به مناسبت زادروز امانوئل کانت، فیلسوف شهیر آلمانی؛
آفریننده غرب مدرن را بشناسید/ چگونه زمان و مکان ذهنی اند؟
کانت با ذهن پیچیده خود دنیای تفکر را دچار تحول کرده و جهان فکری جدیدی را ساخت؛ دنیایی که در آن محوریت با انسان و ذهن او است.
به گزارش خبر فوری ، ۲۲ آوریل ۱۷۲۴ سالروز تولد یکی از بزرگترین فیلسوفان جهان است که برخی به حق او را پدر مدرنیسم نامیدهاند. امانوئل کانت فیلسوف آلمانی(پروسی) متفکری ساکت، عزلتنشین و به شدت منظمی بود که با قد کوتاه و پشت خمیده و البته تفکر برجستهاش دنیا را تغییر داد.
زندگی؛ حیات در نظم و سکوت
کانت در شهر کونیگسبرگ به دنیا آمد و در همان شهر هم دیده از دنیا فروبست. در کل عمرش کمتر از زادگاهش بیرون رفته است؛ شغل معلمی داشته و مدتها در دانشگاه شهر زادگاهش درس میداده است. هرگز در طول عمرش ازدواج نکرده و تنها و جدا از خانواده، با یک مستخدم زندگی میکرده است. پدر و مادر کانت از پروتستانهای تقدس گرا بودند که خلوص درونی به همراه نظم همراه با رعایت آداب جوهره مذهبشان را تشکیل میداده است. نظم کانت چه در تفکر و چه در زندگی شخصی بر اساس همان جوهره مذهبی خانوادگی شکل گرفته است. مشهور است که این متفکر کوچک اندام و بزرگ اندیشه به حدی در زندگی شخصی منظم بوده است که حتی روزنامهفروشان شهر ساعت خود را با زمان بیرون آمدن او از خانه برای پیادهروی(که هر روز ساعت ۵ بعد از ظهر اتفاق میافتاد) تنظیم میکردند.
مروری کوتاه بر برخی اندیشههای کانت؛ ذهن قدرتمند
اندیشه کانت آنقدر پیچیده و وسیع است که نمیتوان در یک یا چند نوشته آنها را خلاصه کرد یا ارائه داد. در مورد مقام کانت، همین بس که او را بنیانگذار تفکر(نه صرفا فلسفه) مدرن نامیده اند. عمده کاری که او در این رابطه انجام داد این است که در مابعدالطبیعه و اخلاق، انسان را محور همه چیز قرار داده و حتی از برخی جهات، انسان را جایگزین خداوند کرده است. بزرگترین دستاورد فیلسوف آلمانی ارائه یک نظریه معرفت شناسانه دقیق و منظم است. او که با شبهات معرفتی تجربه گرایانی مانند دیوید هیوم روبرو بود که ضرورت و کلیت گزارههای علمی را زیر سوال میبردند، تمام تلاشش را در کتاب اصلیاش یعنی "نقد عقل محض" کرد تا جهانی فکری به وجود بیاورد که در آن علم تجربی(science) ممکن باشد.
کانت در پیشبرد هدفش به برخی نظرات رسید که بسیار جالب و ساختار شکنانه بوده و هستند. فیلسوف آلمانی معتقد است صورت جهانی که ما میاندیشیم به هیچ عنوان از خود جهان نیست و در واقع، این ما انسانها هستیم که به جهان شکل دادهایم. در واقع، کانت معتقد است بشر یک سری داده در قالب ادراکات حسی دریافت میکند که هیچ شکل معینی ندارند و بعد با استفاده از ساختار ذهن خود به آنها شکل میدهد. به طور مثال، آنچه ما گربه میدانیم به هیچ وجه آن چیزی نیست که در بیرون وجود داشته باشد(حداقل ما نمیدانیم که به این صورت هست یا نه)؛ احساسات اندامهای حسی ما را بمباران میکنند و سپس ما این دادهها را با ساختارهای ذهنی خودمان منظم کرده و آن را به شکل گربه در میآوریم.
کانت معتقد است این پروسه صورت دهی به خارج در چند مرحله انجام میگیرد که هر یک مقدمه دیگری است. در اولین مرحله من باید ادراکات حسی خودم را با ساختارهای ذهن صورت دهم. دو مفهوم زمان و مکان ابزار من برای این عملیات هستند. یکی از طوفانهای کانت در فلسفه این بود که دو مفهوم زمان و مکان را ذهنی دانست. از نظر او، در خارج از ذهن من نه زمانی وجود دارد و نه مکانی؛ بلکه این ذهن من است که با زمان و مکان به این جهان شکل میدهد. کانت معتقد است ذهن ادراکات حسی ما را دائما وحدت بیشتری میدهد. ادراکات حسی ساخته شده توسط زمان و مکان را از طریق برخی عناصر ذهنی دیگر(مقولات ۱۲ گانه یا مفاهیم محض) پیچیده تر میکند و متعلقات فاهمه را میسازد. از نظر کانت، مفاهیمی مانند وجود، علیت، ضرورت، واقع و... همگی از جمله این مفاهیم هستند. از نظر کانت، اینکه توپی به شیشه بخورد و آن را بشکند و ما توپ را علت شکسته شدن شیشه بدانیم امری ذهنی است. یعنی در بیرون ما فقط توالی دو ادراک را داریم؛ ما میبینیم که بعد از حرکت توپ شیشه میشکند؛ اما اینکه توپ علت شکستن شیشه باشد امری است که بر اساس توالی ادراکات، ذهن ما بین توپ و شیشه به وجود میآورد. همین امر حتی در مورد گزاره به ظاهر ساده و بدیهی "این شی وجود دارد" یا حتی "این شی وجود ندارد" هم صادق است. وجود داشتن یا نداشتن یک چیز، هر دو توسط ذهن من بر امور اطلاق میشود.
تاثیر کانت بر غرب مدرن؛ وقتی بدون خواندن کانت، کانتی شویم
بنابراین، کانت تمام عناصر مهمی را که روزگاری مابعدالطبیعه بر آن تکیه زده بود، در حوزه انسان برده و ذهنی میداند. وجود، علیت، ضرورت، واقعیت و به خصوص زمان و مکان همه و همه عناصر ذهن انسان اند. کانت در ادامه تاکید دارد که حتی مفاهیم معقول مهمی که تاریخ مابعدالطبیعه را ساختهاند (مانند نفس، جهان و حتی خداوند ) همگی معقولات ذهنی اند که جهت ادراک طبیعت در تمامیتش به کار میرود(البته لازم به ذکر است که کانت خداباور است و سعی دارد وجود خداوند را در فلسفه اخلاق خود ثابت کند).
در نتیجه، این فیلسوف ضعیف الجثه و کوچک اندام با ذهن پیچیده خود دنیای تفکر را دچار تحول کرده و جهان فکری جدیدی را ساخت؛ دنیایی که در آن محوریت با انسان و ذهن او است؛ او نه تنها قادر است که جهان را بسازد بلکه میتواند آن را به اختیار خود تغییر دهد.
چه فلسفه کانت را قبول داشته باشیم و چه نه؛ نمیتوانیم آن را نادیده بگیریم. برخی نقش او را مانند ارسطو دانسته اند؛ به این معنی که بزرگترین مفاهیم ذهن بشر را دچار یک تحول کرد و چنان بر متفکرین بعد از خودش تاثیر گذاشت که عملا باید دنیای فلسفه را به قبل از کانت و بعد از او تقسیم کنیم. این رای تا حد زیادی درست است. تحول کانت بر فکر بشر مدرن عیان است. شاید بپرسید که مثلا یککارمند آلمانی که زندگی مدرنی دارد و با خودرو شخصی خود، در حالی که کرواتی به گردن زده در حال حرکت به سمت دفتر کارش در برلین است چه تاثیری از اندیشههای سخت و پیچیده کانت گرفته است؟ پاسخ مشخص است. او کانت را بدون اینکه بشناسد یا خوانده باشد پذیرفته است. حدود سه قرن است که سازمانهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی غرب در حال پیریزی دنیای خود بر اساس اندیشه افرادی مانند کانت هستند. این سازمانها به تدریج از طریق هنرمندان، رسانهها، کالاها، روابط کارمندی، مدرسه و ... ذهن بشر را میسازند و به صورت ناخودآگاه به آنها کانت یاد میدهند. به این شکل است که ناگهان از رفتار یککارمند جزء آلمانی اندیشههای معلم مدرنینه را بیرون میکشی.
منبع: خبر فوری
38
از عوامل خبر فوری بخاطر درج مطالب اینگونه سپاسگزارم. البته در طول تاریخ اندیشمندان زیادی بودند که به این باور رسیده اند که هر آنچه از درون و بیرون بشر می زاید حاصل ذهن اوست. ثمره تفکر اوست. من هم با خواندن کتابهای دکتر پیمان آزاد بیش از پیش ب این تفکر علاقه مند شدم. از دوستان خوب خودم می خواهم چنانچه وقت دارند و در خانه هستند کتابهای: "انسان ذهن است و دیگر هیچ" "بیگاری بس است" "عاشقی پایان بیگاری" به همان ترتیبی که نوشتم، این سه کتاب رو بخونند. و از خبر فوری تقاضا دارم چنانچه ممکن است از آقای دکتر پیمان آزاد (چنانچه در قید حیات هستند) مصاحبه ای بگیرند و نظرات ایشان را برایمان بگذارند. سپاسگزارم.
با عرض سلام.....کانت ازنظرمن دیوانه بود
ای کاش بود ازش میپرسیدم وجود ذهنی زاییده چیست واقعا مهمترین ضعف مدرنیسم ضعف فلفسی است در همین متن بالا کلی تناقض و مقدمات بدون پشتوانه منطقی قراردارد منتها باید گفت غرب سواستفاده گر و متقلب بزرگی است و در جهت رهایی از قیودی که نفس مفسده خواهش میخواسته تمامی اعمالش را گره زده به کانت و فروید و حال آنکه خود این متفکران نتیجه گیری این چنینی از عقایدشان را قبول نداشته واین گونه سلک نکرده اند
در پاسخ به ناشناس. اولا مطلب بالا حتی خلاصه فلسفه کانت همنیست. بلکه پرداخت به دو اصل کانتی و تاثیرش است. ثانیا کانت اصلا از واژه وجود ذهنی استفاده نکرده. اوننمیگه همه چیز زاییده ذهنه. اون به ادراک حسی و وجود امر بیرون از انسان هم قائله. فقط میگه صورت جهان و نظم بین ادراکات حسی از ذهنه. ثالثا، شما تا هیوم و لایب نیتس و قبلش دکارت نخونید متوجه کانت نخواهید شد. بدون آمادگی نمیشه به داخل فلسفه کانت شیرجه زد
نکته ای که درباره حضور افکار کانت در نهادهای دنیای مدرن نوشتید، بسیار مهم است. آن افکار در حیات روزمره غربیان جاری شده اند. کانت دو مقوله نومن و فنومن (بود و نمود) را نیز برجسته کرد و بر معرفت بشر، حدّی گذاشت. یکی از مهمترین جملات کانت در رساله «روشنگری چیست؟» آمده که بسیار معروف است: «در به کارگيری فهم خود شهامت داشته باش»