شنیدن یا گوش دادن، کدام مهمتر است؟
شوهرم هیچوقت به حرفم گوش نمیدهد. هر وقت با او حرف میزنم انگار فکرش جای دیگر است. من به او لقب گوش پنبهای دادهام. چون انگار در گوشهایش پنبه گذاشته است. من معلم هستم.
اینها شکایات افراد مختلف است در این زمینه که هر چه به فرزند، والدین، همسر، کارمند یا دانشآموزان خود میگویند فایدهای ندارد. همان طور که میبینید همه این شکایتها یک نکته مشترک دارند. این که کسانی که باید به حرفها، درد دلها یا دستورالعملهای همدیگر گوش کنند این کار را نمیکنند. حتی وقتی این گوش کردن مربوط به کار و زندگی آنهاست.
دنیای ما پر است از صدا، صدای ارتعاشات مختلفی که ممکن است گوش خراش یا گوش نواز باشند. میتوانند مانند همهمه شهر هر روز شنیده شوند یا این که مانند یک موسیقی خاص یا صدای رعد، گاه و بیگاه به گوش برسند و البته صداهایی هستند که با آن که وجود دارند در محدوده شنوایی ما واقع نمیشوند و در نتیجه آنهارا نمیشنویم. تقریبا همه ما این تجربه را داریم که وقتی با دقت و تمرکز بیشتر به یک صدا، یا موسیقی، یاسخنان و کلمات دیگران گوش میدهیم ادراک متفاوتی نسبت به آن پیدا میکنیم تا این که فقط صداها را زمزمهوار و بدون فهم گوش دهیم. درحالت اول گویی همه هوش و حواس ما بطور لیزری بر آن صدا متمرکز میشود، آن را با همه وجود میشنویم، درک میکنیم، و میفهمیم و وقتی بدان گوش میدهیم گویی زمان متوقف میشود و غیراز ما و آن صدا چیز دیگری وجود ندارد.
در حالی که در حالت دوم، صداها را می شنویم اما توجه و تمرکز بر آنها نداریم. کلیت آن را تشخیص میدهیم، مثلا میدانیم که صدای موسیقی به گوشمان میرسد اما به ترانه آن گوش نمیدهیم یا میدانیم صدای بوق اتومبیل یا حرف زدن به گوشمان میرسد اما دقتی به جزئیات آنها نداریم. حتی گاهی ممکن است جزئیات کلمات طرف مقابل را بشنویم اما درک و فهمی از آن نداشته باشیم. در این حالت کاری که ما داریم انجام میدهیم شنیدن است نه گوش دادن.
فرق گوش دادن و شنیدن
شنیدن با گوش دادن فرق دارد .شنیدن فقط گرفتن ارتعاشات صوتی است .در حالی که گوش دادن معنا بخشی به شنیدههاست. به این معنی که گوش دادن مستلزم توجه کردن، درک و گاه تفسیر و به خاطر سپاری محرکهای صوتی است. در سادهترین حالت میشود گفت شنیدن یک فرایند جسمی و مکانیکی و گوش دادن یک فرایند ذهنی است. همچنین میتوان گفت از انتشار امواج صوتی توسط دستگاه کلامی گوینده، تا درک آن کلام توسط شنونده، مراحلی وجود دارد. در شنیدن، این مرحله تا برخورد امواج صوتی به گوش گیرنده پیش میرود و متوقف میشود؛ مثلا شما در پیادهروی شلوغی راه میروید و همهمه آدمهای دور و بر را میشنوید؛ اما فقط میشنوید و نمیفهمید که چه چیزی میگویند. وقتی که شما حرف کسی را گوش میدهید، مراحلی که گفتیم تا آخر اجرا میشوند؛ یعنی امواج صوتی احساس شده به وسیله گوش، توسط مغز پردازش میشوند و میتوانید معنای حرفهای طرف مقابل را بفهمید، آنها را تفسیر کنید، و به ارزش آنها پی ببرید و بالاخره آنها را در مغزتان ذخیره کنید و در نهایت پاسخی به حرفهایش بدهید.
شرایط گوش دادن
گوش دادن هم مانند هر کار دیگری شرایطی دارد که در این جا به برخی از آنها اشاره میکنیم. این شرایط محدود به آنچه در این شماره میآید نیست و تحقیقات اخیر به نتایج جالب و شگفتآوری در زمینه گوش دادن دست یافته است که اگر فرصتی بود در شمارههای آینده بدان میپردازم.
وقتی ذهنتان درگیر مسائل مهم شخصی یا کاری خودتان است مودبانه عذر خواهی کنید و به طرف مقابل(همسر، فرزند، دوست، همکار و ...) بگویید که الان زمان خوب و مناسبی برای شنیدن سخنانش نیست و از او بخواهید سخنان خود را به چند ساعت یا چند روز بعد موکول کند. بدین ترتیب رابطهتان نیز حفظ میشود و دچار سوءتفاهمات ناشی از بیتوجهی به حرف همدیگر نمیشوید.
علاوه بر کلمات به زبان بدن همدیگر هم توجه کنید
انسانها همه چیز را با کلامشان نمیگویند؛ وقتی کسی هنگام صحبت با شما ناخنهایش را میجود یا پوست دستش را میکند، دیگر نیازی نیست که بگوید اضطراب دارم یا خشمگینم. همچنین مشخص است که آدمی که مدام پاهایش را تکان میدهد، تپق میزند و کف دستش عرق کرده اضطراب دارد. همچنین چفت کردن دهان شاید نشان طفره رفتن از زدن بقیه حرفها باشد. خانمها معمولا بهتر این علامتها را میگیرند اما لازم است آقایان هم به این ظرافتهای رفتاری بیشتر توجه کنند. برای گوش دادن و درک بهتر طرف مقابل و نیازها و مسائل او، باید به این علامتها توجه کنید و این کار مستلزم این است که موقع گوش کردن به طرف مقابلتان نگاه کنید.
درباره آنچه میشنوید،باطرف مقابل صحبت کنید
احتمالا شما هم این تجربه را داشتهایدکه تا کسی حرفی میزند تجربههای مشابه او یا تفاوتهای خودمان با او به ذهنمان میآید. این تاحدی طبیعی است؛ ما وقتی میخواهیم به کسی توجه کنیم و به حرفهایش گوش بدهیم، مهم این است که چنین فکرهایی را به زبان نیاوریم. وقتی که هدف گوش دادن به طرف است، باید کاری کنیم که او به حرفهایش ادامه دهد نه اینکه با گفتن تجربههای مشابهمان، جریان حرفهایش را قطع کنیم. اما میتوانیم در باره حرفهای خود او چیزی بگوییم یا بازخوردی به او بدهیم.
باکلامتان به طرف بفهمانید داریدتوجه میکنید
بعد از هر چند جمله، به نحوی به طرف مقابلتان بفهمانید که دارید به حرفهایش گوش میدهید. این کار با دادن بازخوردهای کلامی ممکن میشود. مثلا میتوانید نظر خودتان را در مورد تاثیری که این گفتهها میتوانند بر هیجان طرف داشته باشند بگویید. مثلا «این اتفاقهایی که میگویی، باید ناراحتت کرده باشند» یا اینکه «خیلی برایت سخت بوده نه؟» یا اینکه بعد از شنیدن چند موضوع مختلف، خلاصهای از حرفهای طرف را به خودش بر گردانید؛ مثلا بگویید «خب، این جور که من فهمیدم تو این مسائل و مشکلات رو داری». سؤال کردن برای اینکه طرف حرفهایش را دقیقتر یا با تفصیل بیشتری بگوید هم حکایت از گوش دادن ما دارد. اما توجه داشته باشید که بازخورد دادن یا حرف زدنتان نباید مصنوعی باشد وگرنه تاثیر معکوس خواهد داشت.
با زبان بدنتان نشان دهیدبه حرفهای طرف مقابل گوش میدهید
حرکات چشم، سری که هر از گاهی به طرف پایین حرکت میکند، بدنی که به جلو مایل شده (به خاطر اینکه نزدیکترشدن گوش به گوینده، استعاره از بیشتر گوش دادن است) یا چشمی که فعالانه به چشم گوینده خیره شده است، همه نشانههای بدنی توجه کردن هستند. همچنین تکان دادن سر در زمانهای لازم، حرکات دهان (کمی باز شدن دهان به هنگام تعجب یا فشردن لبها به هنگام ترس یا نگرانی) نیز موثر است.
با گفت و گوهای درونی، ذهنتان را مدیریت کنید
میدانید که در اثنای حرفهای دیگران ما با خودمان حرف میزنیم؛ گفت و گوهای درونیای مثل اینکه «منظورش چیست؟»، «الان میخواهد چه حرفهایی بزند؟» و... میتوانید با این گفت و گوهای درونی، فرایند حرفهای طرف مقابلتان را بهتر تحلیل کنید. فقط یادتان باشد که سرعت زیادتر تفکر نسبت به تکلم است که چنین اجازهای به شما میدهد. در عین حال آن قدر غرق حرفهای ذهن خودتان نشوید که از شنیدن حرفهای طرف مقابلتان عقب بمانید.
چه عواملی باعث میشوند که ما یک شنونده بد باشیم:
مشغله ذهنی
همان طور که گفتیم داشتن مشغله ذهنی، یکی از عوامل گوش ندادن به سخن شخص مقابل است. بارها برایمان پیش آمده که ذهن، درگیر یک مطلب علمی یا مشکلی است، در این زمان اگر ما مورد خطاب کسی واقع شویم، غالباً یا متوجه نمی شویم، و یا اینکه درصد دقت و گوش کردن ما بسیار پایین میآید.
بی رغبتی
بیرغبتی نیز موجب گوش نکردن میشود. البته این بیرغبتی نیز عوامل متفاوتی دارد از جمله:
بیرغبتی نسبت به ظاهر و قیافه شخص گوینده؛ بیرغبتی نسبت به لحن، لهجه یا صدای فرد؛ دائمی بودن محرک (مانند: همسرانی که مرتب نق میزنند، یا والدینی که مدام خرده میگیرند)؛ یکنواختی صدای طرف مقابل و خسته کننده بودن آن؛ استفاده از کلمات و لغات نامأنوس؛ بیعلاقگی به موضوع بحث یا گوینده آن.
این عوامل موجب میشود انسان رغبتی به گوینده و سخنان او نداشته باشد و در نتیجه، فرایند گوشدهی به پایینترین حد خود برسد.
عدم تمرکز
از جمله دلایل گوش ندادن، عدم توانایی در ایجاد تمرکز است. یکی از امتیازات کلاسها و استادان موفق این است که درس را به گونهای ارائه دهند که تمام حواس پنجگانه انسان درگیر درس بشود. این روش امتیازات فراوانی دارد که از جمله آنها ایجاد تمرکز در شاگردان است و اگر شاگرد نتواند هنگام درس، حواس پنجگانه خود را متوجه کلاس کند و از تمام این عوامل برای یادگیری استفاده کند، تمرکز در کلاس به شدت پایین آمده و در نتیجه میزان گوشدهی شاگردان هم افت پیدا میکند.
توجه به آینده
گاهی اتفاق افتاده که شما پس از گوینده قرار است صحبت یا سخنرانی کنید یا برای مثال نیم ساعت دیگر، نوبت کنفرانس شماست و.... در تمام این مدت چون شما قرار است بحثتان را تا لحظاتی دیگر ارائه دهید، مدام به سخنان خود و نحوه مباحثتان میاندیشید و دیگر توجهی به سخنان فعلی دیگران ندارید. این عدم توجه باعث میشود فرایند گوش دهی شما بسیار پایین آمده و یا حتی به صفر برسد.
پیشداوریهای غلط
بعضی مواقع ما نسبت به اشخاص پیش داوریهایی داریم. این پیش داوریها، گاهی منجر به عدم توجه به سخنان آنها میشود. مثلا وقتی ما با سخنرانی مواجه میشویم که از او خوشمان نمیآید یا غالباً سخنان او تکراری است و یا اینکه این حرفها از خودش نیست، به سخنان او گوش نمیدهیم، درحالی که تمام اینها پیشداوری است. شاید این شخص در این جلسه، سخن جذاب و جدیدی بگوید. اما با داشتن پیشداوری، ما در واقع سخنان او را از دست خواهیم داد. خوب گوش کردن نیمی از حل یک مسئله است. وقتی دقیقا میفهمیم مشکل از کجاست میتوانیم بهترین راهحل را پیدا کنیم. همچنین خوب گوش کردن درک ما را از یکدیگر بیشتر میکند و باعث برقراری روابط صمیمانهتر میشود.