یک حقوقدان:
باید دلایل رفتار معترضان را درک کرد؛ آنها ستم بردهاند، معترض و عصبانی و خواهان دامنهای از تغییراتاند
یک حقوقدان گفت: شعارهای جنسی و جنسیتی در تضاد کامل با همان شعاری است که آغازگر حرکت اعتراضی اخیر شد.
محدودیتهایی که به عنوان حجاب الزامی، ممنوعیت از ورود زنان به ورزشگاهها، ممنوعیت موتورسواری یا دوچرخهسواری زنان و مانند اینها اعمال میشود مبتنی بر یک نگاه غیراخلاقی است. این نگاه ناخواسته زن را منشا یا مسبب فساد تلقی میکند. نداشتن حجاب در ملأعام، حضور در ورزشگاهها به عنوان تماشاچی یا دوچرخهسواری و موتورسیکلترانی زنان موجب تحریک مردان شده و مقدمه فساد میشود.
زن، زندگی، آزادی در مقام انکار این دیدگاه است و با نگاهی ایجابی با پیوند دادن زن به رکن زندگی، زن را از آن جایگاه ناشایسته مقدمه فساد به جایگاه شایسته انسانی که زندگی با او معنا مییابد، برمیگرداند و تلاش میکند آن نگاه غیراخلاقی را به نگاهی اخلاقی تغییر دهد.
کمی بعدتر شعارهایی در میان معترضان مطرح میشود که درست در نقطه مقابل زن، زندگی، آزادی مینشیند و زن را به همان جایگاه غیراخلاقی برمیگرداند که قصد مقابله با آن است. به تدریج شعارها رواج یافتند که در اصطلاح به آنها الفاظ رکیک یا فحشهای ناموسی گفته میشود. مضمون این شعارها کاملا جنسی و جنسیتی است. اگر مضمون شعار زن، زندگی، آزادی را احترام به زن و رجعت دادن زن به جایگاه انسانیاش قلمداد کنیم، این دسته شعارها مبتنی بر دیدگاهی تحقیرآمیز به زن و تکرار همان دیدگاهی است که وقتی کسی میخواهد به دیگری حمله کلامی کند، زنان خویشاوند او را هدف ناسزا قرار میدهد.
اینجا موضوع فقط این نیست که این الفاظ رکیک و بیادبانهاند و خلاف اخلاق عمومیاند که هستند. مهمتر این است که این شعارهای جنسی و جنسیتی در تضاد کامل با همان شعاری است که آغازگر حرکت اعتراضی اخیر شد. این نوع شعارها دقیقا مبتنی بر همان نگاهند که زن را بالقوه عامل و مقدمه فساد میداند...
برای مقابله با مرد باید به زنان خویشاوند او توهینهای جنسی کرد و از جنسیت زن برای مقابله با مردش به عنوان یک اسلحه استفاده کرد.
2- کاری به نام عمامهپرانی مشهور شده است. بگذریم از اینکه آن روحانی که پای پیاده در خیابان میرود و منتظر تاکسی یا اتوبوس است حتما کارهای در سیستم حکومتی نیست و مثل بسیاری دیگر از مردم یک زندگی عادی دارد. نیز هم بگذریم از اینکه این قبیل روحانیون جزای عمل بخشی از همکسوتان خود را میدهند که در مقام قدرت به سوی و سود مردم نرفتهاند.
نکته مهمتر چیز دیگری است که مضمون اصلی یا حداقل نقطه آغازین حرکت اعتراضی اخیر موضوع آزادی پوشش با تاکید بر آزادی پوشش زنان بوده است. آنچه به نام عمامهپرانی شهرت یافته نقض صریح و آشکار حق آزادی پوشش است. روحانیون لباسی متفاوت از دیگران دارند. آنها حق دارند آنچه میخواهند بر تن کنند. تعرض به یک روحانی به عنوان عمامهپرانی به معنای انکار حق آزادی پوشش اوست.
این عمل تعرض به حق آزادی عقیده و آزادی بیان هم محسوب میشود. در همه جوامع لباس روحانی از همه ادیان تنها لباسی است که آشکارا عقاید فرد را بیان میکند. هیچ لباس دیگری نیست که مانند لباس روحانی به منزله بیان عقیده باشد. وقتی آزادی پوشش، آزادی عقیده و آزادی بیان از اهداف اعتراضات اخیر است، چرا این حقوق در این مورد رعایت نمیشود؟ این یک تناقض است. تعرض به پوشش یک روحانی عینا تعرض به حق آزادی عقیده و آزادی بیان اوست که فارغ از مباحث حقوقی، عملی کاملا غیراخلاقی است.
توهینهای جنسی و جنسیتی و عمامهپرانی، گفتار و رفتاریاند که تناقضهای اخلاقی درون این اعتراضها را به نمایش میگذارند. باید دلایل رفتار معترضان را درک کرد. آنها ستم بردهاند، معترض و عصبانی و خواهان دامنهای از تغییراتند. باید این دلایل را جدی گرفت، صدای آنها را شنید، سخنشان را فهم کرد و در ترمیم و بهبود وضعیت و کاستن از رنج عمومی همت کرد. اما شناخت دلایل عمل افراد الزاما موجب تایید اخلاقی یا مشروعیت آنها نیست. اینکه معلوم شد آن فرد تحت چه شرایط سختی بوده و حتی شایسته همدردی است، موجب معافیت از تقبیح اخلاقی نیست. هر حرکت فردی یا اجتماعی اهدافی را دنبال میکند. میزان مطابقت کنشها و گفتارها با آن اهداف نشان دهنده میزان وفاداری به آنهاست.