سرقت از «دن کیشوت» تا «شازده کوچولو»
محمود حدادی مترجم و استادیار دانشگاه شهید بهشتی با اشاره به نویسندگان و هنرمندان «گرسنهشکم» میگوید: آسیب عمده این است که مترجمها در سالهای اخیر از راه ترجمه نانی به دست نمیآورند.
این مترجم و استادیار گروه زبان و ادبیات آلمانی دانشگاه شهید بهشتی، درباره سرقت در آثار ادبی و وضعیت رسیدگی به آن اظهار کرد: مشهودترین سرقت ادبیای که میشناسم کتاب بوده است و نه ترجمه؛ وقتی جلد اول کتاب «دن کیشوت» سروانتس بیرون آمد، استقبال پرشوری از آن شد و به سرعت به زبانهای آلمانی، فرانسوی و ... ترجمه شد. از آنجایی که همیشه نویسندگان و یا هنرمندانی «گرسنهشکم» وجود دارند، چون سروانتس در جلد اول قول داده بود که جلد دوم آن را هم بنویسد، خیلیها قبل از سروانتس به تقلید از او شروع به نوشتن جلد دوم کردند که البته به هیچ وجه لطف کلام و طنز سروانتس را نداشت.
او افزود: البته این دزدی کار خیلی آسانی بوده، چون در قرن ۱۶ ارتباطاتی وجود نداشت و از شهری به شهر دیگر رفتن حدود یک ماه طول میکشید. اما امروزه وجود اینترنت، اخبار و ... باعث شده تا بتوان به راحتی متوجه شد که یک مطلب منبع و مأخذی دارد یا خیر. مثلا ۱۰، ۱۲ سال پیش معلوم شد که رساله دکتری وزیر دفاع آلمان قلابی است و برای همین او مجبور شد از مقامش استعفا بدهد. آن زمان استادان دانشگاه و دانشجویان در اینترنت جستوجو کردند و متوجه شدند که یکی، دو جمله از آن برای خودش است و باقی و دیدگاه پایهای را از دیگران برداشته است. هر متنی حواشیای دارد، ترجمههایی که از هم میدزدند یا کپیبرداری میکنند در جامعه درخشان نمیشوند و کدر و در حاشیه میمانند.
حدادی همچنین در پاسخ به این سوال که آیا میشود برخی از ترجمههای مجدد را سرقت دانست گفت: احتمالش هست، اما این موضوع درمورد کتابهای خیلی معروف صادق است. مثلاً «شازده کوچولو» ممکن است در معرض این خطر قرار گرفته باشد، چون ۱۵، ۱۶ ترجمه از آن وجود دارد. ولی من کتابی را که به اندازه آن شهرت داشته باشد و ۱۵، ۱۶ ترجمه پشت سر هم از آن منتشر شده باشد، به خاطر نمیآورم.
این مترجم سپس بیان کرد: من هم ترجمه تکراری دارم ولی ترجمه مجدد من به فاصله ۷۰ سال از ترجمه قبلی آن کتاب بوده یا اینکه ترجمه از زبان اصلی نبوده و یا مترجم قبلی آن را سرسری ترجمه کرده بوده و واضح است که کار من بیهوده و ترجمهام تکراری و بیفایده نبوده است. اما در خصوص «شازده کوچولو» سرقت ممکن است، وقتی نه زبان و نه سلیقه مردم تغییری کرده و ۱۶ نفر آن را در فاصله پنج سال ترجمه کردهاند، خود به خود نوعی کپیبرداری رخ میدهد.
محمود حدادی با بیان اینکه آسیب عمده این است که مترجمها در سالهای اخیر از راه ترجمه نانی به دست نمیآورند گفت: این مسئله باعث میشود خیلی از استعدادها اصلا به راه ترجمه نمیآیند یا مترجمان تفننی میشوند؛ یعنی یکی دو کتاب ترجمه میکنند و تا بخواهند تجربهای کسب و سبکی پیدا کنند و ببینند که در کدام حوزه میتوانند موفقتر متن برگردانند، رانده میشوند، هم به این خاطر که رسانههای دیداری مثل موبایل، اینترنت و ... جای کتاب را گرفته و هم اینکه اداره ارشاد گاهی سختگیریهایی میکند که دیگر ترجمه کردن اصلا نمیارزد، کتابی را ترجمه کنی که نصف آن هم به سلیقه دیگران حذف شود و درآمدی هم ندارد. من اگر درآمد ۳۰ سال ترجمهام را به ماههای زندگیام تقسیم کنم، مقداری میشود که حتی به پول تاکسی، کاغذ و مداد هم نمیرسد. اما به نظر من در گذشته خیلی از مترجمها بودند که از این راه نان میخوردند، مثل آقای قاضی و بهآذین.
او ادامه داد: ولی در سالهای اخیر فقط آقای سحابی بود که از این راه درآمد داشت که او هم فوت شد. فکر میکنم بقیه مترجمها سخت دچار مشکل هستند. من هم اگر در دانشگاه تدریس نمیکردم، مجبور بودم یا ترجمه را کنار بگذارم یا شتابی به کار ببرم که کیفیت هنر را عملاً نابود میکند.
حدادی در پایان از کتابهایی که در دست ترجمه و چاپ دارد نیز گفت: تاکنون سه کتاب از هولدرلین، شاعر رمانتیک آلمانی ترجمه کردهام. حالا ۹۹ درصد از چهارمین کتابی که از این شاعر با عنوان «در ستایش والایی» ترجمه کردهام هم آماده است، از ترس اینکه کرونا زودتر از کتاب سراغم بیاید، فعلا مشغول بازخوانی آن هستم. البته میتوانم همین حالا آن را چاپ کنم منتها معطلم ببینم آن را به کدام ناشر میتوانم بدهم. کتابی که الان مشغول ترجمه کردن آن هستم، عنوان خیلی دلانگیزی دارد؛ «سیمای مادر در قاب جوانی». این کتاب داستان خانمی است که در جنگ جهانی دوم باردار است و امید به آینده در سینه اوست و مصائب جنگ در پیش رویش.
منبع: ایسنا
72