راهبرد خطرناکِ نتانیاهو در مخمصه
در شرایط فعلی که نتانیاهو با یک ضربه کاری از سوی حماس رو به رو شده، سعی دارد تا ورق را برگرداند و از موقعیت جاری به بهترین وجه ممکن در راستای منافع اسرائیل استفاده کند و زمینه را برای همراهی دولت بایدن جهت گسترش دامنه جنگ و محقق کردن یکی از آرزوهای دیرینه اسرائیل فراهم کند.
عملیات "طوفان اقصی" و تشدید درگیریها میان اسرائیل و جریان مقاومت اسلامی فلسطین(حماس) در نوار غزه، یکی از اصلی ترین مسائل مطرح در معادلات جاری سیاست بین المللی است که طیف های متنوعی از کنشگران و بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای، با محوریت آن دست به موضع گیری می زنند و سعی در مدیریت شرایط دارند.
در این راستا، مقامهای ارشد اسرائیلی پس از متحمل شدن تلفات سنگین در عملیات طوفان اقصی و البته تداوم روند موشک پراکنی و مقاومت حماس و دیگر گروههای فلسطینی، بر شدت موضعگیریهای تهاجمی خود علیه نوار غزه افزوده اند و در این زمینه بسیاری از تحلیلگران از قریب الوقوع بودن حمله زمینی اسرائیل به نوار غزه نیز سخن میگویند. به طور خاص بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل و یوآف گالانت وزیر جنگ این رژیم بر پاکسازی کامل نوار غزه و پیروزی اسرائیل بر مقاومت فلسطین تاکید کرده و در برهههای زمانی مختلف و در قالب موضع گیریهای اخیر خود، بر تقابل با حامیان حماس به ویژه جمهوری اسلامی ایران تاکید فراوانی داشته اند.
کما اینکه حتی این دو مقام ارشد صهیونیست پس از عملیات طوفان اقصی، به طور مستقیم به ایران اشاره کرده و کشور را تهدید هم کردند. در این راستا، دولت بایدن به صراحت گفته که شواهد متقن از دخالت ایران در عملیات طوفان اقصی در دست ندارد و مقامهای نظامی و سیاسی کشور ما و مقام معظم رهبری بیان داشتهاند که "هر کسی که میگوید عملیات طوفان اقصی کارِ غیرفلسطینیها است، در واقع ملت فلسطین را به خوبی نشناخته است".
این موضعگیریها همگی معانی خاصی را به همراه دارند و حامل پیامهای راهبردی نیز هستند. با این همه، اینطور به نظر میرسد که شخصِ نتانیاهو و تندورهای متحد وی در قدرت، به شدت و به صورت جدی به دنبال کشاندن دامنه جنگ به ایران در قالب اوج گیری و گسترش درگیریهای منطقهای هستند.
در این راستا و در پِی گسیل شدن ناو پیشرفته "فوردِ" آمریکا به همراه شش ناوشکن این کشور به آبهای مدیترانه شرقی، شدت تلاشهای مقامهای ارشد اسرائیلی نیز جهت درگیر کردن بیش از پیش دولت آمریکا در گسترش جنگ به ایران، افزایش یافته و در واقع آنها (به طور خاص شخصِ نتانیاهو) سعی داشته و دارند تا دولت بایدن را نسبت به حضور مستقیم با محور مقاومت و ایران قانع سازند.
نتانیاهو و طیف متحدان وی، در پیشبرد این راهبرد، تحت تاثیر ۴ انگیزه محوری نیز قرار دارند که در ادامه به آنها اشاره میشود.
۱. تلاش نتانیاهو جهت برگرداندن ورق علیه ایران
بنیامین نتانیاهو از جمله رهبران اسرائیلی بوده که در طی سالها حضور خود در قدرت، بیشترین تلاش را جهت ضربه زدن به ایران و تضعیف موقعیت منطقهای و بین المللی کشور ما انجام داده است. او سالها با استفاده از حربههای مختلف نظیر حضور در سازمان ملل متحد و یا دادنِ اختیارات ویژه به نهادهای جاسوسی اسرائیل نظیر موساد و یا تقویت و به راه انداختن کارزارهای سیاسی و رسانهای علیه ایران، به دنبال آن بوده تا جای ممکن علیه ایران اجماع سازی کرده و آن را به نحوی منفی تحت تاثیر قرار دهد.
با این حال، در شرایط فعلی که نتانیاهو با یک ضربه کاری از سوی حماس رو به رو شده، سعی دارد تا ورق را برگرداند و از موقعیت جاری به بهترین وجه ممکن در راستای منافع اسرائیل استفاده کند و زمینه را برای همراهی دولت بایدن جهت گسترش دامنه جنگ و محقق کردن یکی از آرزوهای دیرینه اسرائیل یعنی حمله به ایران و سایتهای اتمی آن فراهم کند. به بیان ساده تر، نتانیاهو سعی دارد فرصت طلب باشد و تهدیدات جدی علیه اسرائیل را به فرصت تبدیل کند.
شخصِ نتانیاهو و تندورهای متحد وی در قدرت، به شدت و به صورت جدی به دنبال کشاندن دامنه جنگ به ایران در قالب اوج گیری و گسترش درگیریهای منطقهای هستند
۲. فرار نتانیاهو از بی کفایتی و چالش پاسخگویی
هم نتانیاهو در مقام نخست وزیر اسرائیل و هم تیم امنیتی و سیاسی متحد وی، در پی عملیات طوفان اقصی، با یک شکست بسیار بزرگ و جدی رو به رو شدند که اگر شرایط بحرانی اسرائیل نبود، تردیدی نباید داشت که بدترین سناریوها انتظار آنها را میکشید. با این حال، این طیفها سعی دارند تا با تشدید تنش و تاکید بر ضرورت گستردهتر کردنِ دامنه جنگ و درگیریها و کشاندن دامنه نبرد با همکاری دولتهای غربی و به ویژه آمریکا به ایران، فضای فرسایشی از جنگ و تنش را ایجاد کنند و خود جدا از اینکه نقش قربانی را بازی میکنند، از پاسخگویی در رابطه با بی کفایتی هایشان فرار کنند.
معادلهای که تشدید کنشگری سیاسی و رسانهای آنها را به یک دستورکار مهم برای این طیفها تبدیل کرده است. آنها تا حد زیادی روی این نکته نیز حساب باز کرده اند تا شاید بتوانند با تنش زایی بیشتر راه را برای انسجام و وحدت در اسرائیل که مدت هاست خدشه دار شده، فراهم کنند.
۳. سودای نتانیاهو برای اعاده لقب "آقای امنیت"
نتانیاهو سالهاست که در کنشهای سیاسی و انتخاباتی اش، خود را ناجی امنیتِ اسرائیلیها و به عنوان "آقای امنیت" به شهروندان اسرائیلی معرفی کرده و این جنس از تصویرسازی را از خودش ارائه کرده است. در این فضا، نتانیاهو با تشدید موضع گیری هایش علیه مقاومت فلسطین و به ویژه ایران و تاکیدات پیدا و پنهان مبنی بر ضرورت کشاندن دامنه جنگ و درگیری به ایران، سعی دارد تا بار دیگر خود را در یک شرایط جنگی حساس، به عنوان ناجی اسرائیلیها معرفی کرده و ژست امنیتی را که برای خود دست و پا کرده بود، اعاده کند.
در این راستا نتانیاهو که قبل از عملیات طوفان اقصی، تمام ویژگیهای یک رهبر سیاسی ناکام را داشت، یک شبه به رهبر دوران جنگ تبدیل شد و تمامی سعی خود را انجام میدهد تا تصویر یک قهرمان نظیر ژستهایی که ولادیمیر زیلنسکی، رئیس جمهور اوکراین برای خود ایجاد کرده بود را در ذهن افکار عمومی شهروندان اسرئیلی و مردم جهان، بسازد.
از این منظر، هر چه وضعیت و شرایط امنیتی تداوم پیدا کند و نتانیاهو در این حوزه دامنه جنگ را گستردهتر کند، بخت بیشتری جهت دور زدن بحرانهایی که وی را احاطه کرده اند خواهد یافت. معادله که حامل منافع سیاسی قابل ملاحظهای نیز برای نتانیاهو است.
۴. فرار نتانیاهو از چالش اتهامات قضایی و اعتراضات داخلی
در نهایت باید گفت که نتانیاهو با طیف متنوعی از پروندههای قضایی و همچنین اعتراضات فراگیر داخلی از سوی طیفهای متنوع اسرائیلیها علیه خود رو به رو است. در این چهارچوب، نتانیاهو عملا بحران امنیتی جاری ایجاد شده را فرصتی میبیند که میتواند او را تا حد زیای از چشم اندازهای تیرهای که در حالت عادی انتظار او را میکشیدند، دور سازد.
نتانیاهو نیز همچون دیگر رهبران پوپولیست، توسعه دامنه جنگ به منطقه را گزارهای میبیند که میتواند تا حد زیادی دامنه توجهات و تمرکز به وی از سوی شهروندان و نهادهای قضایی اسرائیلی را منحرف سازد و یک فضای تنفس برای نخست وزیر اسرائیل ایجاد کند. باید توجه داشته باشیم که اساسا در تاریخ رژیم اسرائیل، جنگ و درگیری، خود در برهههای زمانی مختلف با فراهم ساختن برخی امکانات برای رهبران صهیونیست جهت به تعویق انداختن بحرانهای جدیشان همراه بوده است.
معادلهای که در مورد رژیم اسرائیل که اساسا منطق تشکیل آن با زور سرنیزه بوده، چندان هم عجیب نیست. با این حال، یک ضرب المثل قدیمی وجود دارد که میگوید: "با نیزه هرکاری میتوان انجام داد الا تکیه کردن به آن". معادلهای که میتواند جلوهای عینی از یک قمار باخته را برای نتانیاهو و رژیم اسرائیل در ادامه راه تداعی کند.
ای نتانیاهوی قمارباز. من حریف تو هستم