کافه هایی که شهرت دروغ می گیرند/سوءاستفاده از اسامی شخصیت ها
گاهی اطلاعات تاریخی برخی از بناهای واجد ارزش دستخوش یک کار اقتصادی میشود اما مهم آن است که برای اهمیت دادن به یک بنا و رونق کسب و کار ، آن را منسوب به یک شخصیت تاریخی بدون سند متقن نکرد.
خانههای قدیمی و ارزشمند تهران کاربریهای جدید پیدا میکنند شاید خیلی از آنها در فهرست میراث ملی ایران ثبت نشده باشند اما خیلی از آنها معماری پهلوی و یا حتی قاجاری زیبایی دارند که با یک دست کشیدن روی بنا میتوان آن را زیباتر کرد به شرطی که زیبایی، فدای اصالت خانه نشود.
مالکان برخی از این بناهای تاریخی، این عمارتها را به کافه تبدیل کردهاند اما برای اینکه بتوانند مشتریها را به این بناها از میان بسیاری از خانههای قدیمی که اکنون به مرکز هنری و فرهنگی و یا کافه رستوران و گالری تبدیل شدهاند، جذب کنند، از عناوین مختلفی استفاده میکنند که بعضاً تعدادی از آنها واقعی نیست. یا حتی برخی از آنها بنا را به گونهای بزک میکنند که دیگر از اصل و هویت خانه فاصله زیادی میگیرد.
مثل خانه پهلوان رزاز در بافت تاریخی منطقه ۱۲ تهران که هیچیک از تزئینات به کار رفته در آن بنای تاریخی متعلق به دورهای نیست که پهلوان رزاز در آن زندگی میکرده است و یا اینکه بناهایی که اکنون به دلیل اشتباه یا حتی به عمد، خانهای را به یکی از شخصیتهای تاریخی منسوب میکنند تا بتوانند به آن بنا شهرت دهند و در نهایت کسب و کار خودشان را با آن نام رونق دهند. این در حالی است که برخی از اسناد تاریخی وجود دارد که با مراجعه به آنها میتوان به هویت واقعی بناها پی برد یکی از آنها نقشههای دوره ناصری و قاجاری تهیه شده توسط موسیو کرشیش و عبدالغفار نجمالملک است که محل خانههای رجال تهران در آن مشخص شده است. شاید این نقشهها با هم در تاریخ و سال تفاوتهایی داشته باشند و یا اینکه ممکن است در فاصله ترسیم دو نقشه جا به جاییهایی در خانهها به وجود آمده باشد و در این فاصله خانهای از مالکی به مالک دیگر انتقال داده شده باشد اما به راحتی میتوان با مراجعه به مراکز اسناد تاریخچه آن را از زمان ساخت تا کنون پیدا کرد. مورد بعدی بررسی معماری آن بناست که نشان میدهد در برخی از این موارد اصلاً زمان حیات آن فرد با زمان ساخت این بنا متفاوت است.
در این میان گروهی از تهران شناسان، فعالان میراث فرهنگی و راهنمایان گردشگری به بررسی برخی از این تحریفهای انجام شده در مالکیت بناهای تاریخی پرداخته اند تا بتوانند از جعل تاریخی با هدف کسب و کار جلوگیری کرده و افکار عمومی را روشن کنند.
یکی از این افراد محمد دروگر پژوهشگر تاریخ معاصر ایران، تهران پژوه و راهنمای گردشگری فرهنگی است که در این باره به گفت: یکی از بناهایی که مورد بررسی قرار گرفت عمارتی پشت دانشگاه تهران است که صاحب آن مدعی است ملک، متعلق به آندره گدار معمار فرانسوی بوده و قبلاً پرورشگاه بود، الان ملک در اختیار مالک خصوصی است. بعد از آنکه اعلام کرد این بنا برای آنده گدار بوده مدعی شد تنها معماری بنا را او انجام داده است. این روایت نیز به همه مراجعه کنندگان به این بنا اعلام میشود و اکنون این بنا با همین عنوان مشهور شده است. ما اسناد معماری گدار را داریم هیچ نشانهای از آن نیست که این بنا را آندره گدار طراحی کرده باشد.
وی گفت: طبق اسنادی که شهرداری تهران نیز در اختیار دارد میتوان اثبات کرد که بنا در روزهای اول ساخت متعلق به سرهنگ شجاع اشرفی بود بنابراین گدار حتی برای مدت کوتاهی هم این ملک را اجاره هم نکرده است. حتی دکتر جنیدی که در همسایگی این بنا زندگی میکند گفته هیچ وقت آندره گدار اینجا زندگی نکرده است. آندره گدار اواسط دوره رضا شاه به ایران آمد و خیلی از معمرین او را میشناسند. مالک فعلی میگوید که سند ملکی بنا در آرشیو دانشگاه تهران است ما با اینکه برایمان سوال بود چرا باید سند در اینجا نگهداری شود اما در آرشیو چنین چیزی را پیدا نکردیم. این بنا اکنون به عنوان کافه تغییر کاربری داده است.
این تهران پژوه گفت: بنای دیگری نیز در خیابان ولیعصر پشت باغ فردوس واقع شده و کاربری فرهنگی دارد. هر چند که معلوم نیست در روزهای آینده همین کاربری را در این مکان حفظ کند اما آنچه که به مراجعه کنندگان گفته شده این است که این خانه به دکتر محمد مصدق تعلق دارد. ادعای صاحب نزدیک به واقعیت است اما واقعیت ندارد.
دروگر گفت: صاحب عمارت مدعی بود که این عمارت، ملک ییلاقی دکتر محمد مصدق هست. ما اصلاً به بررسی اسناد کاری نداریم چون معماری عمارت کاملاً مشخص هست که بنا متعلق به اواخر دهه ۴۰ و اوایل دهه ۵۰ هست. دکتر مصدق از سال ۳۲ تا ۴۵ که فوت شد، سه سال در پادگان لشکر زرهی و مابقی را در احمد آباد در حصر میگذراند پس چطور عمارتی خریداری کرده که در اوایل دهه ۵۰ ساخته شده است. من یک مثال می زنم اگر در خانهای زندگی کنم که صد سال پیش، زمین آن متعلق به فرد مشهوری بوده و من سال ۷۲ آن را ساخته باشم آیا میتوانم تابلو بزنم که این خانه متعلق به آن فرد مشهور است؟ زمین این بنا نیز متعلق به دکتر احمد مصدق بوده است. در واقع محمد مصدق زمین ییلاقی در باغ فردوس داشته که این زمین به پسرش احمد مصدق رسیده و بعدها او هم این زمین را به فرد دیگری فروخته است و در اوایل دهه ۵۰ ساختمان دیگری در آن ساخته شد. پس نمیتوانیم بنای نوساز را به دکتر محمد مصدق نسبت بدهیم. حتی اگر بنایی اینجا در زمان محمد مصدق وجود داشته باشد آن بنا تخریب شده است پس این بنایی که اوایل دهه ۵۰ ساخته شده متعلق به محمد مصدق نیست.
خانه ثریا کجا بود؟
او در ادامه گفت: صاحب عمارت دیگری در خیابان ویلا در مقابل دید مراجعه کنندگان تابلویی زده با این شرح که اینجا مدتی اقامتگاه ثریا اسفندیاری در زمان حضورش در ایران بوده است یعنی اینجا خانه فخرالسلطنه، دختر اسفندیار خان سردار اسعدخان، یکی از با نفوذترین افراد ایل بختیاری است، زنی که بعدها برادرزادهاش ثریا اسفندیاری به عنوان ملکه چشم زمردین به همسری محمدرضا پهلوی درآمد. این عبارت نیز درست نیست خاطرات ثریا اکنون در دسترس است ثریا اطلاعاتی از حضورش در ایران را در کتاب کاخ تنهایی داده و نوشته در ویلای عمویم ساکن بوده ام. نام عمه ثریا فروغ ظفر بوده که سبب آشنایی شاه با ثریا میشود نه فخرالسلطنه. اطلاعات جلوی در این کافه نیز کاملاً با مطالب ثریا در کتاب متفاوت است. در کتاب کاخ تنهایی آمده که عمارت در دومی داشت که شاه از آنجا رفت و آمد میکرد اما نگفته کجا بوده است. این عمارت اصلاً شبیه به ویلا نیست و اینجا هم محل اقامت ثریا نبوده است.
او گفت: بنای دیگری متعلق به خانه امام جمعه است که در پرونده ثبتی آن فاجعهای رخ داد. این خانه متعلق به میرزا یحیی امام جمعه خویی است اما به نام میرزا زین العابدین امام جمعه یعنی امام جمعه تهران ثبت کرده اند به آقای دکتر محمد تقی امامی خویی که از نوادگان میرزا یحیی است خواسته ایم که سند خانه را پیدا کند. خانه میرزا زین العابدین امام جمعه که این خانه به نام او ثبت شده در بازار تهران واقع شده است. در نقشه موسیو کرشیش هم که نگاه کنید خانه امام جمعه را تحت عنوان خانه صدراعظم ثبت کرده اند. این مشکل در پرونده ثبتی خانه وجود دارد اما بهره بردار اطلاعاتی که درباره آن در صفحات مجازی خود داده درست اعلام کرده است.
وی افزود: از این موارد اشتباه در ثبت خانههای تاریخی زیاد دیده میشود. ما با برخی از مالکان بناها در این باره صحبت کرده ایم معمولاً نمیپذیرند که چنین اشتباهی را به مراجعه کنندگانشان القا میکنند. من پژوهشگر تاریخ هستم برای یک مورخ مهم است که میراث تاریخی حفظ شود و تاریخ بدون تحریف به نسلهای دیگر منتقل شود. میراث غیر مکتوب ما همین ابنیه تاریخی هستند بسیاری از بناها مورد مطالعه قرارگرفته اند و از آنها مطالب مهم استخراج شده است. ما اگر به بنایی مثل گنبد سلطانیه نگاه کنیم با بررسی نوع معماری و تغییراتی که در آن رخ داده میتوانیم به بعضی وقایع دوران سلطنت محمد خدابنده پی ببریم. درباره معماریهای معاصر هم چنین اتفاقی میافتد مثل خانه تیمورتاش که همیشه میگفتند او خودش را شاه می دانسته ما در زیرزمین خانه تیمورتاش که الان موزه جنگ شده کاشیهایی را دیدم که نشان میداد کاشی با تصویر خودش را کنار کاشی با تصویر تمام شاهان دوران کیانی و اساطیری نصب کرده است. درباره بناهای دوران معاصر نیز همین طور است پس حفظ اماکن تاریخی برای ما اهمیت دارد میتواند کمک کند از تحریف تاریخ جلوگیری شود. حالا اگر کوچکترین تحریف اینجا شود دیگر چه چیزی برای آیندگان میماند؟ به همین دلیل در حال بررسی موارد دیگر نیز هستیم.
دروگر گفت: من مشکلی با تغییر کاربری این بناهای تاریخی ندارم منتها باید طوری مرمت شوند که هویت آنها از بین نرود و اطلاعاتی به مخاطب درباره تاریخچه آن به مردم بدهند که درست باشد نه ساخته ذهن خودشان و یا دیگران.
منبع: مهر
70