پرویز شهریاری، ریاضیدانی که فلسفه میدانست
سالهاست که عادت کردهایم لفظ «دکتر» را قبل از نام همه شخصیتهای علمی بیاوریم. بیراه هم نیست. بیشتر کسانی که در حوزه علم به جایی رسیده اند، دکترا دارند. این وسط استثناهایی هم وجود دارد؛ پرویز شهریاری یکی از آنهاست.
«فقر عمومیت داشت، زرتشتی و مسلمان و یهودی همه در حالت فقر زندگی میکردند. وقتی میخواستیم در ششم دبستان امتحان بدهیم، وزارت آموزش و پرورش اعلام کرد که هر داوطلبی میبایست دو صندلی یا یک میز و یک صندلی با خودش بیاورد. من مدتها گرفتار این مسئله بودم که این وسایل را از کجا بیاورم و بالاخره از محل آتشکده زرتشتیها توانستم صندلی و میزی نیمه شکستهای را تعمیر کنم و با خودم سر جلسه امتحان ببرم. این امتحان مقارن با فوت پدرم بود. وقتی پدرم مرد، وضع زندگی ما بد بود، بدتر هم شد.»
پرویز شهریاری در یکی از فقیرترین محلههای کرمان در خانوادهای زرتشتی به دنیا آمد. پدرش کشاورزی بود که به خاطر تحمل نکردن ظلم ارباب، شغلش را عوض کرده و به کارخانههای ریسندگی رفته بود. تغییر محل کار پدر را بیمار کرد. رفتن از دل طبیعت و هوای پاک به ساختمان نمور و آلوده سالن ریسندگی باعث مرگ زودهنگامش شد. پرویز از دوازده سالگی برای تامین هزینههای خانواده کار میکرد. بنایی، خشت مالی، چاه خویی، کار در کوره آجرپزی و راه سازی شغلهایی بود که در آن دوره به آن پرداخت. وضع زندگی شان به قدری سخت بود که به گفته خودش گاهی تکه نانی هم برای خودش پیدا نمیکرد. با وجود همه این مشکلات و سختیها مادرشان نگذاشت بچه هایش درس را رها کنند. به هر ضرب و زوری بود آنها را به مدرسه فرستاد و اصرار داشت که درس را ادامه بدهند.
پرویز شهریاری دوره ابتدایی، دبیرستان و دانشسرای مقدماتی را در کرمان خواند و شاگرد اول شد. بعد از آن برای ادامه تحصیل به تهران آمد و در رشته ریاضی دانشکده علوم درسش را ادامه داد. البته شهریاری از اول قرار نبود ریاضی بخواند. هم به ادبیات علاقه داشت و هم به ریاضی، اما چون کلاسهای ادبیات شلوغ بود و ریاضی خلوت، رشته ریاضی را انتخاب کرد. این دوره از زندگی پرویز شهریاری همزمان بود با اوج گیری فعالیتهای سیاسی دانشجویان و به زندان افتادن او.
سختیها ادامه دارد
«سال ۱۳۳۲ در زندان قزل قلعه یک سال و نیم حبس بودم. آنجا بیکار بودم. به برادرم سپردم اگر کتاب روسی به دستش رسید برای من بیاورد. برادرم یک کتاب روسی برایم آورد که برای فرانسویهایی که میخواهند زبان روسی یاد بگیرند نوشته شده بود. این کتاب ۷۵ فصل بود در ۸۰۰ صفحه. من این ۸۰۰ صفحه را ظرف نه ماه تمام کردم. گاه در روز ۱۶ تا ۱۷ ساعت کار میکردم، چون کار دیگری نداشتم.»
پرویز شهریاری در سال سوم تحصیل دو بار به زندان افتاد. بار اول سه ماه و بار دوم سه سال. همین عاملی بود که باعث شد شهریاری مدرکش را به جای چهار سال بعد از نه سال بگیرد. زندان رفتنهای استاد شهریاری به همین جا ختم نشد. او در عمرش بارها دستگیر شد و مجموعا شش سال از عمرش را در زندان سپری کرد، اما در همان دورههای سخت و تاریک زندگی هم تحقیق و پژوهش را کنار نگذاشت. یاد گرفتن زبان روسی و ترجمه «تاریخ حساب» نوشته «تانون» نمونهای از این تلاش هاست. تا قبل از زندان رفتن، استاد کتابها را از فرانسه به فارسی ترجمه میکرد، اما بعد از یاد گرفتن زبان روسی، متنها را از این زبان به فارسی بر میگرداند. شهریاری که از پانزده سالگی تدریس به بچههای کوچکتر از خودش را شروع کرده بود، در دوره زندان هم این کار را در کنار مطالعه و پژوهش ادامه داد و تا جایی که توانست به زندانبانها درس داد.
من خودآموز بودم
«رشته ریاضی را که تمام کردم، در واقع هیچ چیز از درس و کلاس در ذهن من باقی نمانده بود و من نسبت به آموزش دانشگاهی در هنگام فارغ التحصیلی کاملا خالی الذهن بودم. وضع زندگی ام هم طوری بود که ناچار بودم برای اداره خانواده ام کار کنم. من هر چه میخواستم بدانم و بیاموزم میبایست خودم یاد بگیرم؛ بنابراین تصمیم گرفتم هم به خاطر زندگی و هم به خاطر خودم درس بخوانم و مطالعه کنم و از خودم همه جیز را بطلبم و محصولش را هم، اگر محصولی داشته باشد، به جامعه عرضه کنم.»
محصولی که پرویز شهریاری از آن حرف میزند، خیلی بیشتر از آن چیزی است که تصور میکنیم. شهریاری از سال ۱۳۳۳ با حکم وزارت فرهنگ رسما دبیر شد، اما به همین اکتفا نکرد. شش سال بعد گروه فرهنگی خورازمی را پایه گذاری کرد که اولین کلاسهای کنکور ایران در این گروه تشکیل شد. بعدها و به دنبال آن دبیرستان پسرانه خوارزمی را هم ساخت.
در سال ۱۳۴۰ دبیرستان دخترانهای تاسیس کرد و به یاد دخترش مرجان که فوت شده بود این نام را برای مدرسه انتخاب کرد. تشکیل «گروه فرهنگی مرجان» با کمک ۷۰۰ دبیر چند سال بعد از ساخت این مدرسه بود. تاسیس مدرسه عالی علوم ماراک با کمک «دکتر قریب» و «دکتر گل گلاب» و همچنین تاسیس «انتشارات خوارزمی» و «انتشارات توکا» از دیگر کارهایی بودند که انجام داد. نشریات زیادی هم انتشار موفق شان را مدیون تلاشهای او هستند. شهریاری به دور از سیستم دانشگاهی و با همان روش خودآموزی که خودش در مورد آن صحبت کرد، بیشتر از ۲۰۸ جلد تالیف و ترجمه از خودش به یادگار گذاشته است. او اگرچه دوران تحصیل کوتاهی داشت، اما بیشتر از ۵۰ سال در دبیرستان ها، دانشسرای عالی و دانشکده فنی دانشگاه تهران تدریس کرد.
همه نشریات من
«در بهمن ۱۳۴۸ بلایی نازل شد. در یکی از شعبههای سازمان امنیت مرا خواستند. بسیار با محبت صحبت میکردند و درخواست کوچکی داشتند: مجله «سخن علمی» را به ما واگذار کنید. ما همچنان خانلری و تو را به عنوان صاحب امتیاز و سردبیر در مجله اعلام میکنیم، ولی شما هیچ دخالتی در آن نخواهید داشت. به هر کدام از شماها (دکتر خانلری و من) ماهانه پنج هزار تومان میدهیم؛ این قرار هم باید همین جا دفن شود.» من به ظاهر مخالفتی نکردم، ولی گفتم اجازه دهید سال هشتم را تمام کنیم، آن وقت خدمت میرسم و مجله را تحویل میدهم. اتمام سال هشتم تا فروردین ۱۳۴۹ طول کشید و در آن یادداشتی به صورت یک برگ رنگی گذاشتم که این آخرین شماره است. به ظاهر سازمان امنیت چند مجله را به همین صورت در دست گرفته بود. بعد از پخش مجله، آقای دکتر خانلری مرا خواست و جریان را جویا شد. به او گفتم چه پیش آمده است، ولی اکنون با کاغذی که لای مجله گذاشته و پخش کرده ام گمان میکنم مسئله منتفی شده باشد و در واقع هم بعد از آن خبری نشد.»
اهل کوتاه آمدن در برابر زور نبود. تسلیم نمیشد. هر چقدر هم که کارشکنی میکردند و مانع سر راهش میگذاشتند باز از یک جای دیگر و به شکل متفاوتی فعالیت هایش را ادامه میداد. بدون این که به درگیریهایی مثل در افتادن با حکومت، زندان رفتن یا مسائل مالی فکر کند. مثلا در همین خاطرهای که در بالا ذکر شد این را در نظر بگیرید که ارزش پنج هزار تومان در آن زمان بسیار زیاد بود و مجله سخن علمی، اشتراکی برابر ۲۵۰ ریال برای ۱۲ شماره داشت. علاوه بر انتشار این مجله، انتشار ماهنامه «اندیشه ما»، تهیه یک دوره کتاب درسی ریاضی دوره اول دبیرستان و سردبیری هفته نامه «وهومن» تا ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بر عهده استاد بود. مجله «آشتی با ریاضیات»، «آشنایی با ریاضیات»، «آشنایی با دانش» و «مسائل دانشگاهی» از دیگر نشریاتی بودند که نام پرویز شهریاری اعتبارشان را دو چندان میکرد. «چیستا» و «دانش و مردم» هم در واقع حکم خانهای را برای استاد داشتند که شهریاری سالها در آن کار میکرد.
گاهی هم در بن بست
«من از گذشته خود راضی ام. سعی میکنم «از خود راضی» نباشم، ولی از خودم ناراضی نیستم. هرگز نخواسته ام به جای کس دیگری باشم. بسیار پیش آمده که نگران و حتی وحشت زده شده ام، نگران از سرنوشت همسر و فرزندانم و وحشت از این که نتوانسته ام با معیارهای انسانی، شوهر خوبی برای همسرم و پدر خوبی برای فرزندانم باشم، ولی این احساسها غالبا زودگذر بوده اند و دوباره با همه توانم، کارم و هدفم را دنبال کرده ام. همیشه در شاهراه نبوده ام، گاه غالبا به بن بست رسیده ام، برگشته ام و کوچه دیگری را امتحان کرده ام. زندگی را جز همین تلاش و پیگیری نمیدانم. هر کسی هر چه از دستش بر میآید میکند. هرگز طعم بدبختی را نچشیده ام و همیشه خودم را خوشبخت دیده ام، چرا که دوستان بسیار خوب و انسانی دارم که بیشترشان بیش از آنچه شایسته باشم، به من محبت میکنند.»
برای پرویز شهریاری در زندگی اش بزرگداشتهای زیادی برگزار شد، در کنار همه مشکلاتی که برایش به وجود آمده میشود او را در دسته نخبگانی قرار داد که در دوره حیاتش قدر دید؛ کسب نشان درجه یک علمی از وزیر آموزش و پرورش وقت در سال ۱۳۴۵، به دست آوردن نشان درجه یک علمی در سال ۱۳۸۴، برگزیده شدن در مراسم چهرههای ماندگار در رشته آموزش ریاضیات در سال ۱۳۸۱ و دریافت دکترای افتخاری ریاضیات از دانشگاه کرمان بخشی از این ماجراست.
شهریاری با وجود مشکلات بینایی تا آنجا که میتوانست خواند و نوشت و ترجمه کرد. در اواخر عمرش هر دو چشمش در حدود هشت درصد بینایی داشت و کتاب را هم با زحمت زیاد به کمک عینک و ذره بین میدید، اما همچنان به کارش ادامه داد. پرویز شهریاری در ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۱ در اثر سکته قلبی درگذشت و در قبرستان زرتشتیها در قصر فیروزه به خاک سپرده شد.
پرویز شهریاری بخش بزرگی از زندگی اش را صرف ترویج و همگانی کردن علم کرد
ریاضی برای همه
آموزش و پژوهش دغدغه اصلی شخصیتهای علمی است، اما خیلی از اساتید دانشگاه و نخبهها به ترویج و همگانی کردن علم فکر نمیکنند و به این حیطه نزدیک نمیشوند؛ چرا که باید توانمندیهای ویژه و حوصله زیادی داشته باشند تا بتوانند یک مطلب پیچیده علمی را با بیانی ساده و قابل فهم برای همه عنوان کنند، آن هم در بحثی مثل ریاضی که تصور عموم مردم از آن مفاهیم مجرد دور از زندگی روزمره است. پرویز شهریاری یکی از افرادی بود که بخش بزرگی از زندگی اش را برای این کار گذاشت و حالا، خیلی از کسانی که در دهههای ۶۰ و ۷۰ دانش آموز بوده اند، فهم خود از دنیای ریاضی را مدیون ایشان هستند.
پرویز شهریاری با تالیف و ترجمه بیش از ۲۱۰۰ جلد کتاب و همین طور با تاسیس و کار در نشریههای مختلف یکی از موفقترین افراد این حوزه بود. کتابهای شهریاری روان و ساده نوشته شده اند و درکش برای عموم آسان است. این کتابها در زمان انتشار معمولا با اقبال عمومی مواجه شدند و پس از گذشت سالها بعضی از آنها مانند «خلاقیت در ریاضی» همچنان تجدید چاپ میشود.
در کتابهایی ه نام شهریاری روی جلد آن آمده هم حل المسائل پیدا میشود، هم کتابهای درسی و آموزشی و هم داستان و سرگرمی. از بین کتابهای او «ریاضیات به زبان ساده» و «سرگرمی در ریاضیات» و «رمانهای علمی» جایگاه ویژهای در ترویج علم در ایران دارد. تاریخ ریاضی هم یکی از علاقه مندیهای پرویز شهریاری بود. او با پژوهش دقیق علمی و منصفانه اطلاعات دست اولی از ریاضیات و ریاضیدانهای ایرانی به دست آورد و آنها را در قالب کتابهایی منتشر کرد.
یکی از اهداف شهریاری از این کار، آگاهی جوانهای ایرانی از گذشته پر افتخار خودشان در رشته ریاضی بود تا شاید این آگاهی باعث شود بتوانند در همان مسیر قدم بردارند. نشریاتی هم که او تاسیس یا در آنها کار کرد، بیشتر نشریاتی توصیفی برای ترویج علوم ریاضیات بودند و در همگانی کردن علم نقش مهمی داشتند. همزمان با همه این کارها شهریاری شروع به تاسیس نهادهای فرهنگی - آموزشی هم کرد تا مردم برای علم آموزی کمتر به دردسر بیفتند. ساخت مدرسه، تاسیس آتشکده، به راه انداختن انتشارات نمونهای از فعالیتهای اوست.
مردی برای تمام ایران
ویژگی دیگر شهریاری که نام او را بین مردم محبوب میکرد، تواضع و توجه او به همه قشرهای جامعه بود. او علاوه بر شرکت در همایشها و کنفرانسهای بزرگ، در جمعهای کوچک و محلی در شهرستانهای مختلف هم حضور پیدا میکرد و تفاوتی بین این دو نمیگذاشت. در واقع بی توجه به جایگاه اجتماعی اش هر جایی که حس میکرد حضورش میتواند کمکی به توسعه و رشد علم کند، میرفت و کمک میکرد؛ ویژگی که از همان سالهای اول تدریس از خود نشان داده بود: «سال اول برای تدریس مرا به شیراز فرستادند. در آنجا گویا معلمی بود که از دست شاگردان ناراضی بود و مرا به ناچار به جای او گذاشتند، بدون آن که من کمترین اطلاعی داشته باشم. من به مرور مقبول شاگردان شدم، اما چگونگی مقبولیتم خودش حکایتی دارد.
فرض کنید کلاس چهارم در آن زمان مثلثات داشت. من چندان مثلثات نمیدانستم. در دوره متوسطه که در دانشسرای مقدماتی بودم، مثلثات نداشتیم. وقتی هم به دانشکده آمدیم، باز هم مثلثات نداشتیم. من تمام کتابهای مربوط به مثلثات را جمع آوری کردم. به کتابفروشی معرفت شیراز رفتم و گفتم: «کتابهای قدیمی مثلثات را میخواهم.» کتابفروش که پیرمردی بود، گفت بالا در قسمتی ما کتابهای قدیمی را روی هم چیده ایم. یک روز از صبح تا ظهر لای گرد و غبار قفسهها گشتم تا کتاب مورد نظرم را پیدا کردم. کتابها را با خودم به خانه بردم و مثلثات را خوب یاد گرفتم. بارها پیش آمد که من شب تا صبح روی مسئلهای کار کردم و صبح سر کلاس رفتم تا آن را برای شاگردانم حل کنم. نه تنها در مورد مثلثات بلکه در مورد همه درسها با همین روش (خودآموزی) پیش میرفتم.»
آیین پرسه و بزرگداشت استاد پرویز شهریاری (تالار ایرج انجمن زرتشتیان تهران - ۱۳۹۱)
همکاری با نشریات
نمونه دیگری از این ماجرا همکاری اش با نشریات مختلف بود. شهریاری با آن سابقه و رزومه پربار مطبوعاتی اش، سالهای سال ستونی هم در مجله «برهان» داشت، با این عنوان که «شما هم میتوانید در درس ریاضی خود موفق شوید». شهریاری وقت زیادی را هم به نامههای رسیده به نشریات اختصاص میداد. آنها را مطالعه میکرد و جواب را برای شان میفرستاد. خیلیها مشتاق همکاری با مجله بودند و مطالبی را میفرستادند که کیفیت علمی لازم را نداشت. «میرشهرام صدر» در خاطرهای از استاد میگوید: «هیچ گاه نویسنده مطلب را ناامید و سرخورده نمیکرد، بلکه همیشه در ابتدا از مطلب تعریف و تمجید میکرد و در ادامه میگفت، اما این مطلب هنوز کامل نیست و نقایص آثار را باید کامل و اشکالات آن را رفع کرد. ایشان همیشه خودشان نویسنده را برای تکمیل مقاله راهنمایی میکردند و در بسیاری از موارد خودشان نقایص باقیمانده را رفع و به نام نویسنده اول منتشر میکردند تا او دلگرم شود.
نکتهای که باید درباره دلیل موفقیت ایشان ذکر کرد، پشتکار بسیار زیاد ایشان بود که همیشه در حال تلاش و فعالیت بودند و هیچ گاه خستگی مانع ادامه کار نبود. در سالهای آخر با آن که چشم شان ناتوان و ضعیف شده بود، ولی با ذره بین میخواندند و مینوشتند. ایشان همیشه با وجود کهولت سن و ناتوانی جسمی در همه جلسههای هیئت تحریریه و مجله با نشاط شرکت میکردند و همیشه هم شرکت شان فعالانه بود، یعنی صوری و ظاهری نبود بلکه در مورد همه چیزها اظهار نظر و دیگران را راهنمایی میکردند.»
شهریاری با وجود همه مشکلات و موانعی که در زندگی سر راهش قرار گرفتند، همیشه بی حاشیه و منظم کارش را انجام میداد و به همکاران و شاگردانش هم توصیه میکرد که اگر واقعا قصدشان خدمت به مردم است، بی سروصدا کار کنند، چون اگر کار درست انجام شود، آنان که باید قدر را بدانند، حتما قدردانی مین کنند.
من معلم هستم
«از یازده سالگی معلم بوده ام و اگر کسی از من بپرسد مجموعا در عمرت چه کرده ای، میگویم معلمی کرده ام و راضی هم هستم. من هم در دانشکده فنی تدریس کرده ام، هم در مدرسه عالی «پارس» که در آنجا پس از دو یا سه ماه تدریس «منطق ریاضی» به من گفتند مجبوریم حقوق تو را به نام کسی بنویسیم که دکترا یا دست کم فوق لیسانس داشته باشد. شما درس بدهید، ما حقوق را به نام کس دیگری مینویسیم، اما به شما میدهیم که من هم قبول نکردم، گفتم اگر صلاحیت دارم به نام خود من بنویسید و اگر هم صلاحیت ندارم که میروم کنار.»
منبع: همشهری
24
دستتان واقعا درد نکند. مطلب بسیار مفیدی بود. امیدوارم جوانان در این ایام عصبیت و دشواری زندگی همت بخرج دهند و تمامش را بخوانند. در حین خواندن، چند نکته خیلی توجهم جلب کرد. 1---- از دوازده سالگی برای تامین هزینههای خانواده کار میکرد. بنایی، خشت مالی، چاه خویی، کار در کوره آجرپزی و راه سازی ... 2---با آنکه سه ماه و سه سال و به زندان سیاسی میرود، ولی حکومت به اصطلاح طاغوت او را در گزینش معلمی رد نمی کند (قابل توجه نظام اسلامی خودمان) 3---- حتی نشان درجه یک علمی از وزیر آموزش و پرورش وقت در سال ۱۳۴۵ می گیرد