلی نیافتد.

منبع: گفتنی
شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید

نظرات شما - 45
  • ناشناس
    21

    حکایت بی مزه ای که به هیچ چیزی ربط نداره .

    نظرات شما -
    • علی سناتور
      1

      حالا این حکایتو خره نقل کرده یا گاوه

  • پنجعلی
    16

    انصافا حکایت بی مزه ای بود

  • ناشناس
    13

    خوب بقیه حکایت چی شد خیلی بی معنی و نامفهوم بود

    نظرات شما -
    • ناشناس
      8

      بقیه اینکه از آن به بعد از هر دو کا می کشید.

  • ناشناس
    2

    نتيجه اين كه خود خر هم گرفتار شد نبايد فضولي مي كرد

    نظرات شما -
    • جانباز
      4

      چرا نیمه کاره بود این ماجرا نکنه سر کاری بود؟

  • ناشناس
    9

    عاقلان را اشارتی بس است. اونایی که باید می فهمیدن دریافتن چی بود.

  • ناشناس
    6

    نتیجه اینکه هر چی شنیدی با عقل و منطق محاسبه کن ...قبل از انجام...

  • Amin
    4

    خیلی درس توش بود.روزگارمانه نمیشه کاریش کرپ

  • ماکان
    8

    واقعا نفهمیدید چی شد ای داد ...

  • ح دوچشم
    5

    خر اومد ثواب کنه، کباب شد. وسلام

  • محسن
    5

    حکایت خودت رانوشتی

  • یاسمین
    6

    عالیییییییبی همش پند بود

  • ناشناس
    45

    با سلام . آمریکا نهایت تلاش می کند که مدیریت ارز و طلا را در ایران در اختیار خود بگیرد تا کم کم دلار را به مرز 300 هزار تومان رساندن و اقتصاد ایران از فروپاشی شود .و از طریق فروپاشی اقتصادی باورها و اعتقادات مردم را به چالش بکشاند و مانند ویتنام و چین و روسیه ا.یران را در اختیار خود داشته باشد .عزم و اراده مدیران را می طلبند که نظام اداری را اصلاح کنند تا وابستگی به ارز کم سود

    نظرات شما -
    • ناشناس
      4

      اول تکلیف خرو گاو روشن کنین

  • ناشناس
    3

    بقیه داستان اینه که هر کس در کار دیگران. دخالت کند. از. خر. هم. خرتر. است. من. صد با به خودم گفتم. خر. نشو. تو کار دیگران. دخالت. نکن. بارم. خر. می شوم. واسیب های زیادی. دیدم. بازم. خر. می شوم

  • روح
    3

    عالی درود بر شما

  • احمد
    13

    یخ کنی با این حکایتت چقدر بی مزه خدا بهتون شفا بده

  • ایمان چراغی
    4

    عالی

  • هومن
    4

    حکایت ما مردم بدبخت قشر فقیر چه همه چی گران بشه و چه ارزان بشود ما همون قشر آسیب‌پذیر جامعه هستیم .همون فقیر هستیم که کارگری و دستمزد ما تو این چیزی است که ضربه میخوره . اولین ضرر مایم اخیرن ضرر مایم

  • ناشناس
    1

    حکایت ما این مملکت

  • ناشناس
    12

    آخه این حکایت های چرند رو از کجاتون در میارین.خر مگه صحبت میکنه که با گاو حرف بزنه.

  • خسروپرویز
    6

    منم یه داستان بگم براتون یه روز یه مردی از خونش زد بیرون رفت و رفت تا به مردم روستای خودش که وسط میدون روستا جمع شده بودند رسید مردم روستا ازش پرسیدند : مش قربون کجا میری ؟ مش قربون گفت:« هستم اگر میروم گر نروم نیستم» مردم روستا گفتن اوه ؟ چه یک شبه علامه شدی ،مش قربون گفت : از وقتی که حکایت های سایت خبر فوری رو خوندم ، و بعد به راه افتاد عده ای از مردم روستا دنبالش به راه افتادند و عده ای هم به کنج عزلت خریدند تا امروز هنوز داره می‌ره ، می ره ،

  • خسروپرویز
    5

    هرکسی تنبلی کنه سر و کارش با یه تیکه چوب است

  • علی رحیمی
    2

    خدا عقلتان بدهد



    انشالله

  • عباس
    1

    بگو من نفهمیدم

  • ناشناس
    1

    سلام بد نبود ولی بهتر هم موجود بود،از داستان‌های کلیله و دمنه بزارید

  • اشنا
    0

    حکایت دوستانی است که نوشتن بی مفهوم.بازم فضولی کنید میبرنتون به کار.خخخخخ

  • رسول زاده
    0

    همیه دوستان خیلی درست جواب میدن عالی است

  • محمد
    3

    حکایت خوبی است نباید برای دیگران دلسوزی کرد

  • ناشناس
    0

    واقعا بعضیها روح مطلب را درک نکردند !! جای تاسف است .

  • علی کرمیان
    0

    داستان خوبیه میگه بانصیحت یک خرفوراً خرنشو، آخه خودمن نیمه دوم سال۹۹باتوصیه ونصیحت دیگران خر شدم وسرمایه ام راواردبورس کردم الان سرمایه ام نابودو به یک آدم افسرده ای تبدیل و پیش خانواده روسیاه و بی خاصیت شده ام

  • علیرضا حقیقی
    4

    چرا. قیمت ها را فضایی کردید
    یکباره رو هر کدام ۲۵ میلیون بکشید
    کی ب کیه

  • بموکه
    2

    خب چیشد؟ سال 95 چیشد؟

  • ناشناس
    0

    😁😁😁😁

  • ناشناس
    1

    تا نباشد چوب تر فرمان نیاید گاو و خر

  • خکنماتد
    0

    حکایت کره ی خر از خریت پیشاپیش مادر میدود.کره ی اسب از نجابت در غفای مادراست

  • حسین ادهمی
    0

    احسنت ،عالی بود ،جدیدا آدمیان خود را به پندهایی چون هیچ گربه ای برای رضای خدا موش نمیگیرد،ونصیحت خر وگاو،وغیره گوش فرا میدهند نظر شخصی من اینست چه کسی زبان حیوانات را بلد است ولی زبان انسانها را نه،گوش کن عزیز،نصیحت گوش کن جاننا که از جان دوست تر دارند جوانان سعادتمند پند پیر دانا را،حدیث ازمطرب ومی گو وراز دهر کمتر جو که کس نگشود ونگشاید به حکمت این معما را.سپاس از پندت .

  • ناشناس
    1

    خیلی بی مزه بود

  • حسین
    0

    واقعا کلی استفاده کردیم ازاینهمه بی نمکی و بی معنی بودن حکایتتون

  • فرین سنجابی ستار
    1

    حکایت خوبی بود..دقیقا برای مسولین ایران هستش.ک تو کار تمام کشورها دخالت میکنن...آخرشم باید برن شخم بزنن سواری بدن...

  • جوادیان
    0

    بنظرت و کی واسه نویسنده تعریف کرده، شمام به همونی که من فکر میکنم فکرمیکنید

  • ناشناس
    0

    خوب شروع کردی ولی نتونستی به پایان خوبی برسونی

  • مجتبی شهسواری
    0

    مابرای بندگی آفریده شده ایم وانسان هستیم نه خروگاو که حیوان هستندوعقل ندارندوبنابرحدیث معراج پیامبرواین بیت شعرکه شاعرسروده رسدادمی بجایی که به جزخدانبیندبنگرکه تاچه حداست مقام آدمیت وسلیمان نبی وکل انبیاواولیاوخاندان معظم ایشان ومومنین ومومومنات ازجن وانس وفرشتگان همه ال الله هستندنه حیوان.