داستان تعبیر خواب هارون الرشید/ هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد
در روزگار قدیم مردم به خواب و تعبیر خواب بیشتر عقیده داشتند و از خوابهای بد میترسیدند و خیال میکردند هر خوابی تعبیری دارد و خبری از آینده میدهد.....

این بود که پادشاهان، خوابگزاران و تعبیرگویان مخصوص داشتند و همیشه تعبیر خوابهای خوش یا ترسناک خود را میپرسیدند و گاهی بنای کارهای خود را هم بر روی همان خوابها و تعبیرها میگذاشتند و کارهای عجیبی میکردند. بعضی از تعبیر گویان زیرک هم از این شیوه استفاده میکردند و غرضهایی که داشتند به کار میبردند.
داستان تعبیر خواب هارون الرشید
گویند یکشب هارونالرشید، خلیفه عباسی، خوابی دیده بود و صبح دستور داد تعبیرگویان و خوابگزاران حاضر شوند تا خواب خلیفه را تعبیر کنند….
هارونالرشید بارها دیده بود که تعبیرگویان حرفهای پرتوپلا میزنند. این بود که کمتر حرف آنها را باور میکرد و میگفت: اگر تعبیر خواب علم است پس باید همه تعبیرگویان یک خواب را یکجور تعبیر کنند و نباید هرکدام چیز دیگری بگویند.
اگر هم خواب تعبیر ندارد پس این چیزهای عجیبوغریبی که آدم در خواب میبیند برای چه میبیند؟ و چون آن روزها هنوز این مسئله حل نشده بود، از خواب بد میترسید و رسم خلیفه این بود که با چند نفر خوابگزار و تعبیرگو جداگانه خوابی را که دیده بود شرح میداد و هر وقت تعبیرهای آنها به هم شبیه بود آن را باور میکرد و هر وقت تعبیرها به هم شباهتی نداشت هیچکدام را باور نمیکرد.
آن روز هم دو نفر از تعبیرگویان حاضر شدند. خلیفه یکی را به حضور خواست و خواب خود را شرح داد. گفت: در خواب دیدم که دندانهای من یکییکی از دهانم بیرون افتاد و هیچ دندان در دهانم نماند، تعبیر آن چیست؟
خوابگزار گفت: خواب خوبی نیست. تعبیرش این است که همه خویشان و نزدیکان خلیفه پیش از مرگ خلیفه میمیرند.
خلیفه گفت: عجب تعبیر تلخی است! و دستور داد خوابگزار را صد چوب بزنند و از قصر بیرونش کنند.
بعد تعبیرگوی دومی را حاضر کرد و همان خواب را شرح داد و گفت: تعبیر کن.
خوابگزار گفت: خواب خوبی است. تعبیرش آن است که زندگانی خلیفه از تمام خویشان و نزدیکان درازتر است و عمر خلیفه از همه بیشتر است.
خلیفه گفت: عجب تعبیر شیرینی است. و دستور داد صد سکه طلا به او پاداش بدهند.
بعد وزیرش را خواست و گفت: بروید و از تعبیرگوی اولی هم دلجویی کنید و چیزی بدهید. تعبیر اولی هم همان بود که اینیکی گفت اما گفتارش تلخ بود. هر دو یکچیز را گفتند اما اولی بد گفت و دومی خوب گفت.