مرزهای ایران باستان تا کجا بود؟ / از هند تا فلسطین؛ وقتی تمدن ایرانی نصف جهان بود
در اعماق تاریخ باستان، در میان غبار اسطورهها و حماسهها، مرزهای ایران نه فقط خطوطی بر نقشه، بلکه نبض تپنده تمدنی بودند که از دل فلات ایران تا دوردستترین نقاط جهان گسترده شده بود. این مقاله، سفری است به اعماق این مرزها، از دشتهای پهناور ماوراءالنهر تا کرانههای گرم خلیج فارس، از رود سند خروشان تا سواحل مدیترانه، تا دریابیم که چگونه این مرزها، هویت ایرانی را شکل داده و در گذر زمان، حافظ این تمدن کهن بودهاند.

مرزهای ایران در دوران باستان از اهمیت ویژهای برخوردار بودند و همواره نقش مهمی در شکلگیری هویت تاریخی و فرهنگی این سرزمین ایفا کردهاند. یکی از مهمترین مناطق، مرزهای شمال شرقی ایران بود که شامل سرزمینهای ورارود (ماوراءالنهر) میشد. این مناطق، از دیرباز در اسطورهها و تاریخ ایران جایگاه برجستهای داشتند و بهعنوان سکونتگاه نخستین آریاییها شناخته میشدند.
مرزهای شمال شرقی: گهوارهی تمدن آریایی، خاستگاه فرهنگ ایرانی
سرزمینهای واقع در ورارود (ماوراءالنهر)، در اسطورهها و تاریخ ایران جایگاهی والا داشته و از دیرباز، با هویتی ایرانی شناخته میشدند.
هویت ایرانی: از نخستین سالهای هزارهی یکم پیش از میلاد، تیرههای آریایی در شمال خاوری ایران و در ورارود سکنی گزیدند.
اوستا و اسطورهها: در اوستا، از شانزده سرزمین مقدس به عنوان سکونتگاه نخستین آریاییها یاد شده که سوغده (سغد)، مورو (مرو) و نیسایه (نسا) در ورارود از جملهی آنها هستند. در اسطورههای ایرانی نیز بر تعلق سرزمینهای گستردهای از ورارود به ایران تأکید شده است. شاهنامه فردوسی و دیگر متون باستانی، ختن و کاشغر را نیز بخشی از سرزمینهای شرقی ایران به شمار میآورند.
روایت شاهنامه: در شاهنامه، پس از شکست سپاهیان افراسیاب از سیاوش، افراسیاب دستور میدهد نیروهای تورانی از شهرهای ایرانی بخارا، سغد، سمرقند و چاچ خارج شوند.
کتابنامهی شهرستانهای ایران: در این کتاب پهلوی، سمرقند به عنوان نخستین شهر در شمال خاوری ایران ذکر شده و بخارا، تاشکند و سپیجاب نیز در نزدیکی آن بنیاد شدهاند. این شهرها، سرزمین «سغد» را تشکیل میدادند که یکی از ایالات خاوری ایران بود.
دوران هخامنشی: کتیبههای داریوش بزرگ در بیستون، تخت جمشید، شوش و نقش رستم، ایالات پارت، خوارزم و سغد را در زمرهی ایالات پادشاهی هخامنشی برشمردهاند. قلمرو ایران تا رود سیحون میرسید و مناطقی چون بخارا، سمرقند، مرو و نسا را شامل میشد.
دوران اشکانی: در عصر مهرداد دوم، قلمرو اشکانیان در شمال خاوری به رود سیحون رسید. اما تهدیدات اقوام یوئهچی و پادشاهی کوشانی، اقتدار اشکانیان را در سغد، خوارزم و پارت تهدید میکرد.
مهار یوئهچیها: مهرداد دوم تهدید یوئهچیها را دفع کرد، اما خطر کوشانیان باقی ماند و در نیمهی نخست سدهی یکم میلادی، کوشانیان حتی مرو را نیز از قلمرو اشکانی جدا کردند.
دوران ساسانی: اردشیر بابکان، مرو را بازپس گرفت و شاپور اول با لشکرکشی به قلمرو کوشانیان، آن را نابود و خاک آن را به قلمرو ساسانی ضمیمه کرد. شاپور اول همچنین به تشکیل پادشاهی هپتالی در بخشهایی از قلمرو کوشانیان یاری رساند.
خسرو انوشیروان: هپتالیان در عصر خسرو انوشیروان منقرض شدند و بار دیگر شمال ورارود بخشی از قلمرو ایران گردید.
تقسیمات اداری خراسان: در عصر ساسانی، ایران به چهار کوست (ایالت) بزرگ تقسیم شد که یکی از آنها خراسان بود. این ایالت به چهار بخش تقسیم شده بود که دو بخش آن مناطقی از ورارود را دربر میگرفت: یکی شامل مرو شاهجان، سرخس، نسا و ابیورد و دیگری شامل بخارا، چاچ (تاشکند)، استروشنه، فرغانه و سمرقند.
دوران پس از ساسانیان: با فروپاشی ساسانیان و آغاز دوران اسلامی، ایران تا نهصد سال فاقد یک حکومت مرکزی مستقل بود. در این مدت، خراسان و ورارود پایگاه مهم جنبشهای سیاسی ایرانی و مرکز سلسلههای پادشاهی ایرانی همچون طاهریان، سامانیان، غزنویان و خوارزمشاهیان بودند. با ظهور دوباره دولت مرکزی و مستقل صفوی، مسئلهی سرحدات ایران و از جمله سرحدات شمال خاوری ایران دوباره اهمیت یافت.
مرزهای خاوری: دژ استوار، پیوندگاه فرهنگها
سرزمینهای خاوری ایران، در شکلگیری هویت ایرانی از ارزش و اهمیت والایی برخوردار بودهاند.
اسطورهها: در اسطورههای ایرانی، سرزمینهای خاوری ایران محل بزرگترین نبردها برای حفظ ایران زمین بودند. زابلستان (شامل زرنگ، بست، قندهار و وادی هیرمند)، خراسان (شامل توس، نیشابور، نسا، مرو و هرات)، غرچگان (شامل فاریاب، بادغیس و بامیان)، تخار (شامل بلخ و سمنگان)، کابل و کشمیر در اسطورههای ایرانی در زمرهی مهمترین ایالات پادشاهی کیانی و عرصهی نبردهای ایران و توران بودند.
هخامنشیان: در تاریخ مدون ایران نیز ایالات پارت، تثه گوش (برخی آن را با "بامیان" و "غزنین" تطبیق میکنند)، گندار (قندهار و پیشاور)، رخج، زرنگ (سیستان)، هرات و هند از ایالات خاوری پادشاهی هخامنشی به شمار میرفتند و از آنها در کتیبههای گوناگون داریوش بزرگ در بیستون، تخت جمشید، شوش و بر سر آرامگاه وی در نقش رستم یاد شده است.
اشکانیان: در عصر اشکانیان، به ویژه در دوران مهرداد دوم، تسلط ایران بر سرزمینهای گستردهای مانند کابل و سند تثبیت گردید و تا کوههای هیمالیا و نپال در زمرهی قلمرو پادشاهی اشکانی درآمد. اما در دوران ضعف اشکانیان و با ظهور سلسلهی پادشاهی کوشانی، قلمرو اشکانیان تهدید گردید و هندوکش، بلخ، کابل، سیستان و هرات به تصرف کوشانیان درآمد.
ساسانیان: با پیدایش ساسانیان بار دیگر قلمرو خاوری ایران توسعه پیدا کرد. شاپور اول ساسانی، پادشاهی کوشانی را منقرض کرد و نه تنها هرات و سیستان، بلکه بلخ، کابل، پیشاور و هندوکش را تصرف کرد. پس از این، در عصر ساسانی سرحدات خاوری ایران به وسیلهی قدرتهایی همچون هپتالیان تهدید میگردید، اما کم و بیش ایران بر سرزمینهای سیستان، هرات، غرجستان، بلخ و قندهار تسلط داشت.
دوران پس از ساسانیان: پس از سقوط ساسانیان و با توجه به فقدان حکومت مرکزی مستقل در ایران، تا سدهی دهم قمری سرحدات خاوری ایران موضوعیتی نداشت، اما با پیدایش پادشاهی صفویه، بار دیگر مسئلهی سرحدات خاوری ایران، اهمیت پیدا کرد.
جنوب شرقی: پیوندگاه فرهنگ و تجارت
سرحدات جنوب خاوری ایران، بر اساس شواهد تاریخی و آنگونه که پادشاهان ایران ادعا کردهاند، به رود سند میرسید و سرزمینهای پنجاب، سند و مکران (بلوچستان) را دربر میگرفت.
شاهنامه: در شاهنامه فردوسی از قول کیخسرو خطاب به فرامرز آمده است که این شاهنشاه اسطورهایِ ایران، فرامرز را مأمور میکند تا از مرز هندوستان پاسداری کرده و بر سند و کشمیر و قنوج (پایتخت اسطورهای کشمیر) حکمفرمایی نماید. در شاهنامه همچنین به لشکرکشی کیخسرو به مکران و مطیع ساختن این ایالت به وسیلهی وی اشاره شده است.
اوستا: در اوستا نیز در زمرهی شانزده سرزمین مقدس اوستایی، از هیت هندو که آن را با پنجاب هند یکی میدانند، یاد شده است.
هخامنشیان: در تاریخ مدون ایران نیز در عصر داریوش بزرگ از ایالت کدروزیا به عنوان ایالت چهاردهم پادشاهی هخامنشی یاد گردیده است. ایالت کدروزیا شامل مکران و مناطق بلوچنشین بوده و حد خاوری آن به رود سند میرسیده است.
اشکانیان و ساسانیان: در دوران اشکانی و ساسانی نیز به جز میانههای دورهی اشکانی که پادشاهان کوشانی بر سند مسلط بودند، سرحد جنوب خاوری ایران به رود سند میرسید.
در فاصلهی نهصدساله بین سقوط ساسانیان تا ظهور صفویه، در فقدان یک حکومت مرکزی مستقل و نیرومند در ایران، وضعیت سرحدات جنوب خاوری ایران نیز نامشخص بود.
مرزهای جنوبی: شکوه دریایی ایران در خلیج فارس
در عصر پادشاهی هخامنشی، افزون بر اینکه سرتاسر کرانههای شمالی خلیج فارس و دریای عمان جزئی از قلمرو این پادشاهی بود، جنوب خلیج فارس و دریای عمان نیز در قلمرو حاکمیت این پادشاهی بود.
هخامنشیان: در کتیبههای داریوش بزرگ، از ایالات عربستان و یمن در زمرهی قلمرو هخامنشی یاد شده است، بدین ترتیب به نظر میرسد داریوش شاه هخامنشی بر سرتاسر کرانههای جنوبی خلیج فارس حکمفرمایی میکرده و حتی قلمرو خود را از این محدوده نیز گسترش داده و سرزمین باستانی یمن را هم متصرف شده است. سرزمینی که البته پیوندهای آن با ایران به تاریخ مدون محدود نمیگردد بلکه حتی در اسطورههای ایرانی نیز پیوندی ناگسستنی میان ایران و یمن وجود دارد، چنانچه فریدون شاه اسطورهای ایران، سه دختر شاه یمن را برای سه پسر خود خواستگاری مینماید.
سواحل دریای سرخ: در عصر داریوش بزرگ، یمن یکی از ایالات پادشاهی هخامنشی بود و بدین ترتیب قلمرو جنوبی ایران هخامنشی تا ساحل دریای سرخ میرسید.
اشکانیان: در دوران اشکانیان هم ایرانیها حداقل بر کرانههای جنوبی خلیج فارس فرمانروایی میکردند. در این دوره اگر چه شاهدی بر حاکمیت ایران بر یمن وجود ندارد ولی این نکته مسلم است که در میانههای عهد پادشاهی اشکانی یعنی حدود سال هشتاد قبل از میلاد، سواحل عمان و جزایر مجاور آن جزئی از خاک ایران به شمار میرفت.
ساسانیان: با ظهور اردشیر بابکان ساسانی، تلاشهای نوینی برای تسلط ایران بر ساحل جنوبی خلیج فارس و به ویژه بحرین و عمان آغاز گردید.
لشکرکشی به بحرین: اردشیر بابکان به بحرین لشکرکشی کرد و فرمانروای بحرین را که در درون حصار محکمی بود، شکست داد و هم جزیرهی بحرین و هم بحرین ساحلی را که شامل احساء و قطیف امروزی است، تصرف کرد.
شهرهای ساسانی در بحرین: در عصر ساسانی دو شهر بزرگ در بحرین ساحلی ایجاد گردید: بنیاد اردشیر (قطیف امروزی) و هگر (هفوف امروزی).
شاپور دوم: حاکمیت ایران بر کرانههای جنوبی خلیج فارس تا پادشاهی شاپور دوم ساسانی کم و بیش پابرجا بود. در دوران ابتدایی فرمانروایی این شاه، اعراب ساکن در کرانهی جنوبی خلیج فارس شورش کردند. شاپور قبیلهی شورشی «عبد قیس» را به شدت سرکوب کرد و بار دیگر بحرین ساحلی و شهرهای هگر و یمامه را تصرف کرد.
بندر الخط: شاپور همچنین در سال 326 میلادی بندر «الخط» از بنادر نزدیک ابوظبی کنونی را تسخیر کرد و در همان منطقه شهری به نام شاپور را بنیاد کرد.
حضور در عمان: در عصر ساسانی ایرانیان بر عمان که در آن زمان «مزون» نام داشت نیز تسلط داشتند و اعراب ساکن در این سرزمین در سپاه ساسانی حضور داشتند. در عمان، ایرانیان نیز حضوری چشمگیر داشتند و شهری به نام «جمشیدگرد» بنیاد کرده بودند که مرکز عمان بود. حضور ایرانیها در عمان به وسیلهی تیرههای عرب «ازدی» تهدید میشد و ایرانیها وادار گردیدند «جمشیدگرد» را ترک کرده و به بندر «صحار» عقب نشینی نمایند، اما حضور خود را در این بندر عمان تا ظهور اسلام حفظ کردند.
خسرو انوشیروان: قلمرو جنوبی ایران در عصر ساسانی در دوران خسرو انوشیروان به نهایت گسترش رسید. وی جدای از آنکه حاکمیت ایران را بر عمان و بحرین تثبیت کرد به امور یمن نیز پرداخت و این سرزمین را به قلمرو سلطنتش ملحق کرد.
جنبشهای شیعی: با فروپاشی ساسانیان در سال 651 میلادی و فقدان حکومت مرکزی در ایران، بحث دربارهی سرحدات جنوبی ایران دیگر موضوعیت ندارد. اما یک موضوع در مورد دوران فترت بین سقوط ساسانیان تا پیدایش حکومت صفوی، قابل توجه است و آن ظهور جنبشهای شیعی و ایرانی در کرانههای جنوبی خلیج فارس است.
صاحب الزنج: در سال 255 قمری مردی به نام علی بن محمد صاحب الزنج علیه حکومت بنی عباس و به عنوان دوستدار خاندان علی بن ابی طالب(علیه السلام) شورش کرد. خیزش صاحب الزنج نمادی از قدرت بلامنازع شیعیان در جنوب خلیج فارس بود و اگر چه این جنبش سرکوب گردید ولی عمق اقتدار شیعیان را در کرانههای جنوبی خلیج فارس نشان داد.
عبیدالله حمدان: بیش از سی سال پس از خیزش صاحب الزنج، جنوب خلیج فارس شاهد یک جنبش عمومی دیگر به محوریت شیعیان اسماعیلی و این بار به رهبری «عبیدالله حمدان» بود. این جنبش حکومت عباسی را به زانو درآورد و در سال 286 قمری شهر قطیف نیز به تصرف عبیدالله حمدان درآمد.
تداوم حاکمیت شیعی: حاکمیت شیعیان بر جنوب خلیج فارس تا سالها ادامه داشت و پس از حکومت اسماعیلیان نیز شیعیان وابسته به آل بویه بر جنوب خلیج فارس تسلط داشتند. این حاکمیت سرانجام به وسیلهی اتابکان سلجوقی در سال 543 قمری پایان یافت، ولی نفوذ تشیع در کرانههای جنوبی خلیج فارس همواره پابرجا ماند، تا اینکه صفویه در سال 906 قمری بر ایران مسلط گردید.
مرزهای باختری: آوردگاه تمدنها، معرکهی قدرتها
از هنگام برپایی اولین دولت ایرانی یعنی دولت ماد، سرحدات باختری ایران، اهمیت بسزایی داشته و صحنهی سهمگینترین نبردها برای حفظ استقلال و تمامیت ارضی ایران بودهاند.
مادها: مادها اولین پادشاهی ایرانی ثبت شده در تاریخ مدون را در سال 708 پیش از میلاد در ایران باختری و به پایتختی همدان ایجاد کردند.
هووخشتره: در عصر پادشاهی هُوَخشتر سومین و نامدارترین شاه مادی، پادشاهی آشور منقرض گردیده و ایرانیها بر شمال میانرودان و خاور آسیای صغیر حاکم گردیده و قلمرو پادشاهی ماد به رود هالیس (قزل آیرماق) و رود دجله رسید.
هخامنشیان: با ظهور کورش بزرگ و بنیانگذاری پادشاهی هخامنشی، قلمرو باختری ایران گسترش یافت. کوروش پس از اینکه در سال 559 پیش از میلاد به پادشاهی رسید، به لیدیه و سپس بابل لشکرکشی کرد و این دو کشور را برای همیشه از صفحهی تاریخ محو کرده و به پادشاهی هخامنشی ملحق ساخت. بدین ترتیب پادشاهی هخامنشی سرتاسر آسیای باختری را دربر گرفت و به دریای مدیترانه و مصر رسید.
کمبوجیه: در دوران پادشاهی کمبوجیه فرزند و جانشین کورش، سپاه هخامنشی به آفریقا لشکرکشی کرد و مصر و بخشهایی از لیبی و حبشه را تسخیر کرد و بدین گونه سرحدات باختری ایران تا لیبی گسترش یافت.
داریوش بزرگ: در عصر پادشاهی داریوش بزرگ سرحدات باختری ایران تثبیت شد. داریوش در کتیبههای گوناگون خود از ایالات: بابل، آشور، کاپادوکیه، سارد و مصر در زمرهی سرزمینهای تحت فرمانرواییاش یاد کرده است.
سقوط هخامنشیان: سرحدات باختری ایران تا پایان پادشاهی هخامنشی در سال 330 پیش از میلاد کم و بیش پابرجا ماند؛ گر چه در دورهای مصر علیه سیادت شاهنشاهی طغیان کرده و یا در دورهای هخامنشیان وارد اروپا نیز شده و آتن پایتخت یونان را تسخیر کردند، ولی تا سقوط هخامنشیان، سرحدات باختری این شاهنشاهی تقریباً در محدودهی عصر داریوش باقی ماند.
اشکانیان: پس از سقوط هخامنشیان و پس از دوران فرمانروایی مقدونیها بر ایران، در عصر آغاز پادشاهی اشکانی و در زمان درگذشت مهرداد اول (اشک ششم) در سال 137 پیش از میلاد، سرحد باختری ایران به رود فرات رسید.
جنگ کاره: در سال 53 پیش از میلاد، اولین و بزرگترین جنگ ایران و روم در کاره (حرّان) در شمال رود فرات رخ داد و با شکست کراسوس سردار رومی از سورنا سردار ایرانی، سرحدات باختری ایران در رود فرات تثبیت شد. اشکانیان درصدد برآمدند تا سرحدات ایران را در آن سوی فرات توسعه بدهند.
پاکُر: در سال 40 پیش از میلاد، شاهزاده پاکُر فرزند اُرُد به باختر فرات لشکرکشی کرده و سرتاسر سوریه، انطاکیه، فینیقیه، فلسطین و کاری را تسخیر نمود. البته این لشکرکشی فرجام موفقیتآمیزی نداشت و با کشته شدن پاکُر در سال 39 پیش از میلاد، توسعهطلبی اشکانیان متوقف شد.
نبردهای ایران و روم: تا پایان پادشاهی اشکانی پنج نبرد نظامی بزرگ دیگر بین ایران و روم رخ داد و در سرتاسر این عصر سرحدات باختری ایران تقریباً در محدودهی رود فرات حفظ شد.
ساسانیان: با سقوط اشکانیان در سال 224 میلادی و ظهور اردشیر بابکان ساسانی، وی در اندیشهی تصرف سرتاسر آسیای باختری افتاد.
نبرد با امپراتور روم: بین اردشیر و الکساندر سور امپراتور روم در سال 232 میلادی جنگ بزرگی روی داد که به پیروزی کامل اردشیر انجامید؛ اما وی با توجه به قدرت نظامی روم، از تعقیب پیروزیهای خود صرف نظر کرد و به تسلط بر بینالنهرین جنوبی اکتفا کرد.
تیسفون: در عصر پادشاهی اشکانی و نیز در دوران پادشاهی ساسانی، برای نزدیک به یکهزار سال تیسفون در نزدیکی بغداد امروزی پایتخت پادشاهی ایران بود و بر این اساس ایران از نفوذ فرهنگی بسیار زیادی در میانرودان برخوردار شد.
حاکمیت بر بین النهرین: در دوران ساسانیان حاکمیت ایران بر سرتاسر بینالنهرین به جز مقاطع کوتاهی برقرار ماند؛ ضمن این که در برخی دورههای تاریخی همچون عصر پادشاهی شاپور اول و دوران فرمانروایی خسرو انوشیروان نیروهای نظامی ایران از رود فرات عبور کرده و وارد سوریه شدند و به ویژه شهر انطاکیه را تسخیر نمودند.
خسرو پرویز: اوج گسترش سرحدات باختری ایران در عصر ساسانی در دوران پادشاهی خسروپرویز بود. خسروپرویز در سال 610 میلادی از کاپادوکیه گذشت و سپاه وی قیصریه را تسخیر نمودند. در سال 611 میلادی، سپاه ایران سوریه، انطاکیه و سرانجام بیت المقدس را تصرف کرد.
فتح مصر: در سال 616 میلادی، سپاه ایران، غزه را تصرف کرد و وارد مصر شد و ضمن تصرف اسکندریه به حدود حبشه رسید. بدین گونه سرحدات باختری ایران به وسیعترین حد از زمان هخامنشیان رسید. خسروپرویز سپس به آسیای صغیر لشکرکشی کرد و پس از تصرف آنقره (آنکارا)، قسطنطنیه را محاصره نمود.
عقب نشینی خسرو پرویز: خسروپرویز از رومیان شکست سختی خورده و ضمن از دست دادن تمامی مناطق فتح شده، تا تیسفون عقب نشینی کرد. در سالهای پایانی ساسانیان تحول عمدهای در سرحدات باختری ایران رخ نداد و با سقوط ساسانیان در 651 میلادی و تصرف ایران به وسیلهی مسلمانان، به سیادت سیاسی ایران بر میانرودان پایان داده شد.
تداوم نفوذ فرهنگی: در عصر اسلامی نه تنها از نفوذ فرهنگی ایران در میانرودان کاسته نشد، بلکه این نفوذ با روندی پرشتاب رو به افزایش گذاشت.
عصر اسلامی: تداوم نفوذ فرهنگی و معنوی
با سقوط ساسانیان در سال 651 میلادی، سیادت سیاسی ایران بر میانرودان (بینالنهرین) پایان یافت. اما در عصر اسلامی، نه تنها از نفوذ فرهنگی ایران در میانرودان کاسته نشد، بلکه این نفوذ با روندی پرشتاب رو به افزایش گذاشت. نقش مهم ایرانیان در پاسداری از مذهب تشیع و جایگاه محوری سرزمین عراق در این مذهب، حضور پرشور ایرانیان در خیزش مختار در کوفه در سال 64 قمری، نقشآفرینی ایرانیها به عنوان عنصر اصلی در تأسیس خلافت بنیعباس و جایگاه ممتاز ایرانیان در همگی ارکان سیاسی، نظامی و اداری بنیعباس، تشکیل سلسلههای ایرانی در عراق به ویژه سلسله آل بویه، الحاق عراق به پادشاهی ایلخانان ایران پس از سقوط بنیعباس، برپایی سلسله شیعه آل جلایر در عراق و وجود آرامگاههای امامان شیعه (علیهم السلام) در سامراء، کاظمین، نجف و کربلا، از جمله عوامل تداوم نفوذ فرهنگی و معنوی ایران در این منطقه بودند.
در پایان این سفر تاریخی، از میان گرد و غبار زمان و نبردهای پیدرپی، تصویری باشکوه از ایران باستان شکل میگیرد. مرزهایی که فراتر از سنگ و خاک، نمادی از اراده، فرهنگ و تمدنی پویا بودند. این مرزها، که گاه با شمشیر و گاه با تدبیر ترسیم میشدند، نه تنها گستره جغرافیایی ایران را مشخص میکردند، بلکه هویت و تاریخ این سرزمین را رقم زدند. میراثی گرانبها که همچنان در رگهای فرهنگ و تمدن امروز ما جاری است.
قدیم ایران شکوه داشت.. الان بی ارزش ترین پول و پاسپورت، بدترین اقتصاد جهان و فقیرترین مردم جهان را دارد و جالب اینه بیشترین منابع معدنی رو هم داریم از طلا، یاقوت و زغال سنگ و لیتیوم و مروارید گرفته تا نفت، گاز و.. که همش میرود تو جیب یه مشت آقازادهها و روسیه و چین و.... کجاست اون شکوه و جلال؟ دکتر مصدق و امیر کبیر و ستارخان ها کجا هستند؟
هیچ کس نگفت روسیه دوست ایرانه اما چیزی که هست الان ترکیه دنبال مناطق آذری نشین ایرانه....... امارات جزایر جنوبی اقلیم کردستان عراق دنبال مناطق کرد نشین ایران و اروپا دنبال تجزیه ایرانه امریکا دنبال فروپاشی ایرانه پس دشمن فعلی ایران اینها هستند اما در کل در تاریخ ظلمی که 1.مغول 2.اسکندر 3.برخی سربازان و سرداران خلیفه دوم راشیدین! و 4.انگلستان 5. روس تزاری و شوروی به ایران ظلم عظیمی کردند.
ناشناس قاجار یادت رفت 130 سال حکومت کرد هیچی برای مردم نکرد خاک ایران بخشید سمرقند و بخارا ترکمنستان و گرجستان بخشیدن به روسیه
مغول چه ظلمي كرد؟ايران را از دست خلفاي عباسي نجات داد ايران مستعمره عباسيان بود
اگه مرز های دولت هخامنشیان الان مرز کشور ایران بود، چی میشد. نصف دنیا وطن ما بود.
یعنی دقیقا نصف مردم دنیا الان برق، گاز و آب نداشتن.
یعنی ارزش پول ملی نصف دنیا هر روز کمتر میشد.
یعنی الان نصف مردم دنیا بادمجان کیلویی هفتاد هزار تومان میل می کردن.
بنظرم این به عدالت نزدیکتر بود.
درود بر کورورش بزرگ
ای جانم وطن زخمی من ایران
ایرانیان ملت غیرتمند
جانباز ایران جانباز حق
حق دفاع
دفاع از شهر
خونین شهر خرمشهر
عدالتخواهی
غیرتمندی و شرف
جام زهر
ايرانيان ستمدیده بود
عدالت حق ایران بود
حرف خدا درست بود
زخمی
ايرانيان
همه جهان مال ما بود اون موقعه شما یادتون نیست نادر قلی گفت رضا دارم میرم آمریکا رو هم بگیرم که دیگه خیالم راحت بشه من رأی نادر رو زدم گفتم بیا بریم مشهد یه حالی کنیم بی خیال جنگ بسه دیگه
خدایش روحش شاد فکرشم نمیکرد من تا الان زنده باشم نزدیکه 340 سالم شده نمیر ترین بشر منم
منم.ان زمان در يمن سپاه دانش بودم براي عرب ها درس فارسي ياد مي دادم يادش بخير
اقای مورخ ونویسنده بخود بیا واین قدر لاف در تاریخ نزنید این طور که وانمود میکنید انگار هیچکس روی کره زمین وجود نداره. فقط. خدا. زمین. واریائی جماعت هست. دوباره نژاد اریائی ازکجا امده که نسل ایرانی به اریائی در وصلت باشد دروغ به تاریخ ظلم است
چرا می گویید خلیج فارس؟
هم کلمه خلیج و هم فارس عربی هستند.انوقت انتظار دارید اعراب ادعای مالکیت آنجا را نداشته باشند!
در زمان حمله تازيان به ایران و اشغال کشور به دست این قوم وحشی،به خاطر اینکه در زبان عربی حرف پ وجود ندارد به قوم پارس می گفتند فارس.
اکثریت مردم ایران پارس زبان هستند و پارسی و نه فارس.
به جای خلیج فارس بعد از این بگوییم دریای پارس
دزدی هم حدی دارد زمان غزنویا سلطان محمود غزنوی از کجا بود ولایت غزنی افغانستان اون زمان پایتخت خراسان ولایت غزنی بود
توهمات آريايي حدومرز ندارد 🤣🤣🤣
بعضی انتظار دارن انچه ایران باستان باجنگ وخون کشتار دیگر ملت بدست آورندگذاشت تمدن وایران حق داره ۲یا۱ سوم جهان زیره سلطه آن باشد ولی عربها حمله کردن وعراق عرب آزاد کردن میشه وحشی وکشتار همنطور که ایران باجنگ وخون دیگر مناطق جهان فتح کرد ،بدست دیگران فتح شد
پس چرا الان چسبیدید به مسئله آموزش عرب با توجه به این تمدن چند هزار ساله. من شخصا از آموزش و پرورش حالم به هم می خوره با این کتابهای مزخرف که چاپ میکند و دست این بچهها میده
بشتر کشتار ایرانیان در زمان مغول که شهر ها رانابود مرد ها را کشتن و به زنها ایرانی تجاوز کردن یه کم تاریخ بخوان مطالعه کن بعد قضاوت کنید ،،کشتار ایرانیان در عید پوریم در زمان خشایار شاه ،اسکندر که کتابخانه وشهرها و تخت جمشید را به اتش کشید یه یادی کنید یا فقط بدون علم واطلاع هی بگیم عرب حمله کرد وکشتار کرد که اصلا چنینن اتفاقی نیفتاده مردم ایران ۴۰۰سال طول کشید تا همگی اسلام را بپذیرن
چرا تاحالا کسی درباره ساکنان بومی ایران سخن نگفتن وچطور انان مهاجران اریایی را پذیرفتن ایا جنگی رخ داده وتسلیم شدن یا کشتار ؟؟؟ آریایی وماد وپارت گروهای مهاجر که به ابن سرزمین یورش برده وبا اتحاد خود کم کم مردم این سرزمین زیر سلطه خود بردن و باکشتار و دزدین تمدن مردم بابل وسومر وآشوری ها یک کشور وتمدن واسه خود درست کردن
اون موقع با اون همه عظمت ، امنیت نبود اما حالا با این ریال بی ارزش و....امنیت داره می ریزه ازاسمون
لطفا از این متن های تاریخی بیشتر بذارید.